حفظ و برقراری ارتباط تنگاتنگ با توده ها و بحث كردن با آنها در مورد كلیه امور، سبك كار خوب و سنت حزب ما و سرچشمه قدرت آن است كه حزب را قادر به شكست دادن كلیه دشمنانش و غلبه بر كلیه مشكلات نموده است.
ماركسیسم بر آن است كه توده های خلق سازندگان تاریخ هستند، آنها نیروی تعیین كننده در جلو راندن جامعه هستند. توده ها نه تنها آفرینندگان ثروت مادی و معنوی جهان اند، بلكه مبارزات انقلابیشان نیروی محركه جامعه بجلو می باشد. بردگان سازندگان تاریخ هستند، این دیدگاه پایه ای ماتریالیسم تاریخی است. ماركس و انگلس بیان داشتند: "حركت و جنبش تاریخی كار توده هاست" (156) و لنین نوشت: "سوسیالیسم پویا و خلاق محصول خود توده هاست." (157) صدر مائو خاطرنشان ساخت: "خلق و تنها خلق نیروی محركه تاریخ جهان است." (158) برای حفظ و برقراری پیوند تنگاتنگ با توده ها باید قاطعانه این ایده را كه "توده ها قهرمانان واقعی اند." (159) را جذب كنیم و از آن اشباع شویم و متقاعد گردیم كه قدرت انقلاب به توده های خلق بسته است و عمیقاً نقش درخشان توده ها را بمثابه سازندگان تاریخ تشخیص دهیم. دلیل اینكه حزب ما می تواند توده ها را رهبری كند، دقیقا از اینجا ناشی می شود كه او نماینده منافع خلق می باشد، از صمیم قلب به آنان خدمت می كند و به آنان ایمان دارد، به آنان اتكاء می كند و پیوند تنگاتنگی با آنها برقرار می سازد و در راه تحقق كمونیسم می رزمد.
حفظ رابطه تنگاتنگ با توده ها یكی از سنتهای درخشان حزبمان می باشد. حزب ما در مرحله انقلاب دمكراتیك، تحت رهبری خط انقلابی صدر مائو، ارتش رهائیبخش خلق را بنیان گذاشت، و با استقرار مناطق پایگاهی انقلابی، توده ها را بطور كامل بسیج نمود و به آنها اتكاء كرد. بدین طریق طی 82 سال مبارزه قهرمانانه، در حالی كه تنها ارزن و ابتدائاً تفنگ فكسنی در اختیار داشت، موفق شد راهزنان فاشیست ژاپنی را كه خود را شكست ناپذیر می پنداشتند، درهم بشكند و ارتش ارتجاعی نیرومند 8 میلیونی گومیندان را كه دست پرورده امپریالیسم آمریكا بود، منهدم سازد. در كوران آن سالیان مبارزه سخت و دشوار، حزبمان و ارتش خلق با سهیم بودن در تلخی و شادی خلق، ارتش قدرتمندی را از پا درآورند و در انقلاب دمكراتیك به پیروزی كامل رسیدند، پس از رهایی سراسر كشور، حزب ما با بسیج كامل توده ها و اتكاء سرسختانه به آنها، كارشكنی ها و خرابكاریهایی كه تحریكات دشمنان داخلی و خارجی بودند را درهم شكسته است. حزب ما با نشان دادن روحیه انقلابی استقلال، اعتماد بنفس، سرسختی در مبارزه و با آهنگ پرشور راه را بكوبیم و پیش رویم، چین كهنه، فقیر، عقب مانده و بحران زده را به یك چین نوین سوسیالیستی بدل ساخته و در شاهراه موفقیت قرار داده است. حزب ما در جریان انقلاب كبیر فرهنگی پرولتاریایی كه رهبری و ابتكار آن را صدر مائو شخصا برعهده داشت، توده ها را در مقیاس عظیم بحركت درآورد، به آنها اتكاء كرد و از راه اعمال دمكراسی وسیع تحت دیكتاتوری پرولتاریا یك جنبش عظیم توده ای را برپا ساخت، كه بسان سیلی خروشان از جا كنده شد و دو مقر فرماندهی بورژوازی را ـ یكی به رهبری لیوشائوچی و دیگری به رهبری لین پیائو ـ درهم شكست. و بدین طریق به پیروزیهای مهم زیادی در انقلاب كبیر فرهنگی پرولتاریایی نائل آمد. واقعیات بیشماری نشان می دهند كه توده های خلق چنانچه به ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون مسلح باشند، شكست ناپذیرند و ما هم درصورتی كه به توده ها ایمان داشته باشیم و به آنان اتكاء كنیم و با آنان پیوند تنگاتنگ برقرار سازیم، پیروزی نصیبمان خواهد گردید.
بر قرار كردن پیوند نزدیك با توده ها ویا بالعكس بریدن از آنان، و (یاحتی ترسیدن از آنان و یا مخالفت با جنبش توده ای انقلابی) صرفا مسئله روش نیست ، بلكه فراتر از آن مسئله اساسی تر یعنی موضع و جهان بینی است. و نیز به مسئله مهم دیگری در مبارزه بین خط انقلابی صدر مائو و خطوط اپورتونیستی راست و "چپ" گره می خورد. تمام سردمداران خطوط اپورتونیستی ایده آلیست اند، آنها لجوجانه جانب بورژوازی را می گیرند و همواره توده را با تمام قوا تحقیر كرده و به آنان افترا می بندند. آنان نقش عظیم توده هارا بمثابه آفرینندگان تاریخ انكار می نمایند و با خط توده ای حزب مخالفت می كنند، باجنبشهای توده ای انقلابی به رهبری حزب خصومت ورزیده و در آن اخلال می كنند. در دوران اولین جنگ داخلی انقلابی، چن دوسیو، سردمدار خط اپورتونیستی راست، پرولتاریا را متهم می كرد كه "مثل بچه ها" ست، كه "او یك نیروی انقلابی مستقل را تشكیل نمی دهد". چن دوسیو ادعا كرد كه خلق چین "نظم ناپذیر"، "محافظه كار" بوده و "مشكل بتواند در انقلاب پیروز شود". او اصلا به قدرت انقلاب ایمان نداشت، خط راست تسلیم طلبانه را بكار بست و جنبش قهرمانه انقلابی را دچار شكست ساخت. لیو شائوچی و لین پیائو و سایر شیادان همپالگی شان، تمام توان خود را صرف اخلال در خط توده ای حزب و سبك عالی بر قراری ارتباط تنگاتنگ با توده ها نموده تا بتوانند خط عمومی حزب را كه برای مرحله تاریخی سوسیالیسم ترسیم شده، مسخ ودگرگون سازند. لیو شاچی با اشاعه علنی تئوری "توده های عقب مانده" با بسیج توده ها در جریان "جنبش چهار پاكسازی" (160) به مخالفت برخاست و در جریان انقلاب كبیر فرهنگی پرولتاریایی یك خط ارتجاعی بورژوایی را بكار بست وجنبش توده ای انقلابی را سركوب نمود. و همینطور لین پیائو پیرامون "تئوری نخبگان" هیاهو بپا كرد و وقیحانه به خود لقب "نابغه" داد، شخصی كه صاحب "شناخت فطری" و "شعور فطری" است. در عین حال او با توده های كارگر و دهقان مانند تفاله رفتار كرده و آنان را متهم ساخت كه تنها به "ثروت اندوزی و لذت جویی" علاقه دارند و جز در مورد "نفت و نمك و سویا و سس و سركه و هیزم" چیز دیگری نمی دانند. لین پیائو و باند او نیز این یاوه را كه "قهرمانان و بردگان باهم تاریخ را می سازند" سر دادند و بدین طریق كوشیدند با بكار گیری این سفسطه دوگانه، اصول پایه ای ماركسیسم ـ لنینیسم را نفی كنند. ما باید این مفهوم ایده آلیستی و ارتجاعی از تاریخ را بطور تام و تمام مورد انتقاد قرار دهیم، و پیگیرانه بندهای بین حزب و توده ها را محكم كنیم و جسورانه در راستای خط سیاسی كه كنگره دهم ترسیم نموده است پیش برویم. برای برقراری پیوند تنگاتنگ با توده ها، باید مسائل را با آنان به بحث گذاریم و با تواضع به نظراتشان گوش فرادهیم. صدر مائو بما می آموزد: "كسانی صاحب شناخت فردی واقعی هستند كه در سراسر پهنه گیتی در گیر عمل می باشند." (161) توده های وسیع خلق با جنگیدنشان در پیشاپیش سه جنبش عظیم انقلابی از شناخت عملی غنی برخوردارند. تنها با گوش فرادادن متواضعانه به نظرات توده ها و با دخالت دادنشان در بحث در مورد مسائل می توانیم خرد آنان را متمركز كنیم و از ابتكارات و نوآوری هایشان بهره گیریم، تجاربشان را سنتز كنیم و شناخت صحیح را كه لازمه رهبری پراتیك انقلابی است استنتاج نمائیم. برای آنكه در مورد مسائل با توده ها بحث كنیم، باید به نظراتشان گوش فرا دهیم. هر وقت در كاری سررشته نداریم، بهنگام بروز مشكلات، یا وقتی تجاربمان كافی نیست، باید به نظرات توده ها گوش فرا دهیم، و وقتی كه از اوضاع شناخت داریم، وقتی كه كار به خوبی پیش می رود و به پیروزی دست یافته ایم، بكار بستن این شیوه از همیشه ضروری تر است. ما باید به تمام نظرات توده ها گوش فرا دهیم، خواه موافق آنها باشیم و خواه مخالفشان. باید اجازه دهیم همه حرفشان را بزنند، باید بگذاریم افراد سفره دلشان را بگشایند و آنچه را در ذهن دارند بیرون بریزند. ما باید شناخت توده هارا جمع آوری كنیم، نظرات ارزشمند را از نظرات بی ارزش تمیز دهیم و براساس اندیشه مائوتسه دون به وحدت فكری دست یابیم. تنها بدین طریق می توانیم ابتكار و خلاقیت توده ها را تماما شكوفا كنیم و خردشان را در وسیع ترین مقیاس متمركز نمایم و بدین طریق شتاب و تحرك بیشتری به تكامل انقلاب و ساختمان آن ببخشیم. برخی از رفقا میل دارند تنها خودشان حرف بزنند و نمی گذارند نظرات توده ها شكفته شوند. چه در كار تحقیقی و چه در حل یك مشكل، آنها می خواهند یك تنه بدان بپردازند ـ آنها فرصت حرف زدن را از دیگران سلب می كنند ـ دیگران فقط اجازه دارند به آنها گوش دهند و دستوراتشان را اطاعت نمایند. چنین سبك كاری كاملا نادرست است و تنها می تواند از ابراز كامل نظرات توده ها جلوگیری كند، قوه ابتكارشان را خفه كند و به رابطه میان خودشان و رابطه شان با حزب لطمه وارد سازد.
برای برقراری ارتباط تنگاتنگ با توده ها، باید طرز برخورد درستی با آنها در پیش گیریم و رفتارمان با آنان صحیح باشد. ماركسیسم همیشه بر آن بوده است كه هر فرد فقط با ایمان به توده ها، اتكا به آنها و حفظ پیوند تنگاتنگ با آنهاست كه می تواند نقش خود را بطور كامل ایفا كند و به بهترین وجه ممكن به امر توده های خلق كمك نماید. اگر به نقش فرد بیش از حد پر بها داده و به قدرت توده های خلق كم بها دهیم، اگر بر این باور پای بفشریم كه هر كاری كه ما انجام دهیم خوب است و هر كاری كه توده ها انجام دهند بی ارزش است، در این صورت جایگاه مربوط به توده ها و افراد را وارونه كرده و به منجلاب ایده آلیسم تاریخی در می غلتیم. تا جائی كه به اعضا و كادرهای حزبی مربوط می شود، جهت رفتار درست با توده ها باید مشتاقانه شاگرد توده ها شوند، با تواضع از آنها بیاموزند و آنها او را مثل مردم ساده زحمتكش از خودشان بدانند، باید با آنها بجوشند و در میان آنها عمیقاً ریشه بدوانند. كادرهای حزب باید به شركت در كار تولیدی جمعی ادامه دهند، خصوصیات مردم زحمتكش را همواره حفظ كنند و با توده ها یگانه باشند.
برای برخورد درست به توده ها همچنین باید بدانیم كه چگونه ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون را برای رهبری كردن آنها بكار بندیم. حفظ پیوند تنگاتنگ با توده ها برای اعضای حزب كمونیست به این معنی است كه از توده ها بیاموزند، در بین آنها ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون را ترویج نمایند، با این هدف كه آنان را مسلح ساخته و سازماندهی كنند. در رابطه با روش برخورد به توده ها، از طرفی باید با تئوری "رهبری علامه دهر" و "عقب ماندگی توده ها" بجنگیم و سبك كار بوروكراتیك و فرمانروایانه را در هم بشكنیم و از طرف دیگر باید با این خط "بگذار هر طور میل توده هاست عمل شود" مخالفت ورزیم و گرایش زیانبار دنباله روی از توده ها را نابود سازیم. این تنها راهی است كه بوسیله آن می توانیم خط انقلابی صدر مائو را به نحوی صحیح بكار بسته و سبك كار حزب را بنحو مطلوبی اجرا نمائیم.
برای برقراری ارتباط تنگاتنگ با توده ها، باید سبك كار تواضع، حزم و مبارزه سرسختانه را به عمل بگذاریم. ما اعضای حزب كمونیست باید در همه حال با توده ها هم نفس باشیم و سرنوشتمان را با سرنوشت آنها گره بزنیم. ما نمی توانیم راحتی و لذت پیشه سازیم و زندگی همواره سخت را تحقیر و دور از شان خود بدانیم. حتی اگر ارتقاء یافته ایم، نباید از سبك كار تواضع، حزم و مبارزه سرسختانه و برقراری پیوند تنگاتنگ با توده ها دست بكشیم، حتی اگر شرایط زندگی بهتری داریم، نباید شیوه مبارزه سرسختانه را كنار بگذاریم. تنها از این راه می توانیم بطور موثر با زنگار فساد ایده ها و شیوه زندگی بورژوایی مقابله كنیم و هرگز خود را از توده ها جدا نسازیم تا حزبمان همواره رابطه اش را با توده ها همانند رابطه ماهی و آب حفظ كند و در نتیجه به پیروزیهای باز هم بزرگتری در انقلاب و ساختمان آن دست یابد.
انتقاد و انتقاد از خود سلاحهای تیز و برایی هستند كه ساختمان حزب را از نظر ایدئولوژیك تقویت نموده، وحدتش را تحكیم می كند و قابلیت رزمندگی اش را افزایش میدهند. بطور عینی تضاد در درون حزب موجود است. این تضادها انعكاس تضادهای طبقاتی و تضادهای بین كهنه و نو در جامعه هستند. انتقاد و انتقاد از خود ابزار پایه ای جهت برانگیختن مبارزه درون حزبی بنحو صحیح و حل تضادهای درون حزبی میباشد. در سراسر دوره تاریخی سوسیالیسم، چون هنوز طبقات، تضادهای طبقاتی و مبارزه طبقاتی موجودند، ایده های كهنه، فرهنگ كهنه و عادات كهنه بورژوازی و سایر طبقات استثمارگر بر اعضای حزبمان تاثیر می گذارد و هر روز و هر دقیقه پیكره حزب را میجود و فرسوده میسازد. برای جنگیدن با عفونتی كه گرد و غبار و میكرب های سیاسی بورژوازی در پیكر حزبمان ایجاد می كند، و برای مقاومت در برابر آلوده شدن اعضای حزب بوسیله ایده های بورژوایی و ایده های سایر طبقات استثمارگر، باید مبارزه ایدئولوژیك فعالانه ای را دامن زده و كلیه ایده های غیرپرولتری را با ایدئولوژی پرولتری در هم شكنیم. مبارزات درونی حزب باید با روشهای صحیح تنظیم شود. وقتی در میان افراد، معضلات ایدئولوژیك پیش می آید، ما نه باید از آن سوءاستفاده كنیم و نه به مشت و اسلحه متوسل شویم. و برای حل جدل و سامان دادن معضل، تنها باید روشهای بحث، اقناع و انتقاد و انتقاد از خود را برگزینیم. باید به انتقاد و انتقاد از خود بمثابه ابزاری نگاه كنیم كه برای پیشبرد و تكامل امور مثبت، غلبه بر نارسائیها، تصحیح اشتباهات و در نتیجه تقویت وحدت و تحكیم حزب بر اساس خط درست مورد استفاده قرار گیرد.
انتقاد و انتقاد از خود از نظر ایدئولوژیك برای كمونیستها در حكم اسلحه ای ضروری برای "خلاصی یافتن از كهنگی و ماندگی و جذب زنده و نو" (162) و متحول ساختن جهان بینی شان است. چون اعضای حزبمان دارای ریشه های طبقاتی متفاوتند، از اقشار گوناگون برخاسته اند و در جامعه ای زندگی می كنند كه طبقات موجودند، نتیجتاً ایده های بورژوایی و نیروی عادات كهنه، مستمراً بر اعضای حزب تاثیر می گذارد و موجب آلودگی صفوف آن میشود. ایده های غیرپرولتری هنوز تا حدی بر اذهان بسیاری از رفقایمان سنگینی می كند، تنها با در چنگ گرفتن سلاح انتقاد و انتقاد از خود و كار سخت، برای "خلاصی یافتن از كهنگی و ماندگی و جذب زنده و نو" میتوانیم حتی المقدور انواع ایده های غیرپرولتری را شكست دهیم و آلودگی ناشی از ایدئولوژی بورژوایی و ایدئولوژی سایر طبقات استثمارگر را در هم بشكنیم. بعلاوه چون شناخت ما از جهان عینی الزاماً محدود است، بنابراین مشكل بتوانیم در كارهایمان از اشتباه اجتناب ورزیم یا از نارسایی بری باشیم. بعمل در آوردن پیگیر و مكرر انتقاد و انتقاد از خود، جهت برملا ساختن اشتباهات و نارسایی ها كه در كارهایمان ظاهر میشوند، ما را قادر خواهد ساخت ایده آلیسم را جاروب كرده و بیرون بریزیم، تجاربمان را جمع بندی نماییم تا پیشروی خود را به جلو ادامه دهیم. این ما را قادر خواهد ساخت كه كارهایمان را بهتر انجام دهیم و خدمات بزرگتری به حزب و خلق ارائه دهیم.
صدر مائو همیشه اهمیت فوق العاده ای برای انتقاد و انتقاد از خود قائل بود. او در مقاله "در باره اصلاح نظرات نادرست درون حزب"، اعلام داشت: " انتقاد درون حزبی سلاحی است جهت تقویت تشكیلات حزبی و افزایش قابلیت رزمندگی آن" (163) جنبش پاكسازی در ینان بسال 1942 یك جنبش تمام عیار و كامل تربیت ماركسیستی و نیز یك جنبش گسترده انتقاد و انتقاد از خود بود. پس از رهایی سراسر كشور، حزبمان بار دیگر چند جنبش پاكسازی را هدایت نمود. در جریان انقلابی كبیر فرهنگی پرولتاریایی، توده ها در امواج صدها میلیونی، سلاحهای شكوفایی آزادانه عقاید، روزنامه های بزرگ دیواری، مناظرات عظیم و تبادل وسیع تجارب انقلابی را بكار گرفتند تا نقاب از چهره مشتی عناصر در قدرت رهرو سرمایه داری برگیرند (164). بدین طریق آنها دو مقر فرماندهی بورژوازی به رهبری لیوشائوچی و لین پیائو را افشاء كردند و از اشتباهات و نارسایی هایمان در كار انتقاد نمودند و بنابراین حزب را قویاً تقویت نمودند. در جریان جنبش انتقاد از لین پیائو و جنبش اصلاح سبك كار و در جریان انتقاد عمیق و ریشه ای از جنایات ضد انقلابی و سفسطه های رویزیونیستی دارودسته ضدحزبی لین پیائو، تجارب كلیه اعضای حزب در زمینه مبارزه دو خط فوق العاده ارتقاء یافته و آگاهی شان در رابطه با بعمل درآوردن سنت درخشان حزبمان، انتقاد و انتقاد از خود تقویت شده است.
برای اجرای صحیح انتقاد و انتقاد از خود، باید قبل از هر چیز آگاهانه اصل "وحدت ـ مبارزه ـ وحدت" را بكار بندیم. به این معنا كه باید نقطه عزیمت خود را میل به وحدت قرار دهیم و از راه انتقاد و مبارزه، راست را از دروغ و حقیقت را از كذب بطور روشن متمایز سازیم و بر این مبنای جدید به وحدت نوینی دست یابیم. ما باید در حین دامن زدن به انتقاد و انتقاد از خود، با دو نوع طرز بر خورد غلط بجنگیم: طرز بر خورد اول اینكه صرفا از وحدت حزب حرف بزنیم، بدون اینكه از اشتباهات و نقاط ضعف انتقاد كرده و با آنها مبارزه كنیم. رفقایی كه چنین طرز برخوردی را بكار می برند می خواهند از تضادها بگریزند. آنان در گرماگرم مبارزه، قفل خاموشی بر لب می زنند، نظرات نادرست را می شنوند ولی آنها را رد نمی كنند: اقداماتی را كه به حزب لطمه می زند، به چشم می بینند ولی با آنها مخالفت نمی كنند: "وضع هرگونه باشد، آنان برای اجتناب از بغرنجی اوضاع و عواقب بعدی موضع نمی گیرند". ادای "پیر خردمند" را در آوردن شیوه ای از بیخ و بن نادرست است. طرز برخورد دوم اینست كه صرفا از انتقاد و مبارزه دم بزنیم، و هیچ تمایلی به وحدت با رفقایی كه مرتكب خطا شده اند نداشته باشیم، رفقایی كه چنین طرز برخوردی را بكار می برند، به قضاوتهای عجولانه و اتهام زنی های بی دلیل و اساس می پردازند. چنین طرز برخوردی نه تنها قادر به حل هیچ مشكلی نیست، بلكه به تك تك رفقا و وحدت حزب ضربه می زند. صدر مائو بما آموخت كه: "اظهارات باید متكی بر واقعیات باشد و انتقاد باید حول سیاست تمركز یابد" (165) در حین اجرای انتقاد و انتقاد از خود باید حقیقت را از میان واقعیات جستجو كنیم، و افراد را با براهین مستدل قانع سازیم. ما باید اینكار را بطور منظم و بموقع انجام دهیم، و منتظر نمانیم مسائل رویهم تلمبار گردیده، فوق العاده جدی شوند. و سپس كوشش كنیم یك مرتبه به تصحیح همه آنها بپردازیم. تعقیب كردن این روش زیانهای سنگینی ببار می آورد، و حال آنكه دخالت بموقع می تواند از ضایعات بكاهد. ما باید با بكارگیری سلاح انتقاد و انتقاد از خود به شیوه ای عمیق و موثر، سرتاسر زندگی تشكیلاتی حزب را پالایش دهیم تا نیرومند و مستحكم بماند. رفقای رهبری در سازمانهای حزبی در كلیه سطوح، باید درست مانند یك عضو ساده در زندگی تشكیلاتی شركت جویند، آنان باید متواضعانه به نظرات و انتقادات سایر اعضاء گوش فرا دهند، مرتبا انتقاد از خود را بكار بندند و در راه انجام كار به بهترین نحو ممكن قدم بردارند.
در اجرای انتقاد و انتقاد از خود، آنها كه انتقاد می كنند باید اصل "آنچه را كه می دانید، بگوئید و در گفتن آن بیم نداشته باشید" را بكار بندند. اگر رفقا پیشنهاداتی دارند باید مطرح كنند. اگر به نقاط ضعف و اشتباهاتی پی می برند، باید از آنها انتقاد كنند. همینطور هم باید به دقت متوجه طرز برخورد، روش و نتایج كارشان باشند. و اما در مورد آنهایی كه مورد انتقاد قرار می گیرند، باید آرمان حزب را همواره در ذهنشان زنده نگاه دارند ومطابق اصول رفتار نمایند: "انتقاد كننده را ملامت نكنید، بلكه سخنان او باید برای شما هشداری شود". و "چناچه مرتكب اشتباهاتی شده اید، آنها را تصحیح كنید، و اگر مرتكب اشتباه نشده اید، از ارتكابشان پیشگیری نمائید" و به انتقادی كه دیگران فرموله كرده اند با تواضع گوش فرا دهید. باید جسارت پذیرش حقیقت و تصحیح اشتباهاتمان را داشته باشیم. چنانچه انتقاد وارد باشد، بدون توجه به اینكه چه كسی انتقاد كرده، باید آنرا بپذیریم. حتی اگر انتقاد بعمل آمده با واقعیات منطبق نباشد و حتی اگر تحلیل یا انتقاد خیلی آگاهانه صورت نگرفته باشد، باز هم باید صبورانه آنرا بشنویم. آنچه خوب است را بپذیریم، نه اینكه انتقاد كننده را بباد سرزنش بگیریم وآگاهانه نبودن انتقاد را دستاویزی برای رد انتقاد نمایم، وقتی از ما انتقاد می شود بایستی نه لبانمان لبخند تملق آمیز نقش بندد و نه از كوره در برویم و عصبانی شویم، و نه مانند "ببری باشیم كه نشود به پشت آن دست زد" . برخی از رفقا وقتی مرتكب اشتباه می شوند و مورد انتقاد قرار می گیرند، سعی نمی كنند از آن به شیوه مثبتی درس بگیرند، بر عكس می پندارند كه دیگر نمی توانند "سرشان را بلند كنند" ، و در كارشان منفعل و بی تفاوت می شوند، كه حتی بر اشتباهات پیشین خود اشتباهات جدیدی می افزایند. همینطور هم رفقایی هستند كه پس از انتقاد به آنان به لجاجت می افتند و در صدد انتقام گرفتن از منتقدین شان بر می آیند، و این كاری است كه انضباط حزبی صریحا آنرا قدغن نموده است. ما باید قاطعانه در مقابل چنین چیزی بایستیم. كادرهای حزبی باید همیشه مخصوصا در مورد خود سختگیر باشند و بمثابه نمونه برای توده ها و اعضای حزب به انقلاب خدمت كنند. بهنگام انتقاد از كسی باید البته اصول را رعایت كنند اما همچنین به روش هم باید توجه كنند: تحقیق كنند، حقیقت را از میان واقعیات جستجو كنند، هرگز گفتار و رفتارشان سطحی و یا بر اساس شایعه نباشد، كسی را بیهوده سرزنش و یا توبیخ نكنند، به انتقاداتی كه اعضای حزب و توده ها فرموله می كنند توجه نمایند، آنها باید وسعت فكر پرولتری داشته باشند، به سخن توده ها با تواضع گوش فرا دهند، از پیشنهادات دیگران نتیجه گیری كنند و داده های لازم را برای تربیت سیاسی خود بیرون كشند، نقاط ضعف و اشتباهات را تصحیح نمایند و كارهایشان را خوب انجام دهند.
برای انجام صحیح انتقاد و انتقاد از خود، باید خود را بی رحمانه مورد "بازبینی" قرار دهیم. صدر مائو به ما می آموزد: "مبارزه پرولتاریا و توده های انقلابی برای تغییر جهان مستلزم انجام این وظایف است: تغییر جهان عینی، و جهان ذهنی خود ـ بمنظور دگرگون سازی قابلیت شناخت خود و تغییر مناسبات جهان ذهنی و جهان عینی." (166) برای دگرگون ساختن جهان ذهنی مان، باید قبل از هر چیز خود را مورد "باز بینی" قرار دهیم. یك به دو تقسیم می شود. (167) ، این در مورد همه چیز صادق است. بهنگام آزمودن خود نیز همین امر صادق است: در حالیكه باید توانایی ها و دستاوردهایمان را در نظر بگیریم، باید بیشتر ضعف ها و نارسایی هایمان را مد نظر قرار دهیم. تنها با بازنگری ضعف ها واشتباهاتمان، ما اعضای كمونیست می توانیم مداوما سبك كار حزم وتواضع را ادامه دهیم وخود را چنانكه باید و شاید بشناسیم تا قادر باشیم ارزش واقعی مان را تشخیص دهیم. اگر خود را نشناسیم، آنگاه نخواهیم توانست اصل یك به دو تقسیم می شود را در باره خود بكار بندیم، اگر تنها دستاوردهایمان را ببینیم و چشمانمان را بر نارسایی هایمان ببندیم، بیم آن می رود كه چشم بصیرتمان كور شود. اگر خود را تحلیل نكنیم و نقاط ضعف و اشتباهاتمان را بطور كامل بر طرف نسازیم، آنگاه هم به خودمان ضربه خواهیم زد و هم به انقلاب. تنها با بكاربستن منظم و آگاهانه انتقاد و انتقاد از خود می توانیم علیرغم اینكه مورد تعریف و تمجید قرار بگیریم، به خود غره نشویم و بهنگام كسب پیروزی ، نقاط ضعفمان را بخاطر بیاوریم، نه بهنگام پیروزی به خود ببالیم و نه با هر شكستی مایوس شویم. همواره با ذهن روشن و باز و سرشار از روحیه بالای انقلابی و اراده استوار برای مبارزه انقلابی گام بر داریم، هرگز در مسیر تداوم انقلاب از حركت باز نایستیم، و آنچنان خود را پرورش دهیم كه عنصر پیشرو پرولتاریا گردیم و شایستگی چنین عنوانی را پیدا كنیم.
اساسنامه حزب بیان می دارد: ما "باید میلیونها نفر جانشین برای امر انقلاب پرولتاریا تربیت كنیم." این یك وظیفه استراتژیك بزرگ و درخشان است كه تاریخ به حزبمان سپرده است. چنین وظیفه ای تنها هنگامی می تواند برآورده شود كه كل حزب برای آن اهمیت قائل شود. بنابراین كلیه سازمانها و اعضای حزبی باید آگاهانه این رهنمود را مورد مطالعه قرار دهند، آنرا عمیقاً دریابند و با عزمی قاطعانه به پیش روند.
صدر مائو بعد از جمعبندی تجارب مبارزه دو خط در عرصه جنبش بین المللی كمونیستی و در داخل حزب، مسئله مهم تربیت جانشینان را برای امر انقلابی پرولتاریا عنوان نمود، تربیت جانشینان مسئله ای است كه سرنوشت حزب و دولتمان با آن گره میخورد. او متذكر شد: "در تحلیل نهایی، مسئله تربیت جانشینان برای امر انقلابی پرولتاریا بدین شكل مطرح است كه آیا كسانی وجود خواهند داشت كه بتوانند امر انقلابی ماركسیستی ـ لنینیستی را كه نسل های پیشین از انقلابیون پرولتری آغاز كرده اند ادامه دهند یا نه، آیا رهبری حزب و دولتمان در دست انقلابیون پرولتری باقی خواهد ماند یا نه، آیا نسلهای آینده در مسیر صحیحی كه ماركسیسم ـ لنینیسم ترسیم نموده است گام برخواهند داشت یا نه، و بعبارتی دیگر آیا خواهیم توانست پیروزمندانه از ظهور رویزیونیسم خروشچفی در چین جلوگیری نماییم یا خیر. خلاصه كلام این مسئله از اهمیت فوق العاده ای برخودار است و برای حزب و كشورمان مسئله مرگ و زندگی است. مسئله ای است كه اهمیت اساسی برای امر انقلابی پرولتری در طول صد، هزار و حتی ده هزار سال دارد." (168) این آموزش صدر مائو در مورد اهمیت ژرف تربیت جانشینان برای امر انقلابی پرولتاریا تاكید كامل دارد.
صدر مائو در هر مرحله تاریخی انقلاب چین بر امر تربیت جانشینان قویاً تاكید نموده است، و در ساختن حزب همواره برای پرورش كادرهای جدید و تربیت جانشینان برای انقلاب اهمیت فوق العاده ای قائل بوده است. صدر مائو در گذشته، در زمان نخستین جنگ داخلی انقلابی، وقتی كه رهبری جمعیت جنبش دهقانی را در دست داشت (169) ، تعداد كثیری كادر برجسته جهت مبارزه انقلابی در آن دوره تربیت كرده و پرورش داد. صدر مائو در جریان جنگ انقلابی ارضی، ضمن اشاره به نظر نادرست مبنی بر جرات نكردن در انتخاب و پذیرش كادرهای جدید اعلام داشت: "این نظر غلط را كنار بگذارید، آنگاه خواهید دید كادرهای زیادی در اطراف شما هستند." (170) در جنگ مقاومت علیه ژاپن او دوباره بر این نكته تاكید نمود: "بنابراین تربیت نقشه مند تعداد وسیعی از كادرهای جدید، وظیفه جنگی ما میباشد." (171) و در مرحله انقلاب سوسیالیستی ـ پس از جمعبندی تجربه دیكتاتوری پرولتاریا ـ در سال 1964 در این رابطه خطاب به حزب چنین گفت: "برای جلوگیری از این امر كه حزب و كشورمان رنگ (سرخش ـ م) را تغییر دهد، باید نه تنها خط سیاسی و سیاستهای درستی داشته باشیم، بلكه باید میلیونها نفر جانشین را تربیت كرده و پرورش دهیم تا امر انقلاب پرولتری را تداوم بخشند." (172) او خطاب به حزب گفت: "از بالاترین سازمانهای حزبی گرفته تا پائین ترین آن، همه جا باید دائماً به تربیت و پرورش جانشینان امر انقلابی توجه كنیم." (173) صدر مائو در جریان انقلاب كبیر فرهنگی پرولتاریایی بارها اعلام داشت كه باید كادرهای جوان را برگزینیم و آنها را در هیئت های رهبری كننده در كلیه سطوح ادغام كنیم. حزب ما طی دهه های بسیار ـ در پیروی از این آموزشهای صدر مائو ـ در جریان یك مبارزه انقلابی بغایت دشوار و پیچیده جانشینان فراوانی از كادرهای انقلابی تربیت كرده و آموزش داده است. و با چنین كاری اجرای خط انقلابی صدر مائو و دستیابی به پیروزیهای پی در پی را تضمین نموده است.
مبارزه فوق العاده حاد طبقاتی و مبارزه میان دو خط برسر مسئله تربیت جانشینان برای امر انقلابی پرولتاریا در جریان است. دشمنان داخلی و خارجی حزب برای رسیدن به هدف جنایتكارانه شان یعنی واژگون ساختن دیكتاتوری پرولتاریا، همواره كوشیده اند از هر وسیله ممكن و مانوری برای آزمایش قدرت با پرولتاریا برسر اینكه جانشینان چه كسانی باید باشند استفاده كنند. آنان برای احیاء سرمایه داری به سه، چهار نسل آتی حزبمان امید دوخته اند. (174) برای دگرگون ساختن خط عمومی و احیاء سرمایه داری، لین پیائو و شركاء از داخل به اخلال در انقلاب دست زدند، و برسر جانشینان با پرولتاریا به جنگ برخاستند. آنها دیوانه وار با آموزشهای صدر مائو درباره تربیت میلیونها جانشین برای امر انقلابی پرولتاریا مخالفت ورزیدند. و برای اینكه اهداف خود را برآورده سازند، به قلب و تحریف نیازهای پرولتاریا به جانشینان ارزنده دست زدند (175) و در تركیب "سه در یك" پیر، میانسال و جوان (176) در هیئت های رهبری اخلال نمودند. و كادرهای نسل جوانتر را می فریفتند و با ایده های مسموم و شیوه زندگی بورژوایی فاسد می ساختند. آنها به گسیل جوانان تحصیل كرده به روستا (177) و اعزام كادرهای "7 مه" به مدارس (178) حمله كردند. آنان به پراكندن تهمتهای خائنانه پرداخته و شایعه ساختند كه گویا سیاست اول "شكل پوشیده كار اجباری" و سیاست دوم "شكل پوشیده بیكاری" میباشد، به این امید عبث كه كادرها و نسل جوانتر را از مسیر صحیح صدر مائو منحرف ساخته و آنها را به ابزارهای دلخواهشان درآورند كه برای احیاء ضدانقلابی باب میل طبقات سرمایه دار و مالكان ارضی مطلوب است. ولی همه اینها البته امیدهای ابلهانه ای بیش نبودند. هم اكنون جوانان و كادرهای انقلابی همه با تمام قدرت در حرف و در عمل به انتقاد از اتهامات بیشرمانه لین پیائو و شركاء برخاسته اند.
صدر مائو به ما می آموزد: "جانشینان امر انقلابی از درون مبارزه توده ای رو میآیند و در طوفانهای عظیم انقلاب آبدیده میشوند. به آزمایش گذاشتن و پیدا كردن شناخت از كادرها و انتخاب تربیت جانشینان در جریان طولانی مبارزه توده ای امری مبرم و حیاتی است." (179) جهتگیری اساسی ما در تربیت و انتخاب جانشینان برای انقلاب باید بر این مبنا باشد. اگر به آموزش صدر مائو بطور كامل عمل نماییم، ظهور و رشد جانشینان را در امر انقلابی پرولتاریا تسریع خواهیم كرد.
ضرب المثل مشهوری می گوید "كاج پیر هزار ساله نمی تواند در گلدانی بروید، اسب جنگی بی پروا نمی تواند در حلقه محصوری چهار نعل بتازد" جانشینان امر انقلابی پرولتاریا، تنها در طوفانهای عظیم مبارزه توده ای میتوانند پرورش یافته و آبدیده شوند. ماركسیستها به این عقیده اند كه شناخت از درون پراتیك زاده میشود. تجربه در مبارزه، هنر رهبری و توانایی در كار از آسمان نازل نمی شود، بلكه بتدریج و در جریان پراتیك مبارزه انقلابی انباشته میگردند. برخی از رفقا، از ایده اعتماد كردن و سپردن امر رهبری به كادر های جوانتر نگران می شوند، و می پندارند كه این كادرها آمادگی و كارایی سیاسی كافی ندارند و نمی توانند عهده دار وظایف سنگین شوند. این نظر اشتباه است. صدر مائو می گوید: "بگذارید آنها وارد عمل شوند ودر حین عمل بیاموزند. و خواهید دید كه آنها تواناتر خواهند شد. با این شیوه تعداد بیشماری افراد شایسته رو خواهند آمد. با "ترسیدن مدام از اژدها در جلوی رو و ببرهای پشت سر" هیچ كاری حاصل نمی شود." (180) اگر می خواهیم كادرهای جوان تواناتر شوند، باید به آنها فرصت دهیم خود را در پیشاپیش سه جنبش عظیم انقلابی آبدیده سازند، جرات كنند و از طوفانها نهراسند و بر تارك امواج مبارزه طبقاتی و مبارزه دو خط جهان را بشناسند. این كادرها، از درون مبارزه واقعی، آگاهی شان را در ادامه انقلاب تحت دیكتاتوری پرولتاریا ارتقاء می دهند، ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون را عمیقا می فهمند، و می آموزند كه قوانین عینی سه جنبش عظیم انقلابی را بشناسند و بكار گیرند. سازمانهای حزبی در تمام سطوح باید بطور شخصی به آنان رهنمود دهند، دست و بالشان را در كارها باز بگذارند تا این كادرهای جوان بتوانند اوضاع را بشناسند، سیاست را خوب دریابند، مشكلات را خوب حل و فصل كنند و شخصا كارها را رهبری نمایند. سازمانهای حزبی باید بطور مشخص به كادرهای جوانتر كمك كنند، در عین اینكه باید از كادرهای جوان انتظار زیادی داشته باشند، باید به آنها توجه زیادی كنند بدون اینكه همه كارها را در دست خود بگیرند. باید به كادرهای جوانتر میدان دهند از ابتكار و خلاقیت شان تحت هدایت خط و اصول سیاسی حزب بطور كامل استفاده نمایند. ما باید آنها را تشویق كنیم تا در پراتیك شان منتهی درجه جسارت بخرج دهند، جرات كنند به میدان عمل و تجربه بشتابند تا در كوران مبارزه، توانایی شان در جنگیدن با اتكاء به خود بالا رود و هنر رهبری كردن را بیاموزند. بدینگونه آنها از یك سطح نسبی نازل پراتیك رزمنده به یك سطح نسبی بالایی از پراتیك، و از ناپختگی سیاسی به درجه معینی از پختگی، و از ناتوانی در رهبری یك كار به حد معینی از قابلیت رهبری آن حركت خواهند كرد.
ما برای پرورش جانشینان انقلاب در پروسه مبارزه، باید پنج الزاماتی را كه توسط صدر مائو فرموله شده اند و خط آرایش صفوف افراد بر اساس توانایی هایشان را بكار بندیم. صدر مائو درباره جانشینان برای امر انقلابی پرولتاریا متذكر شد: "باید ماركسیست ـ لنینیست های راستین باشند." آنان باید "انقلابیونی باشند كه با دل و جان كمر به خدمت خلق چین و سراسر جهان بندند"، آنان باید "در زمره آن سیاستمداران پرولتری باشند كه توان متحد نمودن افراد و متفقاً كاركردن با اكثریت نسبتاً زیادی از آنان را داشته باشند"، "باید در اجرای سانترالیسم دمكراتیك حزبی نمونه باشند، باید بر شیوه رهبری بر مبنای اصل از توده به توده توانا بوده و مروج یك سبك دمكراتیك باشند و به توده ها خوب گوش فرا دهند"، "باید متواضع و محتاط بوده، مخالف تكبر و شتابزدگی باشند، باید از روحیه انتقاد از خود سرشار باشند و جسارت تصحیح اشتباهات و نارسائیها در كارهایشان را داشته باشند." (181) این پنج الزاماتی كه بوسیله صدر مائو مطرح شده اند درست ترین معیار برای تربیت و انتخاب جانشینان برای امر انقلابی پرولتاریا هستند. سازمانهای حزبی باید آگاهانه این پنج الزامات را كه مربوط به تربیت كادر و جانشین برای انقلاب هستند مطالعه كنند، عمیقاً بفهمند و قاطعانه بعمل درآورند. باید تاكیدمان روی این باشد كه در پستهای رهبری كلیه سطوح، رفقای برجسته ای در مسئولیت قرار گیرند كه در جنبش انقلاب كبیر فرهنگی پرولتاریایی آبدیده شده اند و سطح آگاهی شان از مبارزه دو خط بسیار بالاست، جرات می كنند با هر گرایش ناسالمی بجنگند، در عرصه های مختلف، قابل و كارآمد هستند، و از خود شور انقلابی فراوان نشان می دهند. باید بخصوص روی انتخاب عناصر برجسته ای از میان كارگران و دهقانان فقیر و میانه حال تاكید بورزیم، و به تربیت كادرهای زن و كادرهایی از اقلیتهای ملی توجه كنیم. نباید برای پستهای رهبری، آن عناصر "پیر خردمند" را انتخاب كنیم كه تا خرخره در مشغله های شخصی غرق می باشند، به سیاست بی علاقه اند و نمی خواهند احساسات كسی را جریحه دار كنند. اما در عین حال باید بویژه مواظب مقام طلبان خودخواه، توطئه چینان و ریاكارانی نظیر خروشچف باشیم، از خزیدن این عناصر ناباب بدرون هیئت های رهبری و غصب رهبری حزب و دولت در تمام سطوح جلوگیری كنیم.
در تربیت جانشینان برای انقلاب باید اصل تركیب "سه در یك" پیر، میانه سال و جوان را بنحو صحیح بكار بندیم. پدید آمدن تركیب "سه در یك" بوسیله توده های وسیع انقلابی در جریان انقلاب كبیر فرهنگی پرولتاریایی حاصل تلفیق ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون با جنبشهای توده ای میباشد. اساسنامه حزب مصوب دهمین كنگره حزب كاربست تركیب "سه در یك" پیر، میانه سال و جوان را در هیئت های رهبری در كلیه سطوح بمثابه یك اصل تشكیلاتی حزب بطور روشن تعریف كرده است. این در قلمرو تشكیلاتی كمك بزرگی به ما میكند، و شرایط فوق العاده مناسبی برایمان فراهم می سازد تا برای انقلاب جانشینانی منطبق با پنج الزامات كه صدر مائو فرموله كرده است، تربیت نماییم. پراتیك نشان داده است كه كاربست اصل تركیب پیر، میان سال و جوان در هیئت های رهبری در كلیه سطوح ابزار مهمی است كه بوسیله آن می توان در روند مبارزه جانشینانی برای انقلاب تربیت نمود. رفقای انقلابی پیرترمان كه در كوره سالیان دراز مبارزه انقلابی آبدید شده اند، دارای تجارب غنی و قابلیت های عالی رهبری هستند. كادرهای جوانتر بیشترین اشتیاق را به آموختن دارند، و از نظر ایدئولوژیك از همه كمتر محافظه كارند، در برابر پدیده های نو فوق العاده باز هستند، جرات اندیشیدن، حرف زدن و عمل كردن دارند، آنان آینده و امید انقلاب ما هستند. بسیاری از كادرهای میانسال برخی خصوصیات كادرهای پیر و جوان را با هم دارند، بعلاوه سرشار از انرژی هستند و در هیئت های رهبری موقعیت های حساسی را اشغال می كنند. اگر در رهبری جمعی كادرهای پیر، میانسال و جوان را می بینیم كه با هم كار می كنند، از یكدیگر می آموزند، همدیگر را تشویق می كنند و با هم پیشرفت می كنند، نه تنها بدنه رهبری را نیرومند و سرشار از روحیه رزمندگی میسازد، بلكه كادرهای جوان را نیز قادر میسازد خود را به یمن نیروی جنبش، تربیت و كمك نسل قدیمی تر، بیش از پیش آبدیده سازند و پس از اندك مدتی وظیفه ادامه انقلاب تحت دیكتاتوری پرولتاریا را عهده دار شوند. (182)
در تربیت جانشین برای امر انقلابی پرولتاریا سخن از یك یا دو نفر در میان نیست، بلكه مسئله تربیت میلیونها نفر است. باید در كلیه عرصه ها، در هر واحد، یا دپارتمان و در هر پستی، برای انقلاب جانشین تربیت كنیم. این وظیفه تحقق نمی یابد مگر اینكه كل حزبمان برای این مسئله اهمیت قائل شود، آستین ها را بالا زند و دست بكار شود.
سازمانهای حزبی باید كاملا شناخت شان را درباره اهمیت استراتژیك تربیت و پرورش جانشینان برای انقلاب ارتقاء دهند. به این مسئله از نظرگاه رفیع مبارزه دو خط و مبارزه طبقاتی بنگرند، و وظیفه تربیت جانشینان را بمثابه یك وظیفه مهم در خدمت تكامل و تقویت حزب و اجرای خط انقلابی صدر مائو بعهده گیرند. این مسئله باید در دستور كار كمیته های حزبی گذاشته شود. باید كراراً مورد بحث و مطالعه قرار گیرد، و ما باید در این زمینه كنترل اعمال كنیم و تجارب حاصل در این زمینه را جمعبندی كنیم. جهت پیوند دادن این وظیفه با جنبش انتقاد از لین پیائو و اصلاح سبك كار، باید عمیق تر به مطالعه آموزشهای صدر مائو پیرامون تربیت جانشینان برای امر انقلابی پرولتاریا بپردازیم، از مهملاتی كه لین پیائو و شیادان نظیر او در این باره پراكنده اند، انتقاد كنیم، موانع ایدئولوژیك را ازسر راه برداریم و آگاهی مان را ارتقاء دهیم. برخی رفقا تصور می كنند كه لازم است "نسلها را بر حسب سرمایه هایشان دسته بندی نمود." آنها به تجربه به چشم "سرمایه" نگاه می كنند. ما تجربه انقلابی را چیز گرانبهایی می دانیم. اگر كادری دارای تجارب غنی و سرشاری است، به این علت است كه او سالهای متمادی بوسیله حزب تربیت شده و در مبارزه انقلابی آزمونهای طولانی را از سر گذرانده است. چنین فردی مسلما آگاهی بالایی از مسئله خط دارد و تجربه كاریش از آنهم بالاتر است. بهمین خاطر حزب ما همیشه به كادرهای پیرتر بمثابه گنجینه گرانبهایی نگاه می كند. با این همه اگر گنجینه تجربه را در یك كفه ترازو و استعداد و توانایی را در كفه دیگر قرار دهیم و آنها را باهم بسنجیم، وزنه دومی سنگین تر است و تجربه در درجه دوم اهمیت قرار می گیرد. بنابراین به اهمیت تجربه بیش از حد دل نبندیم، و آنرا ورای استعداد و توانایی قرار ندهیم. چنانچه نسل ها را مطابق با "سرمایه" هایشان، "دسته بندی" كنیم، آنگاه فقط "سرمایه" كادرها و "نسل" متعلق به آنها را خواهیم دید و نه "توانایی" و "استعداد" شان را و بنابراین غیرممكن خواهد شد از میان كارگران و دهقانان فقیر و میانه حال، عناصر برجسته را برگزینم و در پست های رهبری قرارشان دهیم. این باعث می شود كه استعدادهای فراوان و بیشماری بلااستفاده ماند و به امر حزب ضربه وارد شود. ما باید این نظر اشتباه "دسته بندی " كردن نسل ها برحسب "سرمایه" هایشان را دور بریزیم و جسورانه به آنچه نوین است پا دهیم. همچنین برخی از رفقا تصور می كنندكه چون در هیئت های رهبری كادرهای جدید وجود دارند، می توانیم كار تربیت جانشینان را آهسته تنزل دهیم. این نظر اشتباهی است. باید این مسئله را بخوبی فهمید كه جریان یافتن یك انقلاب ریشه ای و عمیق سوسیالیستی وپیشرفت جهش وار آن و آهنگ شتابان ساختمان سوسیالیستی، تعداد وسیعی از كادر های با استعداد و قابلیت را می طلبد. چنانچه بطور عاجل كار تربیت و گزینش كادرها راآغاز نكنیم در آینده نزدیك شاهد وقفه در كارهای حزبی خواهیم بود. علی الخصوص كه رشد كادرها احتیاج به یك روند تام وتمام تربیت و پرورش دارد. بنابراین باید قاطعانه با این نظر كه تربیت و انتخاب جانشین را آهسته آهسته می توان پیش برد، دور بریزیم، بالعكس باید از فرصت كنونی بخوبی بهره بر داری كنیم، فعالانه به تربیت و انتخاب جانشینان بپردازیم و در هر موقعیتی به سطح خود كفایی رسیده و پاسخگوی نیازها باشیم. این عقیده كه "ارتقاء ندادن عده كثیری به سطوح بالاتر از ارتقاء دادن آنها بهتر است" نیز حتی تنگ نظرانه تر است. تربیت جانشینان برای امر انقلابی پرولتاریا به امر انقلاب بطور كلی گره خورده است و از هدف نهایی رهایی كامل بشریت تفكیك ناپذیر است. و بنابراین باید دید همه جانبه طلب كنیم، به سبك لان كیانگ (183) عمل كنیم. توجه مان تنها به واحد، دپارتمان و یا ناحیه خودمان معطوف نباشد. كلیه بنگاهها و كارخانجات، كمون های خلق در مناطق روستایی و سازمانها و بخش های مختلف كشور سوسیالیستی مان نه تنها باید تولیدكنند و كارهایشان را خوب انجام دهند، بلكه همچنین باید استعدادهای نوین را شكوفا ساخته و میلیونها جانشین را برای امر انقلابی پرولتاریا پرورش دهند. سازمانهای اصلی حزب باید فعالانه به تربیت نیروی جایگزین شونده توجه كنند و مشتاقانه تیم های كادر جدید را برای پست هایی كه برای امر انقلابی بیشترین نیاز را به كادرهای انقلابی دارند اعزام نمایند. این طرز بر خورد درستی است كه باید اتخاذ شود.
باید برای تقویت و پرورش جانشینان انقلابی در زمینه های گوناگون اقدامات واقعا موثری بعمل آورد. سازمانهای حزبی از یك طرف باید شرایط مساعدی را برای كادرهای جدید بیافرینند تا در میدان پراتیك مبارزه همچون فولاد آبدیده شوند، و از طرف دیگر مطالعه، كار و فعالیت های یدی شان را بطور مناسب سازمان دهند و آگاهانه به آنها در حل تضاد بین كار و مطالعه كمك نمایند. در عین حال نیازهای وقت را درنظر بگیرند. ما باید بموقع عده ای را اختصاص داده و نقشه مند تیم هایی از آنان را در گروههای مطالعاتی كارگر ـ دهقان ـ سرباز و گروههای مطالعاتی گوناگون دیگر برای مطالعه كلاسیك های ماركسیستی ـ لنینیستی و آثار صدر مائو اعزام داریم. تا دركشان را از ماركسیسم ـ لنینیسم عمیق كنند و جهان بینی ماتریالیستی دیالكتیك و تاریخی را بطور كامل جذب كنند (184) . سازمانهای حزبی باید اعمال رهبری خود را در رابطه با كار تربیت جانشینان تقویت كنند، آنها باید در عرصه سیاسی بر رشد آنان توجه كنند، و در جریان كار دردناك و سخت ایدئولوژیك سیاسی آنها را آموزش دهند، بیاموزند كه هرگز از واقعیت، توده ها و یا كار یدی خود را جدا نسازند. چنانچه كادرهای جدید در جریان مبارزه دچار لفرش و اشتباه شوند، سازمانهای حزبی باید در تحلیل علل و عوامل این لغزشها و خطاها، جمعبندی تجاربشان، تمیز بین خوب و بد، و ارتقاء سطح این كادرهای جوان كمك نمایند. این سازمانها همچنین باید مسئولیت به عهده آنان بسپارند، تشویقشان كنند با تمام جدیت و شور به كار بپردازند، و هرگز نباید بناحق آنان را مورد ملامت و توبیخ قرار دهند یا بحد افراط از آنان انتقاد نمایند. این تنها راهی است كه تضمین می كند تا كادرهای جدید از اشتباهات و شكست های خود درس آموزی كنند، از میزان اشتباهاتشان بكاهند، و سالم رشد كنند.
تربیت میلیونها جانشین برای امر انقلابی پرولتاریا صرفاً كار سازمانها و دپارتمانهای حزبی نیست، بلكه امری است كه به كل حزب مربوط میشود. سازمانهای حزبی و كل اعضاء باید بخوبی از پس این كار برآیند و در اجرای آن بكوشند. رفقای رهبری، بویژه، باید با تمام وجودشان در خدمت به اكثریت نسبتاً زیادی باشد. منافع حزب و خلق را برتر از هر چیز دیگر قرار دهند، و با شور و اشتیاق كار تربیت جانشینان انقلاب را عهده دار شوند. به گرمی از رشد این نیروهای جدید استقبال كرده، بخوبی از آنان مراقبت كنند. باید كادرهای جدید كه در پستهای رهبری قرار گرفته اند را مورد ارزیابی صحیح قرار دهند، باید در تشخیص خصوصیات، تمایلات و انحرافات آنها تیز باشند و چنانچه به وجود نارسایی ها و اشتباهاتی در آنها پی بردند، طرز برخورد صحیحی اتخاذ كنند. و به گرمی در رفع اشتباهاتشان به آنان كمك نمایند. طرز برخورد از دور، ناظر رویدادها بودن و درگیر نشدن در كارها و یا استهزاء كردن مطلقاً نادرست است.
كلیه جوانان انقلابی باید كوشش نمایند به پنج الزامات مربوط به تربیت جانشینان برای امر انقلابی پرولتاریا پاسخ دهند. باید با خودشان سختگیر باشند و امیدهای فراوانی كه حزب و خلق به آنها بسته اند را به یاس بدل نسازند. كادرهای جدیداً ادغام شده در هیئت های رهبری باید همچنین طرز برخورد صحیحی داشته باشند، باید دورنگر بوده و ماهیت طولانی و پیچیدگی مبارزه بورژوازی و پرولتاریا در طول تمام دوره تاریخی سوسیالیسم بر سر جانشینان را خوب دریابند، باید آگاهانه حملات گلوله های شكرآلود بورژوازی را دفع نمایند، از این واقعیت كه برخی موفق نمی شوند به بازسازی جهان بینی شان توجه كنند و مغلوب بورژوازی می شوند درس بگیرند، نباید " مثل گل سرخ زود عمرشان بسر آید" آنان همچنین باید فروتن و محتاط باشند، سخت گیرانه خود را مورد "بازبینی" قرار دهند، آگاهانه مطالعه كنند، آگاهانه در بازسازی جهان بینی شان بكوشند، به ایده های غیر پرولتری فایق آیند، روحیه حزبی پرولتری شان را تقویت كنند، بین نقش خود و سازمان حزبی، در سه جنبش عظیم انقلابی، تعادل مناسبی بیابند. باید با تواضع از كادرها و توده های پیرتر بیاموزند، نظارت توده ها را پذیرا باشند، خود را از شر سبك كار بد رها سازند. باید آمادگی پذیرش پستهای بالاتر و پائین تر را داشته باشند، و "مامورین عالیرتبه" ای باشند كه مثل مردم عادی هستند. باید بتوانند در آزمایش های پر افت و خیز زیادی سربلند بیرون آیند، باید اهمیت مسئولیت هایشان را درك كنند، همیشه منافع حزب را مقدم بر هر چیز دیگر قرار دهند، در باره وضعیت عمومی مجموعاً نظر داشته باشند، در پی وحدت بوده و در هر اوضاع و احوالی مطابق خط سیاسی و اصول حزب عمل نمایند و به حزب و خلق خدمت كنند. كادرهای جدید باید سخت بكوشند تا همواره روحیه مبارزه سرسختانه مردم زحمتكش را حفظ نمایند، و حتی هنگامیكه ارتقاء میابند، باز هم كماكان مصمم به ادامه انقلاب باشند، با تمام قلب به خلق خدمت نمایند حتی اگر در موقعیت های بالا قرار دارند. اگر چه رهبر میشوند، باید همیشه و در همه حال بمثابه شاگردان توده ها رفتار كنند، همواره استواری انقلابی شان را حفظ كنند و همواره در راستای انقلاب به پیش روند.
اساسنامه حزب پنج وظیفه عمده را برای سازمانهای پایه ای حزب برمیشمرد كه در گسترش و تقویت این سازمانها بغایت اهمیت دارند و آنها را قادر میسازد نقش شان را بمثابه گردانهای رزمنده ای در اجرای خط انقلابی صدر مائو، تقویت رهبری حزب و تحكیم دیكتاتوری پرولتاریا بطور تام و تمام ایفا نمایند.
ضرورت تكامل و تقویت سازمانهای پایه ای حزب را ماهیت واقعی حزبمان تعیین میكند. حزب كمونیست چین، حزب سیاسی پرولتاریا، پیشاهنگ پرولتاریا و عالیترین شكل سازمانی آن میباشد. این حزب هسته رهبری كننده كل خلق چین است. رهبری حزب از طریق سازمانهای پایه ای كه عموم اعضای حزبی و توده های انقلابی را در پیشبرد خط سیاسی صدر مائو رهبری می كنند، صورت میگیرد. سازمانهای پایه ای حزب، ساختارهایی هستند كه خط حزب، جهتگیری و سیاستهای حزبی و وظایف مبارزاتی گوناگون واگذار شده از جانب حزب، از مجرای آنها به اجراء در می آیند. آنها هسته ای را تشكیل میدهند كه از مجرای آنها حزب رهبری اش را بر واحدهای اصلی و دیگر تشكیلات توده ای انقلابی اعمال می كند، سنگرهای انقلاب هستند كه اعضای حزب و توده های انقلابی را در مبارزه علیه دشمن طبقاتی رهبری می كنند. رهبری حزب را تنها با گسترش و تقویت سازمانهای پایه ای میتوان در همه عرصه ها تقویت بخشید و حزب تنها بدینوسیله میتواند ماهیتش را بمثابه پیشاهنگ پرولتاریا حفظ نماید.
اصل تشكیلاتی حزبمان، گسترش و تقویت سازمانهای اصلی حزب را طلب می كند. حزب كمونیست چین تشكل فشرده ای است بر مبنای سانترالیسم دمكراتیك. از كمیته مركزی گرفته تا تشكیلات محلی، از تشكیلات محلی گرفته تا سازمانهای پایه ای، همه یك پیكر واحد و متحدی می باشند. سازمانهای پایه ای شالوده تشكیلاتی حزب را تشكیل میدهند. اگر حزب از نظر ایدئولوژیك، سیاسی و تشكیلاتی متحد نبود، بصورت یك تجمع بی شكل درمی آمد كه قادر نبود در برابر آزمونهای سخت مبارزه طبقاتی و مبارزه دو خط تاب بیآورد و سربلند بیرون بیاید، از ظرفیت رزمندگیش كاسته میشد، و غیر ممكن بود بتواند وظیفه تحكیم دیكتاتوری پرولتاریا را در هر كارخانه، در هر محله، در هر سازمان و هر مدرسه به اجرا درآورد.(185)
وظیفه تاریخی حزب، گسترش و تقویت سازمانهای پایه ای حزب را طلب میكند. برای اینكه حزبمان موفق شود نظام استثمار فرد از فرد را از میان بردارد و به تحقق كمونیسم در سراسر جهان كمك نماید، لازم است سازمانهای پایه ای حزب را گسترش دهد و تقویت نماید. تمام اعضای حزب و توده های انقلابی را بسیج نماید، و ارتش انقلابی عظیمی را سازمان دهد تا همچون سیلی خروشان به حركت درآمده و وظیفه تاریخی حزب را تحقق بخشد. سازمانهای پایه ای حزبی بمثابه پل هایی هستند كه هیئت های رهبری حزب از طریق آنها، پیوند تنگاتنگش را با توده ها حفظ و برقرار می كند. بمثابه دژهایی هستند كه میلیونها میلیون انسان را در امر مبارزه و ساختمان انقلاب هدایت می كنند. تنها گسترش و تقویت سازمانهای پایه ای بما این توان را می بخشد تا صمیمانه در راه تحقق كمونیسم و رهایی بشریت وارد مبارزه شویم.
گسترش و تقویت سازمانهای پایه ای حزب مسئله بسیار مهمی میباشد كه همیشه مورد توجه عمیق صدر مائو قرار داشته است. او از بدو بنیانگذاری حزبمان شخصاً در پراتیك برپا داشتن تشكیلات حزبی مان در واحدهای اصلی شركت جست. او از نظرات اشتباه اپورتونیستها در زمینه ساختمان حزب قاطعانه انتقاد نمود، و برای گسترش و تقویت سازمانهای پایه ای حزب یك رشته خطوط، جهتگیری و سیاست را فرمولبندی نمود. صدر مائو شخصاً در عضوگیری شركت نمود و شاخه های حزبی را در میان كارگران معادن ذغال آنیوان برقرار ساخت (186). او سازمانهای پایه ای حزبی را در مناطق روستایی برپا داشت كه شاخه شائوشان از حزب كمونیست چین (187) از آن جمله بود. او همچنین شخصاً كار تشكیل شاخه های حزبی در گروهان ها و دسته های ارتش سرخ را رهبری نمود. او در دوران مبارزه در كوهستان جین گان اعلام داشت: "شاخه حزبی در هر گروهان سازماندهی میشود و این دلیل مهمی است بر اینكه ارتش سرخ توانسته است بدون از هم پاشیدگی به چنین نبردهای سخت و دشواری دست زند." (188) او از گرایشات غلطی نظیر اهمال یا ضدیت با برقراری شاخه های حزبی در گروهانهای ارتش سرخ انتقاد نمود و اهمیت عظیم پی ریزی محكم سازمانهای پایه ای حزب را نشان داد. صدر مائو در سراسر دوره انقلاب دمكراتیك نوین همواره ساختن حزب را از میان سه سلاح معجزه آسا، بمثابه مهمترین سلاح در شكست دادن دشمن تلقی میكرد. صدر مائو پس از رهائی سراسر كشور مجدداً آموزشهای مهمی در زمینه گسترش و تقویت سازمانهای پایه ای حزب عرضه داشت. او در جریان انقلاب كبیر فرهنگی پرولتاریایی بار دیگر تاكید كرد: "هر شاخه حزبی، باید خود را در میان توده ها از نو تحكیم كند. این امر باید با شركت توده ها و نه صرفاً تعداد معدودی از اعضای حزب صورت گیرد. لازم است در خارج از حزب توده ها را به شركت در میتینگ ها و دادن نظراتشان برانگیزیم." (189) آموزشهای مهم صدر مائو بوضوح جهتگیری سیاسی اساسی مربوط به پی ریزی سازمانهای پایه ای حزب را نشان می دهند و به آنها خصلت پیشرو پرولتاریایی می بخشند.
در طول تاریخ حزبمان، مبارزه بین دو خط بر سر مسئله ساختمان سازمانهای حزبی همواره بسیار حاد بوده است. به هنگام بنیانگذاری ارتش سرخ، اپورتونیست های درون حزب با ایجاد شاخه های حزبی در واحدها مخالفت ورزیدند. آنها بطور كاملا علنی از ضرورت برچیدن و الغاء سیستم نمایندگان حزبی در واحدهای ارتش سرخ دفاع كردند، تا بدینوسیله ارتش سرخ كارگران و دهقانان را از رهبری حزب محروم سازند. در دوران انقلاب سوسیالیستی، لیوشائوچی و لین پیائو و شیادان دیگری نظیر آنان با خط پرولتری مائو در زمینه ساختمان حزب با تمام قوا به مخالفت برخاستند. آنها به امید عبث تبدیل سازمانهای پایه ای حزب به ابزار خود در مخالفت با دیكتاتوری پرولتاریا و خرابكاری در انقلاب پرولتری و احیاء سرمایه داری، علیه رهبری حزبی به جنگ برخاستند و كوشیدند تا "سیستم تك رهبری" را بجای سیستم كمیته های حزبی بنشانند تا اسلحه بر حزب فرمان راند. (190)
این واقعیات بروشنی نشان می دهند كه گسترش و تقویت، یا تحدید و تضعیف سازمانهای پایه ای حزب یكی از جنبه های پراهمیت مبارزه دو خط در زمینه ساختمان حزب می باشد، نشان می دهند كه چقدر این مسئله عمده ای است كه به دفاع از رهبری حزب یا مخالفت با آن گره خورده است، كه آیا باید حزب را بنا نهاد و خصلت پیشاهنگ پرولتری به آن بخشید یا نه. سازمانهای پایه ای حزب باید با قاطعیت خط صدر مائو را در زمینه ساختمان حزب پیاده كنند، از جنایات لیوشائوچی و لین پیائو و شركاء كه در ساختمان سازمانهای پایه ای حزب دست به خرابكاری زدند، انتقاد كنند، به ساختن سازمانهای پایه ای و بازسازی خصلت پیشاهنگ پرولتاریا در آن، همواره ادامه دهند و به ساختمان سازمانهای پایه ای حزب بمثابه یك وظیفه در خط اول جبهه بنگرند.
اساسنامه حزب وظایف عمده سازمانهای پایه ای حزب را بشرح زیر تعریف می كند:
1 ـ "رهبری كردن اعضای حزب و اعضای غیر حزبی در مطالعه مسئولانه ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون و نقد رویزیونیسم."
رهبری كردن اعضای حزب و اعضای غیر حزبی در مطالعه مسئولانه ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون و نقد رویزیونیسم، تضمینی است كه سازمانهای پایه ای حزب، ماركسیسم را بكار بندند و نه رویزیونیسم را. این وظیفه در جهتگیری سیاسی برای گسترش سازمانهای پایه ای تعیین كننده است و اساسی ترین وظیفه مبارزاتی آنان میباشد.
سازمانهای پایه ای حزب باید این وظیفه را در سرلوحه همه كارهای خود قرار دهند، بكوشند خود را بمثابه گردان های رزمنده ای تكامل دهند كه در امر مطالعه، ترویج، تبلیغ و بكاربستن ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون را به پیش می برند. آنها باید قابلیت اعضای حزب و توده های خلق را برای مطالعه ارتقاء دهند و ایده مطالعه بخاطر انقلاب را در اذهان آنها پابرجا نمایند و بكوشند از راه مطالعه مجدانه و مسئولانه، بفهمند و جذب كنند. باید با قاطعیت سبك كار تلفیق تئوری و پراتیك را بكار بندند و در بررسی و حل مشكلات از موضع، دیدگاه و روش ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون حركت كنند. بخصوص برای هیئت های رهبری لازم است مسئولانه تر، مجدانه تر و بهتر از دیگران به مطالعه بپردازند. باید تجارب مثبت توده ها و شیوه های خوب مطالعه را متمركز نموده و ترویج كنند و جنبش مطالعه را پیگیرانه تعمیق بخشند. باید عناصری را كه ستون كار انقلابی هستند تربیت كرده و آموزش دهند. باید از دیدگاه ارتباط تنگاتنگ با توده ها به این مسئله نگاه كنند. باید همگان را درگیر نموده و به روی مطالعه پافشاری كنند.
سازمانهای پایه ای حزب باید اعضای حزب و توده های انقلابی را در انتقاد از رویزیونیسم بسیج نمایند. رویزیونیسم یك گرایش ایدئولوژیك بین المللی بورژوایی است، و در حال حاضر هنوز خطر اصلی بشمار میرود. بنابراین سازمانهای حزبی باید مكرراً و مصرانه جنبش های توده ای انقلابی را برای انتقاد از رویزیونیسم، یعنی جهان بینی بورژوایی و ایدئولوژی كلیه طبقات استثمارگر براه اندازند. در عین حال باید به مبارزه طبقاتی در روبنا ـ منجمله عرصه های گوناگون فرهنگ ـ بدقت توجه كنند. آنها باید هم مطالعه ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون و هم نقد رویزیونیسم را بمثابه یكی از وظایف دراز مدت خود جهت گسترش و تقویت حزب به پیش برند.
2 ـ "به اعضای حزب و افراد غیرحزبی بطور مستمر درباره خط ایدئولوژیك سیاسی آموزش دهند، و آنان را در مبارزه قاطعانه علیه دشمن طبقاتی رهبری كنند."
حزب كمونیست، حزب انقلابی پرولتاریاست، ابزار پرولتاریا برای بر انگیختن مبارزه طبقاتی علیه بورژوازی و سایر طبقات استثمارگر می باشد. سازمانهای پایه ای حزب گردانهای پیشتاز و طلایه دارانی هستند كه اعضای حزب و توده های انقلابی را در جنگشان علیه دشمنان طبقاتی رهبری می كنند. بهمین دلیل باید مستمرا خصوصیات نوین مبارزه طبقاتی و مبارزه دو خط را در هر وضعیت جدید تحلیل و مطالعه نمایند، مسئولانه مسائل مهم مبارزه طبقاتی و مبارزه دوخط را بیرون بكشند و به توده ها اتكاء كنند و آنان را بسیج نمایند تا مبارزه طبقاتی و مبارزه دو خط را فعالانه دامن بزنند. در برخی از نقاط سازمانهای حزبی خود را در كارهای روزمره و مسائل فرعی و خرده كاری های غرق ساخته و به مسائل عمده بی توجهی نشان می دهند، چنین رویه ای بغایت خطرناك است. چنانچه این سازمانها تغییر رویه ندهند، بطور گریزناپذیری قدم براه رویزیونیسم خواهند گذاشت.
سازمانهای حزبی باید اعضای حزب وتوده های وسیع انقلابی را در مطالعه مسئولانه تئوری صدر مائو درباره مبارزه طبقاتی، دیكتاتوری پرولتاریا و خط عمومی حزب برای سراسر دوره تاریخی سوسیالیسم رهبری كنند تا به درك عمیقی از خصوصیات و قوانین مبارزه طبقاتی در جامعه سوسیالیستی دست یابند واز "تئوری اضمحلال مبارزه طبقاتی" كه بوسیله لیو شائوچی، لین پیائو و سایر شیادان همپالگی او اشاعه یافته است، بطرز عمیق و ریشه ای انتقاد نمایند، و بدینگونه توده ها را قادر سازند كه در دامن زدن به مبارزه طبقاتی منتهی درجه خلاقیت و ابتكار خود را به نمایش گذارند. باید برای بر انگیختن مبارزه توده ها را بسیج كنند و در عین حال دست و بالشان را در عرصه عمل باز بگذارند، باید تا می توانند به مطالعه و تحقیق بپردازند، باید براحتی بتوانند بین دو نوع متفاوت از تضادها تمایز قائل شوند، سیاست های حزب را درباره مبارزه بین خود و دشمن بدرستی بكار ببندند، عده قلیل دشمنان طبقاتی را دقیق و بیرحمانه زیر ضربه های سخت قرار دهند.
از نظر ایدئولوژیك، فراهم آوردن آموزش ایدئولوژیك سیاسی برای ساختمان حزب ما امری اساسی می باشد. ماهیت درازمدت مبارزه طبقاتی و مبارزه دو خط، ناگزیرمان خواهد كرد تا این آموزش را طولانی مدت ادامه دهیم. سازمانهای حزبی باید وظیفه آموزش اعضای حزبی و توده های انقلابی را در زمینه ایدئولوژی و سیاست ها، منطبق با آموزشهای صدر مائو بعهده گیرند. باید كلاسیك های ماركسیستی ـ لنینیستی و آثار صدر مائو را بعنوان مصالح و منبع پایه ای مورد استفاده قرار دهند وآموزش را بطور زنده و موثر در شكل دوره های حزبی و برپایی گروه های مطالعه تامین نمایند. در ارتباط با تاریخ كارخانه، محله، خانواده، شركت وغیره چنین روشهایی را بكار گیرند تا آگاهی اعضای حزب و توده های انقلابی را در رابطه با مبارزه دو خط دائماء ارتقاء دهند، توانایی شان را برای تمیز دادن ماركسیسم راستین از ماركسیسم دروغین افزایش دهند ودر دفاع از خط انقلابی صدر مائو استوار بپا خیزند وآنرا آگاهانه به اجرا گذارند.
3 ـ "سیاست های حزب را ترویج نموده و بكار بندند. تصمیمات آنرا به اجرا گذارند وكلیه وظایف محوله از جانب حزب و دولت را انجام دهند".
كلیه سیاستهای حزبمان در شكل متمركزی، چكیده منافع پایه ای پرولتاریا و زحمتكشان بمثابه یك كل میباشد. این سیاستها تجسم خط انقلابی صدر مائو است و اسلحه ایدئولوژیك نیرومندی برای متحد نمودن خلق و شكست دادن دشمن میباشد. صدر مائو میگوید: "سیاستها و تاكتیكها زندگی حزب هستند" (191) تعیین كردن نوع سیاستی كه سازمانهای پایه ای حزب اجرا می كنند، مسئله ای ناچیز و پیش پاافتاده نبوده، بلكه برعكس مسئله ای عمده است كه با جهتگیری و خط مرتبط می باشد. آنها تنها با پیشبرد مسئولانه سیاست های پرولتری صدر مائو می توانند موثر واقع شوند و وظایف واگذار شده از جانب حزب و دولت را باموفقیت به انجام رسانند. سازمانهای پایه ای حزب باید دائماً اصول سیاسی حزب را در میان اعضای حزب و توده های انقلابی ترویج كنند تا اینكه توده ها بتوانند آنها را بموقع بفهمند و در چنگ گیرند و این اصول سیاسی حزب را به عمل آگاهانه تبدیل نمایند. سازمانهای پایه ای حزب در پیشبرد سیاست های حزب باید مراقب باشند كه بین خط عمومی حزب از یك طرف و اصول سیاسی عام و نیز سیاستهای مشخص گوناگون از طرف دیگر رابطه درستی برقرار باشد. خط عمومی حزب، اصول عام و سیاستهای مشخص كه باید از آن پیروی شوند را تعریف میكند تا با پیروی از این اصول وسیاست ها بتوان بدرستی بین این دو نوع متفاوت از تضادها تمایز قائل شد و برخورد صحیحی به آنها نمود. بنابراین باید همیشه خط عمومی حزب را مدنظر قرار دهیم تا به روح و كنه سیاستهای مشخص گوناگون حزب پی ببریم. تنها در صورتی می توانیم این سیاستها را اجرا كنیم كه دورنگر بوده، منافع كنونی توده ها را با منافع دراز مدت آنها، منافع جزء را با منافع كل تلفیق كنیم و خطی را كه بین تضادهای ما و دشمن و تضادهای درون خلق خط فاصل می كشد و در كلیه مسائل مطابق با سیاست حزب عمل می كند، بروشنی بشناسیم. در اجرای سیاست های حزب ـ و از جمله در عرصه مبارزه طبقاتی و مبارزه بین دو خط ـ باید فوق العاده هوشیار و مراقب باشیم، اصول را محكم در دست گیریم و فعالیتهای خرابكارانه دشمنان طبقاتی را برملا نموده، نقش بر آب سازیم. باید به كارشكنی های راست و "چپ" پایان دهیم. با كلیه ایده ها و اعمالی كه در جهت عكس سیاستهای حزبمان هستند، قاطعانه بجنگیم. سازمانهای پایه ای حزب باید قاطعانه تصمیمات حزبی را به اجرا بگذارند. آنها باید اعضای حزب و توده های انقلابی را سازمان دهند تا با كارسخت، وظایف گوناگونی را كه حزب محول نموده انجام دهند و تحقق شان را تضمین نمایند.
4 ـ "با توده ها ارتباط تنگاتنگ برقرار كنند، دائماً نظرات و مطالباتشان را بشنوند، و مبارزه ایدئولوژیك فعالانه براه اندازند تا زندگی حزب را پرتوان نگاه دارند."
سازمانهای پایه ای حزب برای اینكه با توده های خلق بیامیزند باید با آنها نزدیكترین پیوند را برقرار سازند. باید از یك هوا استنشاق كنند و سرنوشتشان با سرنوشت توده ها گره بخورد، همچون ماهی در آب و خون در جسم در میان آنها روان باشند، و در اعماق آنها ریشه بدوانند. باید دائماً به نظرات و آرزوهایشان گوش فرا داده و هر مشكلی كه پیش می آید با آنان به بحث بگذارند. هر قدر بیشتر با مشكلی آشنا باشیم، نیاز مبرم برای حل آن بیشتر درك میشود و باید بیشتر به نظرات توده ها گوش دهیم. یك وظیفه هر قدر سنگین تر باشد، یك كار هر قدر مشكلتر باشد، بهمان اندازه نیز برای حل آن باید بیشتر به نظرات توده ها توجه نمود. هر قدر بیشتر پیروزی بدست آوریم، هر قدر اعتماد توده ها به ما بیشتر باشد، بهمان اندازه باید بیشتر به آنان گوش فرا دهیم.
بنا به آموزش صدر مائو: "فلسفه حزب كمونیست، فلسفه مبارزه است." (192) سازمانهای پایه ای حزب باید مبارزه ایدئولوژیك فعالانه ای را در درون حزب دامن زنند. باید زندگی تشكیلاتی و دمكراتیك حزب را پالایش دهند، مسئولانه انتقاد و انتقاد از خود را بكار بندند. باید اعضای حزب و توده های انقلابی را برانگیخته و در مبارزاتشان علیه گرایشات غلط و كلیه ایده های غیرپرولتری حمایت شان كنند. كادرهای سازمانهای پایه ای حزب باید به ابتكار خود، تحت نظارت توده ها قرار گیرند، متواضعانه به انتقادات شان گوش فرا دهند، اگر نقاط ضعفی دارند یا اشتباهاتی مرتكب میشوند، باید آنها را تشخیص داده و تصحیح كنند. باید با خود بستیزند و رویزیونیسم را درست پیش روی توده ها رد نموده و سرنگون كنند، نه آنكه "خود را در حصار چهاردیواری تهذیب نمایند" و "درون خود و خویشتن خویش انقلاب كنند"، همانطوری كه لیوشائوچی و لین پیائو مدافع آن بودند.
5 ـ "اعضای جدید به حزب بپذیریم، انضباط حزبی را تقویت نماییم، دائماً سازمانهای حزبی را تحكیم كنیم، خود را از قید كهنه رها سازیم و نو را جذب كنیم و بدین وسیله خلوص و شفافیت حزبمان را حفظ نماییم".
خلاص شدن از قید كهنه و به چنگ آوردن نو دو جنبه دارد: یكی جنبه ایدئولوژیك و دیگری جنبه تشكیلاتی. در امر خلاص شدن از كهنه و جذب نو، جنبه ایدئولوژیك بر جنبه تشكیلاتی اولویت دارد، البته جنبه تشكیلاتی نیز بسیار مهم است. این امر مهمی است كه گسترش صفوف حزب، حفظ خصلت پیشرو بودن و خلوص آن را تضمین می كند. باید دائماً و با اتكاء به دیالكتیك تضادهای درون حزب، خود را از شر كهنه در عرصه ایدئولوژیك و نیز عرصه تشكیلات برهانیم، و نو را جذب كنیم. باید عناصر پیشرویی را كه در جریان پراتیك سه جنبش عظیم انقلابی رو آمدند را در حزب ادغام كنیم، و مرتدین شناخته شده و عوامل دشمن، اشخاصی كه در قدرت اند و بطور برگشت ناپذیری راه سرمایه داری را در پیش گرفته اند، اشخاص منحط و عناصر طبقاتی غیرپرولتری را از صفوف حزب بزداییم و بیرون كنیم. برای حفظ خلوص سازمانهای حزبی، كلیه اشخاصی كه خصوصیات برجسته تضادهای بین ما و دشمن را از خود بروز می دهند و در برخورد به آنها نیز اثبات شده است، باید بدون استثناء از حزب بیرون ریخته شوند. در مورد كسانیكه در زمره تضادهای بین دشمن و خود ما هستند، اما به آنها بر مبنای تضاد درون خلق برخورد شده است نیز كلا باید از صفوف حزب تصفیه شوند. سازمانهای پایه ای حزب، بنحوی كه در اساسنامه حزب معین شده باید بطور دوره ای انتخابات برگزار كنند. آنها باید اصل تركیب "سه در یك" پیر، میانسال و جوان را رعایت كنند و نیروهای جوان را در تشكیلات ادغام نموده و آنها را تقویت نمایند. ضمن ملاحظه پنج الزامات مربوط به تربیت جانشینان برای امر انقلاب پرولتاریا، باید بر روی گزینش اعضای برجسته حزب كمونیست برای تصدی پستهای رهبری در سازمانهای حزبی در كلیه سطوح تاكید نمایند تا شادابی حزب را بدینوسیله تضمین نمایند.
برای گسترش و تقویت حزب باید همچنین پیوسته اراده اعضای حزب را بمنظور رعایت انضباط حزبی ارتقاء دهیم. تبعیت كل حزب از یك انضباط واحد حزبی ضامن واقعی حفظ وحدت متمركز حزبی و پیشبرد خط انقلابی پرولتری صدر مائو است. این نیازی است كه كسب پیروزی كامل در انقلاب و تحكیم دیكتاتوری پرولتاریا آنرا طلب میكند. بهمین خاطر سازمانهای پایه ای حزب باید بطور كامل به اهمیت تبعیت حزب از یك انضباط واحد پی ببرند. باید اعضاء را چنان آموزش دهند تا درك انضباط در آنان تقویت گردیده، آگاهانه آنرا بكار بندند. دربرخورد با اعضایی كه انضباط حزبی را نقض میكنند باید بر طبق اساسنامه حزبی ماهیت و میزان تخلف را تشخیص دهند، آنرا مورد انتقاد قرار داده و بطور جدی به آنها كمك نمایند، و در صورت لزوم اقدامات تنبیهی مناسب در موردشان اعمال گردد تا انضباط حزبی جدی گرفته شود. خلاصه اینكه سازمانهای پایه ای حزب باید فعالانه كار كنند تا این پنج وظیفه اصلی را كه اساسنامه برشمرده است تك به تك انجام دهند. تنها از این راه خواهند توانست نقش خود را بمثابه صف مقدم گردانهای رزمنده ایفا نمایند.
سازمانهای پایه ای حزب برای ایفای پنج وظیفه مبارزاتی شان باید كاملا استحكام خود را تضمین نمایند. آنها باید كار ایدئولوژیك، سیاسی اعضای حزب كمونیست را عهده دار شوند و قدرت ابتكارشان را شكوفا سازند. نقش سازمانهای پایه ای حزب بمثابه صفوف مقدم گردانهای رزمنده را نمی توان از نقش نمونه ای كه اعضای حزب بعنوان پیشاهنگ ایفا می كنند جدا ساخت. بهمین خاطر سازمانهای پایه ای حزب باید كار ایدئولوژیك سیاسی شان را تقویت نمایند، پیوسته آگاهی اعضایشان را در رابطه با مبارزه طبقاتی و مبارزه دو خط بالا برند، سطح آگاهی سیاسی شان را ارتقاء دهند و بر ظرفیت و قابلیت كاری آنان بیفزایند، و هر عضو حزب كمونیست را به یك رزمنده پیشتاز پرولتاریا تبدیل نمایند كه لبریز از شور و قدرت، فعالانه ابتكار عمل را در رهبری توده ها بدست گرفته و كلیه وظایف مبارزاتی كه حزب و دولت به آنها محول ساخته را انجام دهند. سازمانهای پایه ای حزب باید در اجرای خط و اصول راهنما و سیاست های حزب، اعضا را سازماندهی نموده مسئولانه با آنها مطالعه كنند و به بحث بپردازند. اساس جوهر مطلب را عمیقاً بفهمند، وظایف را خوب دریابند و در مورد شیوه های كار به مطالعه و بررسی بپردازند تا بدین طریق اعضاء قادر شوند خط، اصول راهنما و سیاست های حزب را آگاهانه بعمل درآورند. شاخه های حزبی باید بطور مستمر انتقادات وپیشنهادات اعضایشان را در رابطه با كار و فعالیت حزب در پایه ها بشنوند، به آنها فرصت دهند آزادانه نظراتشان را ابراز دارند. باید نسبت به كار اعضایشان علاقمند و دلسوز باشند، برایشان شرایطی را آماده سازند كه در آن بتوانند وظایفشان را انجام دهند، و سپس به بازرسی و بازبینی كار و وظایف انجام شده بپردازند، در لحظه مناسب زمانی كه در كاری موفق می شوند آنها را تحسین كرده و نقاط ضعف و نواقصشان را بموقع گوشزد كنند. تجاربشان را جمعبندی كنند و از آنها نتیجه گیری بعمل آورند. بدین طریق آگاهی سیاسی اعضای حزب، درجه شعور سیاسی و قابلیت كاری شان بالا رفته و قدرت ابتكارشان در همه مواقع كاملا شكفته خواهد شد.
ما باید با جدیت كار گروه های حزبی را برعهده گیریم و مراقبت كنیم كه در ایفای نقش شان میدان عمل كامل داشته باشند. گروه حزبی یك جمع رزمنده ای است كه تحت رهبری شاخه حزبی قرار دارد. نحوه ایفای نقش گروههای حزبی مسئله ای است كه به نقش نمونه اعضای حزب، بمثابه پیشاهنگ و نیز نقش شاخه های حزب بمثابه صف مقدم گردانهای رزمنده ارتباط مستقیم دارد. بهمین خاطر سازمانهای پایه ای حزب باید مصمم باشند كه حلقه مهمی را كه گروههای حزبی تشكیل میدهند محكم در دست بگیرند و نقش رزمنده خود را بطور كامل ایفا كنند. گروههای حزبی باید مسئولانه اطمینان حاصل كنند كه اعضایشان ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون و تئوری صدر مائو در مورد ساختمان حزب، اساسنامه حزب و نیز اسنادی در رد رویزیونیسم را مطالعه می كنند. باید از خط سیاسی عمومی و اصول حزب حمایت كنند، دائماً آگاهی اعضایشان را از مبارزه طبقاتی و مبارزه دو خط ارتقاء دهند و همچنین بر قابلیتشان در تشخیص ماركسیسم راستین از ماركسیسم كاذب بیفزایند، و اعضای حزب و توده های انقلابی را در جنگ علیه دشمن طبقاتی رهبری كنند. این گروهها باید همچنین در گزینش اعضای جدید جدیت بخرج دهند، فعالین را تربیت كنند و فعالیت شان را به آزمایش بگذارند و وضعیت شان را به شاخه حزبی گزارش دهند. گروههای حزبی باید بطور كامل تصمیمات شاخه حزبی را به اجرا بگذارند، وظایفی را كه شاخه به آنها سپرده به عمل درآورند، وضعیت ایدئولوژیك ـ سیاسی اعضای حزب و توده ها را مطالعه كنند و آرزوهایشان را منعكس سازند. آنها باید اغلب از شیوه انتقاد و انتقاد از خود استفاده كنند. آن عده از اعضای حزب كه كادر نیز هستند و مسئولیت رهبری بعهده دارند، باید به یكی از گروههای حزبی بپیوندند، و درست مانند اعضای ساده در فعالیت های گروه شركت جویند.
برای اینكه شاخه های حزبی واقعاً شایسته نام "جوخه های پیشتاز" باشند و برای اینكه نقش رهبری كننده سازمانهای پایه ای حزب بطور كامل ایفا شود، باید از نظر ایدئولوژیك خود را بازسازی انقلابی كنیم. برای اینكه سازمانهای توده ای حزب نقش خود را بمثابه صف مقدم گردانهای رزمنده ایفا كنند، مسئله كلیدی برپاداشتن بدنه رهبری كننده انقلابی است كه باتوده ها رابطه تنگاتنگ داشته باشد و تضمین می كند كه رهبری سازمانهای پایه ای حزب قاطعانه در دست انقلابیون ماركسیست، كارگران، دهقانان فقیر و میانه حال و دیگر نمایندگان توده های زحمتكش بماند. سازمانهای پایه ای حزب باید سیستم رهبری جمعی را با تقسیم وظایف و مسئولیت ها تلفیق نمایند. در مورد مسائل مهم، قبل از اتخاذ تصمیم و اجرا، كمیته شاخه های حزبی (193) (یا كمیته حزبی) باید آنرا به بحث جمعی بگذارد. همه باید در بحث شركت كنند و آنچه در فكر دارند به زبان آورند، نه اینكه تنها یك نفر صحبت كند. كمیته های سازمانهای پایه ای باید مرتباً زندگی دمكراتیك تشكیلات را تكامل بخشند. بطور دو جانبه انتقاد و انتقاد از خود را دامن زنند تا اینكه رهبری متمركزی كه بر كمیته های انقلابی، اتحادیه های كارگری، انجمن های دهقانان فقیر و میانه حال، گاردهای سرخ، گاردهای سرخ كوچك و سایر تشكیلات توده های انقلابی اعمال می كنند تقویت شوند. بدنه های رهبری كننده سازمانهای پایه ای باید با احساس مسئولیت آثار كلاسیك ماركسیستی ـ لنینیستی و آثار صدر مائو را مطالعه كنند، در پیشاپیش سه جنبش عظیم انقلابی، یعنی مبارزه طبقاتی، مبارزه برای تولید و آزمونهای علمی حركت كنند، برای تغییر جهان بینی خود سخت تلاش كنند، همواره خصوصیات خوب زحمتكشان را حفظ كنند تا از بوروكراسی جلوگیری كرده و شكستش دهند، از نفوذ رویزیونیسم جلوگیری كنند و همواره نشاط و سرزندگی انقلابی شان را حفظ نمایند. وقتی كه شاخه های حزبی تا حد "جوخه های پیشتاز" خود را بازسازی انقلابی كنند، آنگاه كل حزب نیرو گرفته و تكان بزرگی خواهد خورد و سازمانهای پایه ای حزب خواهند توانست نقش خود را بمثابه صف مقدم گردانهای رزمنده ایفا نمایند.
اعضای حزب كمونیست بمثابه عناصر پیشرو پرولتاریا باید آگاهانه پنج الزامات برای اعضای حزب را بگونه ای كه در اساسنامه تعریف و قید گردیده، رعایت كنند. باید در مورد خود سخت گیر باشند. در سه مبارزه عظیم انقلابی نقش پیشاهنگ نمونه را بطور كامل بعهده گیرند، انبوه توده های انقلابی را در مبارزه بمنظور اجرای خط عمومی حزب و تحقق وظایف مبارزاتی شان رهبری كنند.
صدر مائو بما می آموزد: "نقش پیشاهنگ نمونه كمونیست ها از اهمیت حیاتی بر خوردار است. كمونیست ها در ارتش هشتم و ارتش چهارم جدید، باید در تهور به نبرد، در اجرای دستورات، در رعایت انضباط، در انجام كار سیاسی و در حفظ وحدت درونی و همبستگی سرمشق و نمونه باشند" (194). آموزشهای صدر مائو چارچوبه ای است كه اعضای حزب باید همگی كوشش خود را جهت كاربست آن بكار گیرند. در پراتیك باید نقش سه گانه را ایفا كنند: باید سرمشق خلق باشند، باید ستون فقرات و تكیه گاه كار انقلابی باشند و باید بمثابه پلی بین حزب و توده هاعمل كنند.
برای اینكه سرمشق خلق قرار گیرند، آنها باید در دفاع از خط انقلابی صدر مائو، پیروی از جهتگیری حزب و اجرای سیاست های حزب و همچنین اجرای آموزشها و تصمیمات هیئت های بالاتر حزبی پیشگام باشند وپشاپیش همه حركت كنند. باید در اجرای هر وظیفه ای همواره نمونه سازی كنند، توده ها را برانگیزند، با اعمال خود در آنها تاثیر بگذارند، و در اجرای خط انقلابی صدر مائو و پیروی از جهتگیری و سیاست های حزب رهبریشان كنند. برای اینكه ستون فقرات و تكیه گاه كار و فعالیت انقلابی باشند، آنها باید در سه مبارزه عظیم انقلابی نقش پیشاهنگ نمونه را ایفا نمایند. باید در مطالعه آثار كلاسیك ماركسیستی ـ لنینیستی و آثار صدر مائو پیشاپیش همه حركت كنند، پیش از همه خود را درگیر جنگ با دشمن طبقاتی نمایند، در انجام وظایف در تولید پیشقدم باشند، جرات كنند آموزنهای علمی را به پیش برند و بر مشكلات فایق آیند. باید توده ها را به منظور انجام كلیه وظایفی كه حزب و دولت بر دوششان گذاشته است، متحد ساخته و رهبری كنند.
برای اینكه مانند پلی بین حزب و خلق عمل كنند، آنها باید بندهایشان را با توده ها تنگ تر و محكم تر كنند، باید بر مبنای ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون و بر اساس خط، جهتگیری و سیاستهای حزب فعالانه به ترویج و آموزش در میان آنان بپردازند. باید بتوانند خرد و تجربه توده را از درون مبارزه متمركز كنند و همواره نظرات و خواستهای خلق را بفهمند و آنها را منعكس سازند.
و این ماهیت حزب است كه هر عضو را ملزم می سازد كه در میان توده ها نقش یك پیشاهنگ نمونه را ایفاء نماید. حزب ما پیشاهنگ پرولتاریاست. خصلت پیشرو حزب ما نه نتها در اندیشه راهنمای این حزب، برنامه، خط و اصول سیاسی آن متبلور میباشد، بلكه این خصلت همچنین خود را در نقش پیشاهنگ نمونه كه اعضای آن بعهده می گیرند متجلی می سازد. بهمین خاطر كلیه كمونیست ها باید بكوشند تا همه اعمال شان بر اساس ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون باشد. باید مطابق معیار هایی كه از عناصر پیشرو پرولتاریا انتظار می رود، در مورد خود سخت گیر بوده، همواره در اعمال شان نمونه باشند تا بمثابه سرمشق و نمونه به توده ها خدمت كنند ونقش پیشاهنگ را در میان آنان ایفا نمایند. همچنین وظایف مبارزاتی كه حزب پیش رو دارد، كمونیست ها را ملزم می سازد نقش نمونه پیشاهنگ را در میان توده ها ایفا كنند. حزب برای اینكه آرمان والای كمونیسم را واقعیت بخشد، باید مبارزه طولانی و دشواری را از سر بگذراند. این امر تعداد كثیری از عناصر پیشرو را طلب می كند كه سراسر زندگی شان را وقف انقلاب سازند. اعضای حزب كمونیست چنین عناصر پیشرویی هستند. خط عمومی و وظایف فوری مبارزاتی حزبمان باید بوسیله تك تك اعضای حزب به اجرا در آید، و تنها اگر كمونیستها با تمام اراده نقش پیشاهنگ نمونه خود را عهده دار شوند، تنها و تنها در آن صورت ما واقعا در موقعیتی قرار خواهیم گرفت كه سازمانهای حزبی را بصورت صف مقدم گردانهای رزمنده در آوریم. گردانهای رزمنده ای كه انقلاب تحت دیكتاتوری پرولتاریا را ادامه دهند، توده ها را در شكست دادن كلیه دشمنان طبقاتی متحد نموده و هدایت كنند و وظیفه سترك تاریخی شان را تحقق بخشند. همچنین موقعیت و جایگاه حزب است كه كمونیستها را ملزم می سازد نقش پیشاهنگ نمونه را در میان توده ها ایفا كنند. حزب ما رهبر و سازمانده خلق چین است و نزد آنها از حیثیت و اعتبار فراوانی برخوردار می باشد. توده های وسیعی به حزبمان ایمان دارند و از آن حمایت می كنند. زیرا این حزب، حزبی كبیر، پر افتخار و راستین است كه پرورده خود صدر مائو است، زیرا از خط ماركسیستی ـ لنینیستی صدر مائو پیروی می كند. و اما دلیل دیگر اینكه چرا توده ها از حزب حمایت میكنند این است كه آنان قادرند نقش پیشاهنگ نمونه ای را كه اعضای حزب ایفا میكنند، ببینند. گفتار و كردار كمونیستها در كسب اعتبار و نفوذ حزب در میان توده ها اهمیت فراوان دارد. این بدین معناست كه ماكمونیست ها باید در كلیه امور نقطه عزیمتمان منافع حزب باشد و كاملا مطمئن شویم كه كلیه گفتار و كردارشان تاثیرات سودمند بر توده ها خواهند گذاشت، و اطمینان یابیم كه خط سیاسی، جهتگیری و اصول حزب را به شیوه ای آگاهانه بكار می بندیم، عمل مان نمونه باشد، هر كجا كه می رویم اعتبار حزب را حفظ نماییم تا اینكه توده ها آنرا گرامی داشته و بیش از پیش از آن حمایت كنند.
شیادانی نظیر لیوشائوچی و لین پیائو با در پیش گرفتن و بكاربستن خطی رویزیونیستی درباره مسئله ساختمان حزب، اعضای حزب را با ایدئولوژی پوسیده و منحط سرمایه داری و طبقه مالكان ارضی مسموم ساختند و در معرض انحطاط و تباهی قرار دادند. به این امید كه روحیه محكم انقلابی كمونیستها را درهم شكنند، آنها را از ایفا نمودن نقش پیشاهنگ نمونه منحرف سازند وبدین ترتیب ماهیت حزب را دگرگون كنند و توطئه جنایتكارانه خود را كه همانا احیاء سرمایه داری است عملی سازند. بهمین خاطر مطلقا ضروری است به انتقاد عمیق و ریشه ای از خط رویزیونیستی لیو شائوچی و لین پیائو در رابطه با ساختمان حزب دامن زده، نفوذ زیانبار آن را خنثی سازیم و با مبارزه سرسختانه خود، خصلت حزب را بمثابه پیشاهنگ پرولتاریا حفظ نماییم.
اعضای حزب كمونیست برای اینكه نقش پیشاهنگ نمونه را میان توده تا حداكثر توانایی شان ایفا نمایند، باید معیارهای بالایی را برای خود قرار داده و حفظ نمایند و الزامات بالایی را از خود طلب كنند. باید هر جا كه می روند و هر كاری كه می كنند نسبت به خود سخت گیر باشند و بخود مهمیز زنند و شتاب بخشند. باید به پنج الزامات كه معرف عناصر پیشرو پرولتاریاست، با تمام وجود وفادار بمانند.
معیار هایی كه معرف عناصر پیشرو پرولتاریا می باشند عبارتند از "پنج الزامات" كه در اساسنامه حزب ذكر شده اند. این الزامات از كمونیست ها می طلبد تا مسئولانه ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون را مطالعه نموده رویزیونیسم را نقد كنند. برای منافع اكثریت وسیع خلق چین و جهان كار كنند. در متحد كردن اكثریت عظیم خلق و از جمله كسانیكه به اشتباه با این الزامات مخالفت كرده ولی اكنون صادقانه در صدد رفع اشتباهاتشان هستند، مفید باشند. ولی در همان حال در برابر مقام طلبان، توطئه گران و ریاكاران مراقبت و هشیاری مخصوصی بخرج دهند، و به این طریق از غصب رهبری حزب و دولت در هر سطحی بوسیله عناصر ناباب جلوگیری نمایند و ابقاء رهبری حزب و دولت در دست انقلابیون ماركسیست تضمین می شود، به هنگام بروز مشكلات با توده ها مشورت كنند و در انتقاد و انتقاد از خود شجاع باشند.
این پنج نكته ای را كه كمونیستها باید به عمل در آوردند، رهبر كبیرمان صدر مائو پس از جمعبندی تجارب تاریخی دیكتارتوری پرولتاریا در مقیاس بین المللی و پس از سنجش جوانب مثبت و منفی آن ارائه كرده است. این ها معیارهای استراتژیك مهمی هستند كه هدف از آنها جلوگیری از رویزیونیسم است. این معیارها تضمین میكنند كه حزب و دولتمان هرگز رنگ (سرخ ـ م) خود را تغییر ندهند. این پنج معیار بیان فشرده روحیه حزبی پرولتاریا هستند، و راهنمای عمل هر كمونیستی بشمار می روند.
این پنج نكته مشخص كننده جهتگیری سیاسی هستند كه اعضای حزب كمونیست باید از آن حمایت كنند. برای یك كمونیست مسئله اساسی، جهتگیری سیاسی و اندیشه راهنمای آن میباشد، و این بدان معنی است كه باید "ماركسیسم رابكار بندیم نه رویزیونیسم را" (195) كمونیستها برای اجرای چنین آموزشی باید مسئولانه ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون را مطالعه كنند، و بی باكانه رویزیونیسم را رد نمایند. باید نحوه كاربست ماتریالیسم دیالكتیك و تاریخی را در بررسی و حل مشكلات بیاموزند، سخت بكوشند تا در جریان تغییر جهان عینی، تفكر ذهنی خود را دگرگون سازند. آنها تنها به این شیوه یعنی از درون مبارزات تیز و پیچیده می توانند توانایی شان را ارتقاء دهند و عناصر رویزیونیستی را كه تظاهر به دفاع از انقلاب می كنند ولی در عمل مخالف آنند را بشناسند. تنها با این شیوه می توانند جسورانه با كلیه خطوط و گرایشات غلط مقابله كنند. از خط انقلابی صدر مائو محكم دفاع كنند و هرگز چه در حرف و چه در عمل از مسیر ترسیم شده توسط ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون منحرف نشوند و همواره جهتگیری سیاسی درست و قاطعی داشته باشند.
این پنج نكته همچنین بیانگر آن هدف نهایی است كه اعضای حزب كمونیست باید در راه آن بكوشند. صدر مائو می گوید: "ما باید در راه منافع اكثریت وسیع خلق، منافع اكثریت وسیع خلق چین، و منافع اكثریت وسیع خلقهای جهان كار كنیم، ما نباید به منافع تعداد انگشت شماری از افراد، منافع طبقات استثمارگر، بورژوازی یا مالكان ارضی، دهقانان مرفه، ضدانقلابیون و عناصر ناباب یا دست راستی ها خدمت نماییم." (196) آیا حزب را بخاطر منافع خود یا بخاطر منافع جمع برپامیداریم؟ بین یك حزب بورژوازی و یك حزب پرولتاریایی خط فاصل وجود دارد، این سنگ محك برای تمیز كمونیستهای راستین از كمونیستهای دروغین است. چنانچه كمونیستی با تمام قلب خود، كمر به خدمت خلق نبندد و در عوض تنها به گروه كوچكی خدمت نماید، یا تنها بدنبال آوازه سابقه خود یا منافع شخصی اش باشد، چنین شخصی روحیه حزبی پرولتری اش را رها كرده است و دیگر نمی توان او را كمونیست خواند. دارودسته رویزیونیست ضدانقلابی لیوشائوچی و لین پیائو، از افراد مقام طلب، توطئه گر و ریاكاری تشكیل میشدند كه دربست خود را در خدمت منافع اقلیتی كوچك، منافع بورژوازی گذاشته بودند. و سرانجام یكی پس از دیگری بدست خلق به زباله دان تاریخ افكنده شدند. ما باید در برابر فساد و آلودگی ناشی از ایده های بورژوایی و ایدئولوژی دیگر طبقات استثمارگر قاطعانه مقاومت كنیم. از روحیه كمونیستی سرشار باشیم، روحیه كمونیستی به خلق خدمت كردن، با تمام وجود و از صمیم قلب.
این پنج نكته معرف خط درستی هستند كه كلیه اعضای حزب كمونیست ملزم می باشند آن را پاس دارند. كمونیستها باید از خط انقلابی صدر مائو حمایت كنند، با قاطعیت و سرسختانه در مبارزه طبقاتی و مبارزه دو خط درگیر شوند، و همواره هشیاری خود را حفظ كنند تا از غصب رهبری حزب یا دولت بوسیله مقام طلبان و توطئه چینان جلوگیری نمایند. كمونیستها باید در جهت وحدت كار كنند و با تفرقه بجنگند، باید اكثریت عظیم خلق را حول خود متحد كنند تا از این راه مشتی اندك دشمنان طبقاتی را هر چه بیشتر منزوی كنند و آنها را آماج حمله قرار دهند.
بالاخره این پنج نكته بیانگر روش و سبك كاری هستند كه اعضای حزب كمونیست باید اتخاذ كنند. این نكته ها طلب می كنند كه ما كمونیستها سبك كار عالی و پرارزش جستجوی حقیقت از میان واقعیات را بكار گیریم و از خط توده ای پیروی كنیم، سنتهای درخشان تواضع، حزم، مبارزه سرسختانه، بكاربستن بی باكانه انتقاد و انتقاد از خود را بعمل درآوریم. كمونیستها عناصر پیشرو پرولتاریا هستند و نه افراد برگزیده ای كه مافوق توده ها باشند. یك كمونیست در حالیكه خود را از توده های غیر حزبی متمایز میسازد، ولی همچنین باید در حفظ طرز برخوردی كوشا باشد كه توده ها او را مانند یك كارگر ساده از خودشان بدانند. بنابراین تنها از این راه خواهد توانست توده ها را در مبارزه شان هدایت كند و نقش پیشاهنگ را كه شایسته یك كمونیست باشد ایفا نماید.
نقش پیشاهنگ نمونه اعضای حزب كمونیست اساساً در اجرای پایدار و بی وقفه خط انقلابی صدر مائو، و در عمل همواره در پیشاپیش مبارزه دو طبقه، دو راه و دو خط حركت كردن و در رهبری توده های وسیع انقلابی علیه دشمن طبقاتی و در فداكاری بیدریغ در راه تحقق رسالت تاریخی پرولتاریا منعكس می شود. بهمین جهت آن معیاری كه تعیین كننده پیشرو بودن یا نبودن یك كمونیست میباشد عبارتست از درجه آگاهی اش از خط. هر كمونیست باید به مسئله خط توجه دقیقی داشته باشد، همواره خط عمومی حزب را مد نظر داشته، پیوسته سطح آگاهی اش را از مبارزه طبقاتی و مبارزه بین دو خط ارتقاء دهد تا اینكه بطور تام و تمام و در كلیه عرصه ها نقش خود را بمثابه عنصر پیشرو پرولتاریا ایفا نماید.
در نزد كمونیستها بازسازی جهان بینی مسئله تعلق كامل ایدئولوژیك به حزب میباشد.
صدر مائو به ما می آموزد: "مبارزه پرولتاریا و خلقهای انقلابی برای تغییر جهان و ظایف ذیل را بر عهده دارد: تغییر جهان عینی و درعین حال تغییر جهان ذهنی خود ـ تغییر استعداد معرفت جوی خود و تغییر مناسبات جهان ذهنی و عینی" (197) جهان عینی، دائماً در حال تكامل دائمی است، و جامعه هم همینطور. از آنجایی كه كار ساختمان سوسیالیسم در كشور ما سریع و شتابان به پیش می رود، نیاز كمونیستها در تغییر جهان ذهنی خود بیش از پیش مبرم و حیاتی میشود. در عین حال باید تشخیص دهیم تا زمانیكه طبقات و مبارزه طبقاتی در دوران سوسیالیسم وجود دارند، بورژوازی مدام با توسل به هر وسیله ممكن، و با بهره گیری از رسانه های قابل دسترس، جهان بینی و شیوه زندگی پوسیده و منحط خود را اشاعه می دهد، به این امید كه اعضای حزب ما را فاسد نماید. اگر كمونیستها در برابر این ترفند از میزان هوشیاری شان بكاهند و با آن نستیزند، نمی توانند بصورت عناصر پیشرو پرولتاریا در آیند. بنابراین كمونیستها باید با احساس مسئولیت مطالعه كنند، ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون را در چنگ بگیرند و آنرا عمیقاً دریابند و نقش فعالانه ای را در سه جنبش عظیم انقلابی بعهده گیرند و برای تغییر جهانبینی خود سخت بكوشند.
ما باید برای اینكه مسئولانه جهان بینی خود را بازسازی كنیم و به حزب كاملا تعلق ایدئولوژیك داشته باشیم، باید با رنج و كوشش كلاسیكهای ماركسیستی ـ لنینیستی و آثار صدر مائو را مطالعه كنیم. ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون تیزترین سلاح برای تغییر جهان عینی و ذهنی می باشد. ما كمونیستها باید با عزم راسخ خود را به سلاح ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون مسلح سازیم و در حین تغییر دادن جهان عینی، بكوشیم جهان ذهنی خود را تغییر دهیم تا انقلاب كردن را تداوم بخشیم و مستمراً به پیش رویم. این ایده شبه انقلابی كه می گوید "كشتی به ساحل و قطار به ایستگاه رسیده است" ایده نادرستی است. همچنین برای یك كمونیست نادرست است تصور كند كه نیازی به تغییر دادن و متحول كردن خود ندارد، یا اینكه به اندازه كافی خود را تغییر داده است. كمونیستهایی كه در موقعیت های رهبری هستند بویژه باید توجه بیشتری به تغییر جهان ذهنی خود كنند. واقعیات نشان داده است كه توانایی رفقا در اجرای خط سیاسی و اصول حزب، پافشاری شان بر حفظ سیر سوسیالیستی و موفقیت واحدهایی كه آنان در انجام وظایف مبارزاتی حزب رهبری می كردند، همه و همه مستقیماً در گرو نحوه ای است كه این رفقا امر بازسازی جهان ذهنی خود را پیش برده اند. بنابراین، این رفقا باید كلاسیك های ماركسیستی ـ لنینیستی و آثار صدر مائو را فوق العاده آگاهانه مطالعه كنند، با كمال تواضع به نظرات توده ها گوش فرا دهند، برای تغییر دادن جهان بینی شان سخت كار كنند، تا اینكه بصورت رهبران نمونه ای درآیند كه قادرند انقلاب را تحت دیكتاتوری پرولتاریا ادامه دهند.
برای اینكه با احساس مسئولیت، جهان بینی خود را تغییر دهیم و تعلق كامل ایدئولوژیك به حزب داشته باشیم، همچنین باید خود را به میان امواج سه جنبش عظیم انقلابی، مبارزه طبقاتی، مبارزه در تولید و آزمونهای علمی بیافكنیم و بكوشیم در روند این مبارزات جهان بینی خود را تغییر دهیم. واقعیات نشان می دهند كه تنها با حركت در پیشاپیش مبارزه طبقاتی و مبارزه بین دو خط است كه می توانیم خصایل و قوانین مبارزه طبقاتی در جامعه سوسیالیستی را دریابیم و بكار گیریم و توانایی مان را در تمیز ماركسیسم راستین از ماركسیسم دروغین افزایش دهیم. لیوشائوچی در رابطه با مسئله بازسازی جهان بینی، ایده مهمل "تزكیه نفس" را عرضه داشت و از "در را بروی خود بستن و در لاك خود خزیدن" دفاع نمود. لین پیائو بر آن بود كه "انقلاب كردن در درون خویشتن خویش" كفایت می كند. همه این ترهات، اهمیت پراتیك اجتماعی و همچنین اهمیت مطالعه ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون را برای بازسازی جهانبینی كاملا نفی میكند. این آپریوریسم، ایده آلیستی محض است. ما باید این سفسطه ها را به نقد بكشیم و فعالانه بكوشیم از درون پراتیك سه جنبش عظیم انقلابی، جهان بینی خود را تغییر دهیم تا بصورت رزمندگان برجسته پرولتاریا درآییم و شایستگی این نام را پیدا كنیم.
صدر مائو به ما می آموزد: "در دوران كنونی تكامل جامعه، تاریخ مسئولیت شناخت درست جهان و تغییر آن را بر دوش پرولتاریا و حزب آن قرار داده است." (198) ما كمونیستها باید تمام عمر سخت تر و سخت تر تلاش كنیم تا جهان ذهنی خویش را متحول سازیم، انقلاب كنیم، مطالعه نماییم و خود را تغییر دهیم. همیشه از خط انقلابی صدر مائو پیروی كنیم. باید در راه تحقق هدف درخشان كمونیسم سرسختانه مبارزه كنیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر