۱۳۹۰/۳/۱۸

در دوران استالین چه می گذشت؟



در دوران استالین چه می گذشت؟ 
                                                                                                                                                               
نقد کتاب
انقلاب صنعتی استالین:سیاستهای كارگران (امور سیاسی و كارگران)، 1932ـ1928 نوشته "هیروآكی كورومیا" (نشر داشگاه كمبریج، 1990
بهترین فرزندان سرزمین پدری: كارگران در مقام پیشاهنگ كلكتیویزاسیون شوروی نوشته: لین ویولا ( نشر دانشگاه آكسفورد، 1987)

به قلم: ب، و.

طی چند ساله اخیر، حكام اتحاد شوروی سابق علناً كل دوران سوسیالیسم در آن كشور راتقبیح كرده و اشكال بی پرده سیاسی و اقتصادی سرمایه دارانه را برای حاكمیت خود در جمهوریهای گوناگون برگزیده اند.
یك بخش مهم از این تغییر و تبدیل، بازنویسی تاریخ به قصد توجیه و تبلیغ چند تغییراتی بود، تا ستمدیدگان آن كشورها و سراسر جهان را قانع كنند كه سوسیالیسم به معنای شكست تمام و كمال است وآنها هیچ آلترناتیوی در برابر سرمایه داری ندارند. اینك دوران تزاریسم را بنا به عصری طلایی تصور می كنند كه تواناییهای نهفته عظیمی داشت اما انحراف انقلاب بلشویكی آنها را تلف كرد و به دوره ای انجامید كه اینك از آن بعنوان "روزهای تیره و تار" حاكمیت استالین نام می برند.
این تحولات اهمیت گرایش نوینی كه درمیان مورخان غربی پیدا شده و در محافل آكادمیك از آنها تحت عنوان "تجدید نظر طلب" نام می برند را كمرنگ می كند. علت این نامگذاری "تجدید نظر" در ماركسیسم ـ لنینیسم نبوده بلكه آنها به تجدید نظر در تاریخ نگاری "منطبق بر تئوری توتالیناریسم" در مورد اتحاد شوروی پرداخته اند. این نوع تاریخ نگاری سالیان سال در غرب تسلط داشته است.(1) در مقابل مورخان معتقدند به تئوری توتا لیتاریسم كه اتحاد شوروی تحت رهبری لنین و به ویژه استالین را تحت اراده آهنین استبداد مطلقه فردی تصویر می كنند و توده ها را صرفاً قربانیانی ساكت قلمداد می كنند، "تجدید نظر طلبان"نقش نیروهای طبقاتی مختلف درآن كشور را در مرحله سوسیالیستی خاطر نشان می كنند و بر شماری از دستاورهای  انقلابیون شوروی انگشت می گذارند. یكی از این نویسندگان كه "ه.كورومیا" نام دارد این روند را چنین توصیف می كند: "انقلاب در این آثار (تجدید نظر طلبانه) صرفاً انقلابی از بالا معرفی نمی شود بلكه بعنوان پدیده ای به لحاظ سیاسی تحت فشار و با حمایت "پایینی ها" بوقوع پیوسته تصویر می شود. مورخان غربی كه كه به نظرشان استالین كل جامعه را مرعوب كرده وبه هراس افكنده بود، مسئله حمایت توده ای از او راكاملا نادیده می گیرند. مورخان تجدید نظر طلب ادعای انقلابی بودن ندارند و نیستند. همانگونه كه از اظهاریه "كورومیا" بر می آید، این مورخان دولت را دیكتاتوری این یا آن طبقه در نظر نمی گیرند بلكه عرصه ای می بینند كه طبقات گوناگون هریك به درجه ای در آن اعمال نفوذ می كنند. هدف آنها از تاریخ نگاری، تحلیل از اینكه چگونه می توان جامعه سرمایه داری را پشت سر نهاد نیست، بلكه سعی می كنند به یك دیدگاه ایست از جامعه بمثابه جمع منافع اجتماعی مختلف و اغلب متفاهم وفادار بمانند این الگویی است كه به نظر آنها حقیقی تر از مكتب مسلط توتالیتاریستی است كه در تاریخ است. اما با وجود دیدگاه اساساً انحرافی آنها، این مكتب تاریخی نگرشی نو از بسیار وقایع مهم در ساختمان سوسیالیسم در شوروی ارائه می دهد. نوشته حاضر به دو اثر در این زمینه كه اخیرا منتشر شده می پردازد.
"بهترین فرزندان پدری" نوشته "ل. ویولا" تاریخ كارزاری است كه به دعوت حزب بلشویك در سال 1929 براه افتاد. با این هدف كه 25 هزار كارگر را بمثابه نیروی ضربت پرولتری به روستا بفرستد تا برای كلكتیویزه كردن كشاورزی نبرد كنند. "ویولا" یك تصویر كلی مختصر از اوضاع اقتصادی شوروی در آن زمان ارائه می دهد ونشان می دهد كه از نظر افرادی كه در كارزار كلكتیویزه كردن شركت داشتند، اینكارزار برای ادامه انقلاب بلشویك واجب بود.
 این امر بویژه در مورد كارگران فعال سیاسی صدق می كند كه از ستمگریهای تاریخی انقلاب اكتبر برخاسته بودند. این افراد كه به "25 هزاریها" مشهور شدند، آگاهانه به خود بمثابه حاملین آگاهی پرولتری به میان توده های دهقان در مناطق عقب مانده روستایی نگاه می كردند، هدف آنها اتحاد با دهقانان انقلاب و كمك كردن به آنها در رهبری مبارزه شان جهت ساختمان سوسیالیسم و آفرینش یك دنیای كاملا نوین بود. كارزار 25 هزاری در پی یك بحران عظیم كه در سالهای 28 ـ 1927 اتحاد شوروری را در بر گرفت براه افتاد. علیرغم برداشت خوب محصول، میزان غله ای كه به شهرها فرستاده می شد ناگهان كاهش یافته بود. همزمان، جمعیت شهری به سرعت در حال رشد بود. بعلاوه، برخلاف انتظار اكثر بلشویكهامبنی بر براه افتادن انقلاب در سراسر اروپا، دوباره خطر برپایی جنگ مطرح شده بود. در حالی كه برخی رهبران حزب كمونیست اتحاد شوروی از انقلاب دست كشیده و در پی راهیابی برای سازش با نظم كهن بودند، بخش مسلط حزب به رهبری استالین مصمم بود كه به پیش راه بگشایدو سوسیالیسم را بسازد، قدرت اقتصادی و نظامی شوروی را ارتقا دهد و رسیدن غله به ارتش سرخ در صورت بروز جنگ را تضمین كند.
كارزار 25 هزاریها، خود از دل ناكامی تلاشهای اولیه رهبری حزب در بردن انقلاب به روستاها از طریق اتكا به مقامات روستایی كه از قبل در آنجا بر سر كار آمده بودند، سر بر آورد.
اگرچه 25 هزاریها از حمایت رهبری حزب برخوردار بودند اما شرایط محلی اغلب دشوار بود. در سال 1926 تقریبا در بین 400 روستایی، یك بلشویك وجود داشت كه اغلب آنها اعضای جدیدی بودند كه دو دوره "نپ" به حزب پیوسته بودند و جدا از اینكه به لحاظ سیاسی امتحان پس نداده بودند بسیاری از آنها اغلب از بین دهقانان مرفهی برخاسته بودند انگیزه واقعی شان ازپیوستن به حزب، حفظ موقعیت ممتازشان در ده بود.
فراخواندن كارگران پیشرو برای اعزام 25 هزار نفر از صفوف خود به روستا، كه در آغاز انتظار می رفت كارزاری یكی دوساله باشد، بخشی از تلاش برای بر هم زدن قلمرو محافظه كاران در روستا و بسیج پایه اجتماعی پرولتری حزب بود. نقطه اوج كارزاری توده ای كه در كارخانه ها به راه افتاد، انتخاب كارگران بود. شمار داوطلبان اعزام به روستاها چندین برابر تعداد مورد نیازبود. كارخانه ها این كارگران را تامین می كردند و می كوشیدند به لحاظ مادی و معنوی از آنها حمایت كنند. از بین مدیران كارخانه ها كه همگی عضو حزب كمونیست بودند، تعداد اندكی از كارزار حمایت كردنداما بسیاری در برابرش مقاومت كردند. آنها نیز بانیاز صنعتی كردن سریع كه بخشی از برنامه پنج ساله اول بود مواجه بودند و به عقیده "ویولا" آنها حاضر بودند تعدادی ازبهترین كارگران و فعالیتشان را از دست بدهند و نه به پای كارزار سیاسی مهمی بروند كه ازكار مجزا باشد. خیلی از آنها آشكارا از این بحث می كردند كه سهمیه كارگرانی كه از آنها خواسته شده خیلی بالاست. بعضیهایشان نیز تاكتیكهای مختلفی را بكار بستند و كوشیدند جوانان بی تجربه و نپخته كه هیچ تعهد سیاسی خاصی برای پیشبرد این وظیفه پیچیده و خطرناك را نداشتندرا اعزام كنند. مقالاتی در مطبوعات به چاپ رسیده كه از امكان برخورد خصمانه روستاییان با كارگران اعزامی می گفت ـ و مسلماً قصد از چنین اظهاراتی تشویق كارگران به شركت در این كارزار نبود.
نیروهای حزب بلشویك تحت رهبری استالین برای فائق آمدن به این مقاومت، اجرای كارزار و سپس ادامه حمایت از كارگران اعزامی، به بسیج توده ای (از پایین)دست زدند. آنها كارگران را بر مبنای منافع شخصی بسیج نمی كردند: شرایط زندگی در روستا خیلی بدتر از شهر بود. كاهش فوری وقابل توجه دستمزد و شرایط عمومی معیشت من جمله خوراك، فعالیت فرهنگی  و امثالهم در انتظار  25 هزاری ها بود. رفتن آنها به روستا دلایل دیگری داشت: اغلب داوطلبان، رزمندگان جنگ داخلی علیه بورژوازی و ارتشهای مداخله گر، و فعالین سیاسی متعاقب آن بودند آنها خود را وقف آرمان های ماركسیسم ـ لنینیسم و حزب كمونیست كرده بودند. "ویولا" از كارگری بنام "ف. ز. دروژد" اهل "روستف" مثال می آورد. او برای كارگران همسنگر خود در كارخانه توضیح داد كه چرا بعد از خدمت در جنگ داخلی اینك وظیفه نبرد در راه كلكتیویزه كردن را نیز به دوش می گیرد: "من یك پارتیزان قدیمی هستم. در گذشته، بی آنكه لحظه ای دچار فكر وتردید شوم، خانواده ام را رها كردم و برای دفاع از حزب و دولت شوروی به جنگ رفتم. حالا كه شعار "كلكتیویزه كردن كامل منطقه فقفاز شمالی طی یك یا یكسال و نیم" جلو گذاشته شده، من با رضایت خاطر به روستا می روم تا بار دیگر وظیفه خود را در قبال حزب و دولت شوروی انجام دهم". "ویولا" به ناخرسندی بسیاری ازكارگران كه طی دوران "نپ" (سیاست اقتصادی نوین) اشاره می كند. "نپ" به عقب نشینی موقتی در اوایل و میانه دهه 1920 اطلاق شد كه لنین در مواجهه با ویرانیهایی ناشی از مداخله امپریالیستی علیه دولت نوبنیاد انقلاب فرا خوانش را داد. "نپ" احیای سرمایه داری در شهرها و بویژه در روستاها كه بلشویكها در آنجا كماكان توان دگرگون كردن موثر جامعه و اقتصاد رانداشتند را تا حدی مجاز شمرد. بعد از ارائه سیاست كلكتویزه كردن، كارگران خود را مجدداً در موضع تعرض و تقویت انقلاب ازطریق بردن آن در بین دهقانان بویژه دهقانان فقیر دیدند. كارگران قدیمی از 60 سال به بالا داوطلب شدند و به سایرین یادآوری كردند كه چگونه در صف مقدم جنگ داخلی نبرد كرده اند. آنها بدین ترتیب كارگران جوانی را تشویق می كردند كه در صفوف مقدم بایستند وجای آنها را پر كنند. كارگرانی كه با روستا آشنا بودند نیز به سخن در آمدند. یكی از آنها اعلام كرد: "خود من از میان دهقانان آمده ام. سالیان سال نه فقط شاهد زندگی دهقانان بودم، بلكه خود طعم تمامی خرافاتی كه جماعت دهقانی كهنسال قبل از انقلاب از آن تغذیه كرده را چشیده ام. بنظر من تنها راه خلاصی دهقانان از این شرایط فلاكت بار، پیوستن به مزرعه كلكتیو است". "25 هزاریها" خود راكمكی ضروری برای نیروهای ضعیف حزب در مناطق روستایی می یافتند. كمكی بی چون و چرا برای تضمین اینكه كلكتیویزاسیون به پیش برده شود و شهرها و خود انقلاب به محاصره نیروهای بورژایی روستا در نیایند و خفه نشوند. اما آنها خود را صرفاً یک ضامن و اهرم فشار انسانی برای اجرای سیاست حزب نمی دیدند. علاوه بر این، خود را الگویی از فرهنگ و آگاهی كمونیستی می یافتند كه علیه بیعاری، اعتیاد به الكل، بی انضباطی مبارزه كرده و به طور كلی چشم نواحی تاكنون دور از دسترس را بر انقلاب شوروی باز می كند. اگرچه بسیاری ازآنها عملا به شهر بازگشتند، اما بسیاری نیز در آنجا اقامت گزیدند و زندگی نوین را در میان دهقانان آغاز كردند.
كارگران علیرغم محرومیتهای مادی، خصومتها و خطراتی كه از جانب كولاكهای دشمن تهدیدشان می كرد به روستا رفتند. بسیاری از آنها به قتل رسیدند، صدها نفر از آنها توسط كمیته های حزب در روستا كه تحت رهبری قشر ممتاز دهاتی و نوكران آنهابود مورد ضرب وشتم قرار گرفته، دستگیر و از حزب تصفیه شدند. بسیاری اسیر گرسنگی شدند و به واقع همگی شان در شرایطی بسیار دشوارتر از زندگی در شهر قرار گرفتند. با وجود این اكثریت 25 هزاریهابر كلكتیویزاسیون پایدار مانده و آنها را به پیش بردند، متحدانشان در روستا، كه عمدتاً دهقانان فقیر و آموزگاران و جوانان بودند را بسیج كردند.
بخشاً به واسطه رشادتهای فداكارانه چنین انقلابیون پرولتری بود كه  نخستین بار در تاریخ بشر كشتگران خود زمین را از چنگال مالكان خصوصی كه برای چندین وچند نسل اراضی را تحت كنترل خود داشته خارج كردند. این یك پیروزی تكان دهند حقیقی بود كه الهام بخش میلیونها كارگر و دهقان در سراسر جهان شد، بدانان امید بخشید و تسلیم طلبی آن دسته رهبران حزب شوروی نظیر تروتسكی و بوخارین كه مدعی بودند كسب پیروزی در این زمینه ناممكن است را بی كم و كاست افشا كرد. همانگونه كه مائو بعداً این مسئله را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد، واقعاً اشتباهاتی جدی در این كارزار رخ داد و زمانی كه رویزیونیستها در دهه 1950 قدرت را غصب كردند، مزارع كلكتیو دولتی را به ماشین رنج وتحقیر تبدیل كردند. مائو چنین تحلیل كرد كه علیرغم اینكه كلكتویزاسیون در اتحاد شوروی یك پیروزی بزرگ بود اما بنحوی گسترده شیره دهقانان را كشید و بخشی از سیاست تاكید بیش ازحد بر صنایع سنگین به زیان كشاورزی و صنایع سبك بود. با وجود این بروز چنین خطایایی از جانب استالین و انقلابیون شوروی به این واقعیت هم مربوط می شد كه آنها نخستین گام راهگشا را در این مسیر بر می داشتند و این بخشاً مبنایی شد كه مائو و رفقا چین از آن بیاموزند و به سطحی بهتر و عالیتر پیشروی كنند.



"انقلاب صنعتی استالین" به قلم "هیروآكی كورومیا" اثری درباره تاریخ اقتصاد است كه به سادگی قابل دسترسی نیست. این اثر كانون توجه خود را برنامه پنج سال اول در اتحاد شوروی (1932 ـ 1928) قرار داده و بویژه به نقش كارگران در پیشبرد امر صنعتی كردن می پردازد. "كورومیا" مختصراً شرایط عینی موجود در زمان تصمیم گیری به خاتمه "نپ" و آغاز تعرض برای صنعتی كردن و كلكتیویزه كردن را برمی شمارد. در آن دوره نقش بین المللی بالا گرفته و رهبران شوروی بطور فزاینده ای نگران احتمال مداخله مجدد امپریالیستها بودند. همانطور كه بالاتر اشاره شد بحران غله در سال 27 ـ 1926 براه افتاد و مصاف حادی را در برابر استالین و كسانی كه مصمم به پیشروی و ساختمان سوسیالیسم در شوروی بودند مطرح كرده بود. این عوامل به بحران اعتماد در رژیم انقلابی پا داد.
"كورومیا" در پی آن نیست كه یك جمعبندی كلی از دوره برنامه پنج سال اول ارائه دهد و كتابش را به تشریح نقش كارگران در پیشبرد امر صنعتی كردن محدود نمی كند. ارزیابی وی از آن دوره بنحو مطلوبی از كوه آشغالی كه مكتب "توتالیتاریسم" تاریخ تولید كرده و تقریبا فقط به سركوب روشنفكران ارتجاعی و كولاكها می پردازند، فاصله می گیرد. "كورومیا" بنحوی زنده نشان می دهد كه نه فقط سیاستهای استالین از حمایت قابل توجه توده ها برخوردار بود بلكه پاسخی به احساس ناخرسندی عمیق اقشار گسترده ای از جامعه خاصه پرولترهای جوان از دوره "نپ" بود. مائو به آن دوره از زاویه مبارزه حاد طبقاتی در جامعه شوروی می نگرد و این كارزار را عاجل و ضروری ارزیابی می كند.
اما حزب برای پیشبرد تعرض روی چه كسانی حساب كرد؟ انقلابیون هرگز پیش از آن با چنین  مشكلی مواجه نشده بودند و موفقیت انقلاب خود اینك معضلات نوینی را مطرح ساخته بود: كارگران قدیمی اغلب به كارخانه هایی كه دستمزد بالاتر و مشاغل ماهرانه تر داشتند منتقل شده و از همان موقعیتی برخوردار بودند كه رهبران شناخته شده آنها. تقریبا تمام بخش مدیریت كارخانه ها از اعضای عالیرتبه حزب كمونیست تشكیل شده بود. آیا آنها جنبش های توده ای كه برای ساختمان سوسیالیسم الزامی بود را رهبری می كردند؟
پروژه های عظیم صنعتی كه صدها هزار جوان بیكار شهری و مهاجران جوان روستایی را درگیر می كرد براه افتاد. در صف مقدم پروژه های غول آسای ساختمان سوسیالیسم جنبشهای ضربتی قرار داشتند كه نوك پیكان آنها را اغلب جوانان تشكیل می دادند. در آن زمان، سیاست ها آنچنان كه امروز احتمالا انقلابیون فكر می كنند،روشن نبود: جنبشهای ضربتی بمعنای افزایش مداوم معیارهای تولیدی بود، و این اغلب با نارضایتی بخشهایی از خود كارگران بویژه مسنترها، كارگران ماهرتر و منجمله بسیاری از رزمندگان قدیمی انقلاب و جنگ داخلی روبرو می شد. بخشی از رهبران حزب كمونیست اتحاد شوروی در صف مقدم این جنبش قرار گرفته بودند، اما اغلب جوانان كارگر تازه از روستا آمده بودند و در مبارزه طبقاتی و در زندگی صنعتی بی تجربه بوده و كارگرانی كه حزب به آنها متكی بود به این جوانان با سوء ظن می نگریستند. برای آنها كارگران جوانتری كه از روستا آمده بودند) كارخانه مایملك طبقه كارگر نیست كه از چنگال سرمایه داران به در آورده شده، مخلوق پرولتاریا نیست كه توسط دولت شوروی بر پا شده است، بلكه محلی است كه در آن می توانند در آمد اضافه ای بدست آورند وبا آن كارزراعی خودشان را تقویت كنند.
با وجود این رهبری حزب به این جوانان بویژه به جوانانی كه از دل طبقه كاگر برخاسته بودند اعتماد بسیار بست. استالین جوانان كومسومول را فرا خواند كه "در صف مقدم" جنبش صنعتی كردن جای گیرند. و آنها چنین كردند. یك مهندس آمریكایی در اتحاد شوروی علیرغم اینكه علاقه ای به رژیم شوروی نداشت، در دفتر خاطرات خود چنین نوشته است: "یك ناظر امروز میتواند به سادگی خیزش اصلی كه بر مبنای آمال مسیحایی و فداكاری انقلابی براه افتاده است را نادیده بگیرد و رهایی مشتاقانه از افسردگی "نپ" با اهدافی كه چشمگیر نبود وبا راحت طلبی های خرده بورژوایی اش... شور و هیجان عظیمی در بین بخشی از نسل اول بعد از انقلاب بویژه در بین آن دسته از دهقانان و كارگران كارخانه كه سابق موقعیتی پایینتر از بقیه داشتند برانگیخته شده بود. برای آنها هدف از این مصاف جدید صرفا ارتقا موقعیت شغلی خودشان نبود بلكه آفرینش جامعه ای نوین بود كه تا كنون سابقه نداشت و در آن بی عدالتی و نابرابریهای بازمانده اجتماعی محو شده و به برادری پرولتاریا و كل خلق می انجامد.
جنبش های ضربتی و نشستهای برنامه ریزی كارگران شاهد حضور كادرهای حزب در كارگاهها جهت بسیج كارگران بود تا بتوانند از سطوح تعیین شده در برنامه مركزی فراتر روند. مدیران كارخانه هرچند اكثریت قریب به اتفاقشان از اعضای حزب بودند اما در بسیاری از موارد مقاومت می كردند و مصافهای جدیدی را به ناگزیر در برابر جنبشهای توده ای مطرح می كردند. زمانی كه كارگران بر مضاعف كردن میزان تولید پافشاری كردند آنها از كجا باید مواد خام جدید بدست می آوردند، و چگونه باید بهایش را می پرداختند؟ نقش اتحادیه های كارگری چه بود كه قرار بود از شرایط كارگران دفاع كنند؟ بسیاری از مدیران از اوقاتی كه در نشستهای مداوم كارگران ازدست می رفت و بطور متوسط نصف روز را شامل می شد، شدیدا گله داشتند.
بعقیده "كورومیا" خیزش پرنور انقلابی كه در اتحاد شوروی بپا خاسته بود با خود رشد گرایشات تساوی جویانه را بهمراه آورد. گروههای كمك متقابل و سایر اشكال كار كلكتیو توسط كارگران ایجاد شده بود، منجمله در دوره معینی یك "نظام بریگادی" تشكیل شد كه شامل گروههای بود كه مهارتهای گوناگون را در بر می گرفت. آنها فعالیت و دستمزدهایشان را به هم می آمیختند و آنان سپس بطور برابری این دستمزدها را تقسیم می كردند. برای مدتی تفاوت دستمزدها در سراسر جامعه شوروی كاهش یافت و در بسیاری از كارخانجات كارگران ماهر معادل كارگران غیرماهر حقوق می گرفتند. "كورومیا" بدین اشاره دارد كه این تحول از یك ایستگاه بازاری غیر قابل فهم بود زیرا در بحبوحه كمبودهای تكان دهند در كار ماهر صورت می گرفت. روند تعادل دستمزدها به عقیده "كورومیا" آهنگ قهرمانانه نبرد علیه حركت خود روی بازار داشت. یك منبع پشتیبانی از این سیاستهای تعادلی به عقیده "كورومیا" دیدگاه استالین بود كه معتقد بود كه تساوی گرایی این چنین هسته مركزی طبقه كاگر را از خطرات مبتنی بر دیدگاههای آریستوكراتیك كارگری در امان می دارد.
با این وجود گرایشات تساوی جویانه به مشكلات نوین پاداد. بسیاری از كارگران ماهر بسادگی به جانب كارخانهجاتی روان شدند كه جنبش انقلاب در بین كارگران توان كمتری داشت و نتیجتاً تساوی جویی ضعیفتر بود بنابراین آنهامی توانستند دستمزدها و شرایط كاری بهتری را دیكته كنند. این امر بطور جدی باعث اختلال درتولید شد. و در نهایت رهبری حزب چنین نتیجه گیری كرد كه حفظ سیستم بریگادی غیرممكن است.
مائوتسه دون در جمعبندی از ساختمان سوسیالیسم در اتحاد شوروی خاطر نشان كرد كه هرچه زمان می گذشت استالین كمتر به توده ها اتكا میكرد. "كورومیا" ماركسیست نیست. تحلیل او مسلما از تجربه انقلاب كبیر فرهنگی پرولتاریایی كه در آن انقلابیون چین توانستند بسیاری از خطایای انقلابیون شوروی را تصحیح كنند، بهره نبرده است.
با وجود این جزییاتی كه "كورومیا" بدست می دهد نشانگر كارهایی است كه واقعا از جانب رهبران و توه ها در شوروی انجام شد و تاییدی است بر تحلیل مائو. یكی از این موارد ارزیابی "كورومیا" از سیاست مدیریت تك نفره است.
بدون شک استالین می دانست که برای راه گشودن به صنعتی کردن و كلكتیویزاسیون، باید با منافع قدرتمند بوروكراتیك در جامعه شوروی نبرد كند. او برای چنین نبردی آماده شده بود. یك مثال از این امر را می توان در توبیخ بی رحمانه مدیران و سایر كسانی كه در برابر ابتكارات كارگران وجنبش ضربتی در امر برنامه ریزی مقاومت می كردند از جانب وی دید. كه به طور مشخص این در اسلوب رقابت سوسیالیستی مشاهده می شود: "رقابت سوسیالیستی جلوه ای از انتقاد از خود عملی انقلابی توسط توده هاست كه از ابتكار عمل خلاقانه میلیونها كارگر سرچشمه گرفته است.... و خطر بوروكراتیك مشخصا و پیش از هر چیز در مانع تراشی در برابر شور و شوق، ابتكار عمل و فعالیت مستقلانه كارگران تبلور می یابد. منبع عظیمی كه در اعماق نظام ما درون طبقه کارگر و دهقان وجوددارد را پنهان می کند  و نمی گذارد که این منابع در مبارزه علیه دشمنان طبقاتی ما در داخل و خارج كشور استفاده شود".
اگرچه استالین سكاندار مردم شوروی در دریایی ناشناخته بود و تحول اقتصادی كشور را به گونه ای به پیش می برد كه در تاریخ سابقه نداشت اما وی بطور فزاینده به شیوه هایی متكی می شد كه در تضاد با هدف مبارزه وی قرار داشت. یك جنبه مهم از این
 روشها، سیاست مدیریت تك نفره بود. بنظر می آید كه استالین این سیاست را یك بخش ذاتی از تمركز فزاینده می دید كه وی این را بنوبه خود وجه اساسی صنعت و كلكتویزه كردن سریع به قصد تقویت بنیه جنگ اتحاد شوروی به حساب می آورد. تمركز بنظر ضد حمله ای علیه آشوبی می آمد كه به ناگزیر در این پروسه سر بلند می كرد.
اما اسلوب مدیریت تك نفره كه كارگران را از مدیریت كارخانه ها جدا می ساخت تنهاراه حل ممكن برای چنین مشكلی نبود. واقعیت این است كه حزب كمونیست اتحاد شوروی می كوشید از طریق یك سیستم "كنترل كارگری" كه انقدر موثر بود كه غالباً زوزه اعتراض مدیران را بر انگیزد با مدیریت تك نفره نوعی تعادل ایجاد كند. زیرا اغلب چنین بود كه كارگران از طریق "نشستهای پر آشوب" خود كه در آنها طرحهای تولید وامثالهم را ارائه می دادند، روال عادی امور را بر هم می زدنند. "كورومیا" شواهدی ارائه می دهد كه یك اعتراض فی الفور و گسترده نسبت به اعمال مدیریت تك نفره در بین كارگران وجود داشته است. مائو تسه دون این سیاست را یك اشتباه ارزیابی كرد و از این بحث كرد كه "باید یك خط تمایز اساسی بین قوانین حاكم بر موسسات سوسیالیستی و سرمایه داری وجود داشته باشد". در واقع چینیها در جریان انقلاب فرهنگی كمیته های انقلابی را بوجود آوردند كه تركیب افراد در آنها شامل نمایندگان منتخب "پایین" بود. برخی اوقات آنها از نمایندگان حزب ارتش و توده ها تشكیل می شد یا برخی اوقات پیر، میانسال و جوان را بر می گرفت، و بویژه در بر گیرنده سرخ و متخصصینی بود كه سرخ در آن عامل تعیین كننده بحساب می آمد. چنین تركیبهایی از تجارب گوناگون برای هدایت كارخانه ها، مدارس و سایر موسساتی استفاده می كرد، بعلاوه آنها به بر هم زدن تقسیم كاری كه میراث جامعه طبقاتی بود وبسیج شور و شوق توده ها یاری می رساند.
حمایت استالین از مدیریت تك نفره بخشی از گرایش در حال رشد در صفوف رهبری شوروی بود كه هرچه كمتر به توده ها اتكا كنند این گرایش بعدها نتایج برعكس وخیمی ببار آورد. حتی در لحظات عظیم برنامه پنج سال اول و تعرض كلكتیویزه كردن، این گرایشات خود را بروز می داد. "كورومیا" نه فقط اعمال مدیریت تك نفره را علیرغم مقاومت بسیاری از كارگران ثبت كرده است، بلكه همچنین استفاده فزاینده از قطعه كاری، انگیزه های مادی و سایر سیاستهای اینچنین را منعكس می كند.
بعلاوه خیزش كارگران در برنامه پنج ساله اول، علیرغم اینكه از روحیه انقلابی اصیلی برخوردار بود و دستاوردهای انقلاب اصیلی را داشت، حتی از همان آغاز با كانون توجه قرار دادن تولید به طرز تنگ نظرانه محدود شد. برای نمونه، میلیونها كارگر حقیقتاً در صفوف مدیران و كاركنان علمی و فنی جامعه نوین جای گرفتند. این امر بسیاری از ناظران را در آن دوره حیرت زده كرده بود، اما طریق پیشبرد این امر تا آن حد كه امكان داشت به ریشه های تقسیم كار مستقر در جامعه ضربه نزد. بنابراین اگرچه می توان درمورد آن نسل گفت كه كارگران بواقع تقریبا در همه عرصه های جامعه به صحنه آمده بودند اما این كار به  میزان زیادی از طریق جدا شدنشان ازطبقه كارگر انجام گرفت. بعبارت دیگر، از طریق انتقال آنها به سطح بالاتر در تقسیم كار اجتماعی این نظریه كه از طریق تبدیل فزاینده كارگران به مدیر، دانشمند و امثالهم می توان بر تقسیم كار فائق آمد، با این دیدگاه موكد استالین همراه شد كه ساختمان سوسیالیسم بمعنای رشد نیروهای مولده است. عظیم ترین مصاف در نظر مائو تسه دون و انقلاب فرهنگی بود تا به تدریج ریشه های واقعی تقسیم كار اجتماعی را  كه مشخصه جامعه طبقاتی است دریابد. این امر از طریق بسیج توده ها جهت شناخت وتغییر روبنا به انجام رسید.
برای مثال در انقلاب فرهنگی جوانان محصل فرا خوانده شدند تا به روستا روند و نه فقط دانش كتابی خود را به میان دهقانان برند بلكه مهمتر از آن، از دهقانان چیزهایی نظیر اینكه چه دانشی مورد نیاز است و برای چه كسی و چه هدفی باید آن را آموخت، یاد بگیرند.

"كورومیا" با جداشدن از مكتب "توتالیتاریستی" تاریخ معتقد است كه مبارزات مهمی در صفوف بالای حزب كمونیست اتحاد شوروی در دهه 1930 ادامه داشته و موفقیت به قول او "گروه استالین" به هیچ وجه امری حتمی نبوده است. او به قدرت مخالفان استالین كه
اوائل و در میانه دهه 1920، نخست حول تروتسكی و سپس حول بوخارین گرد آمده بودند، منجمله در اتحادیه های كارگری و موسسات مهم دیگر، و این احتمال را جدی می گیرد كه آنها حتی در اوایل دهه 1930 تدارك دیده بودند كه از هر شكست  "گروه استالین" برای غصب قدرت استفاده كنند. برای مثال، "ك. ب. رادك" كه یكی از اعضای دفتر سیاسی بود، در مورد تعرض صنعتی كردن چنین اظهار داشت كه "اگر از شتاب این تعرض عمومی كاسته نشود به چیزی می انجامد كه آن را به اصطلاح "پایان مارش ورشو" می نامیم. (منظور كارزاری كه طی جنگ داخلی انقلابی به راه افتاد و استالین هم در آن درگیر بود و به شكست جدی ارتش سرخ انجامید.) دیگران فكر می كردن كه ناكامی سیاست استالین و سر بلند كردن راست واقعا یك نتیجه از پیش معلوم است. "كورومیا" نشان می دهد كه این خطوط راست روانه  از بالا تا پایین حزب از حمایت گسترده ای برخوردار بودند. برای مثال، در نشست "كارگران ضربتی در جبهه مالی" به سال 1932، حمایت آشكار گسترده ای از این پیشنهاد بعمل آمد كه نیروی محركه سود باید دوباره به عامل تعیین كننده در امور مالی دولت شوروی تبدیل شود. وكسانی كه از این پیشنهاد حمایت می كردند ظاهرا كارگران پیشور سیاسی در بخش مالی بودند!
"كورومیا" در جمعبندی از دوران برنامه پنج ساله اول به این نكته می رسد كه مورخان غرب بطور جدی نقش فعال ایدئولوژی و امور سیاسی در سیاست حزب كمونیست اتحاد شوروی كم بها داده و بدین ترتیب گرایش دارند برخصلت مونولیتیك جامعه شوروی تاكید بیش از حد دارند: "استالین، نه تنها كل ملت را بسیج نكرد، بلكه حتی آنرا دچار تفرقه ساخت. برخلاف "ویت" (یك اصلاح گر در دوره ماقبل جنگ جهانی اول) كه صرفاً خیال یك حكومت مطلقه قدرتمند را در سر می پروراند كه نیازی به اتكا به هیچ طبقه خاصی ندارد، بلكه فرای تمامی طبقات ایستاده، استالین عامدانه در پی جلب حمایت حوزه های سیاسی خاص، كمونیستها، كمسومولها و كارگران صنعتی از طریق برانگیختن آنها علیه دشمنان طبقاتی ادعایی بود".
نسل بعدی انقلابیون كه توسط مائو تسه دون رهبری می شدند در عین حال كه از خدمات استالین دفاع می كردند، انتقادات جدی از خط راهنمای این كارزارهای عظیم به عمل آوردند.(2) علیرغم همه اینها، كارزارهای فوق الذكر دستاوردهای عظیمی در ساختمان سوسیالیسم به حساب می آیند كه توسط مردم شوروی حاصل شدند. تعداد قابل توجهی از ناظران عینی نظیر "آنا لوییز استرانگ"، "موریس هیندوس"، "دووران"، دكتر "نورمن بسیون" و سایرینی كه به گوشه و كنار اتحاد شوروی آن دوران سفر كردند، ماجراهای بی شماری از معجزاتی كه توسط كارگران و دهقانان منكوب شده سابق در روسیه عقب مانده آفریده شده نقل می كنند. شرح این مشاهدات در كتابهایی آمده كه البته امروز دیگر تجدید چاپ نمی شوند.
واقعیت این است كه وقتی قدرتهای پیشرفته امپریالیستی در آلمان، انگلستان، فرانسه و آمریكا در بحران بزرگ دست و پا می زدند و میلیونها نفر در این ثروتمند ترین كشورهای جهان بی خانمان شده و لقمه نانی را گدایی می كردند، كشور سابق عقب مانده اتحاد شوروی شاهد سریعترین توسعه اقتصادی در قرن بیستم بود و شیوه كهن زندگی در آنجا در حال دگرگونی بود. توده های چین تحت رهبری مائو با تصحیح اشتباهات استالین و مردم شوروی، توانستند بسیار بیشتر از آنها در مسیر كمونیسم پیشروی كنند. در واقع، این پیشرفت فقط با ایستادن بر شانه های چند نسل از مردم شوروی كه حقیقتاً دست به كار ساختن جهان بر شالوده ای نوین شدند، میسر شد.

02911ـ در فصل ششم از كتاب "دمكراسی: آیا نمی توانیم بهتر از آن را انجام دهیم؟
" ( شیكاگو: انتشارات بن، 1986) به قلم باب آواكیان، صدر حزب كمونیست انقلابی آمریكا، تئوری "دولت توتالیتر" و شیوه ای كه تئوریسین های غرب و بویژه سوسیال دموکرات ها از آن بعنوان "یكی از سلاحهای عمده  ایدئولوژیك امپریالیسم غرب در تقابل با
بلوك شوروی" بعد از جنگ جهانی دوم استفاده کرده اند، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. در واقع، چیزی بمثابه "دولت توتالیتر" هرگز وجود نداشته است. آواكیان اصول عمده این تئوری را تشریح می كند: اینكه "دولت توتالیتر" بر ترور نافذ استوار است، هدف آن
تسلط بر جهان است و كنترل بر تمامی عرصه های زندگی را دنبال می كند و غیره. آواكیان نشان می دهد كه این تئوری به چه   طرقی به امپریالیسم خدمت كرده است. این تز بویژه تقسیم جامعه به طبقات و نقشی كه دولت به مثابه نهاد حاكمیت یك طبقه بازی می كند را پنهای می كند.
2ـ مائو بطور مشخص تاكید یك حانبه استالین به صنعتی و مدرنیزه كردن را مورد انتقاد قرار داد. او بطور مفصل در كتاب "نقدی بر اقتصاد شوروی" (چاپ مانتلی ریویو، 1977) این مسئله را مورد بحث قرار می دهد. موضع مائوئیستی بطور مختصر در "بیانیه جنبش انقلابی انترناسیونالیستی" فشرده شده است.  




















هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر