صنعت عامل رهبری كننده در اقتصاد سوسیالیستی است
نقش صنعت بعنوان عامل رهبری كننده را بطور كامل به اجرا در آورید
كشاورزی اساس اقتصاد ملی است. صنعت عامل رهبری كننده در اقتصاد ملی است. صنعت نه فقط ابزار مصرف بلكه ابزار تولید را هم تولید می كند. انقلاب در ابزار تولید نقش مهمی در توسعه تولید اجتماعی بازی می كند. با یك تاریخی در می یابیم كه تكامل ابزار استخوانی به ابزار فلزی، و از آنجا به انواع و اقسام ماشین ها نه فقط شاخص هایی از تاریخ بشرند بلكه شاخص های اعصار اقتصادی گوناگون در جامعه بشری می باشند. نقش رهبری كننده صنعت در اقتصاد ملی بدین معناست كه توسعه صنعت موجب فراهم شدن ابزار پیشرفته برای بخشهای متعدد اقتصاد ملی شده، نوآوری های تكنیكی در اقتصاد ملی را دامن می زند و نتیجتا بارآوری كار و تولید اجتماعی را افزایش می دهد.
صنعت به دو بخش صنایع سبك و سنگین تقسیم شده است. مشغله صنایع سبك در درجه اول، تولید ابزار مصرفی است. مشغله صنایع سنگین در درجه اول، تولید فرآورده های سرمایه ای و ابزار تولید است. اگر قرار است صنعت در اقتصاد ملی نقش رهبری كننده ایفا كند، باید راه توسعه صنایع سنگین كاملا گشوده شود، زیرا ابزار تولید را تولید می كند. در جامعه سوسیالیستی، قرار دادن عامل صنعت در مقام رهبری اقتصاد در درجه اول به معنای قرار دادن صنایع سنگین بعنوان عامل رهبری كننده است. نقش صنایع سنگین را میتوان بدین ترتیب تشریح نمود: فراهم كردن ماشین های مدرن كشاورزی گوناگون، موتور برق، كود شیمیایی، سموم دفع آفات نباتی و سایر ابزار تولید كشاورزی؛ تولید ماشین های صنایع سبك و مواد خام صنایع سبك، دامن زدن به نوآوری های فنی و بالا بردن بارآوری كار در صنایع سبك بنحوی كه این صنایع بتوانند محصولات بهتر و متنوعتر صنعتی را جهت استفاده روزمره فراهم نمایند؛ فراهم كردن وسایل مدرن حمل و نقل، ساختمان و صنایع دفاع ملی جهت دامن زدن به نوآوری های فنی و توسعه در این عرصه ها. از همه اینها می توانیم ببینیم كه نقش صنایع سنگین بعنوان عامل رهبری كننده یك شرط ضروری برای دست یابی به مكانیزاسیون كشاورزی است. علاوه بر این، یك شرط ضروی برای دامن زدن به نوآوری فنی در كل اقتصاد ملی و تحكیم دفاع ملی، تضمین امنیت ملی، تقویت دیكتاتوری پرولتری و حمایت از انقلاب جهانی است. همانطور كه صدر مائو خاطرنشان كرد: ” بدون صنایع، دفاع مستحكم ملی نمی تواند وجود داشته باشد، رفاه خلق، و موفقیت و قدرت برای ملت نمی تواند وجود داشته باشد.“ (9) صنعت عامل رهبری كننده در اقتصاد ملی است و نقش مهم صنعت این موقعیت را تعیین كرده است.
اگر نقش صنعت بعنوان عامل رهبری كننده در درجه اول توسط صنایع سنگین متحقق می شود، بدین معنا نیست كه صنایع سبك بی اهمیت می باشند. اگرچه صنایع سبك عموما به تولید ابزار تولید نمی پردازند اما كماكان بخش مهمی از اقتصاد ملی سوسیالیستی هستند. این بخشی است كه اساسا با تولید ابزار مصرفی مرتبط است. صنایع سبك نظیر كشاورزی یك بخش واجب برای بازتولید نیروی كار است. صنایع سبك یك مكمل ضروری برای كشاورزی است. صنایع سبك است كه محصولات كشاورزی و جنبی را تكامل داده، فرآورده های مصرفی گوناگون و ضروری برای مردم كاركن در مناطق شهری و روستایی را تولید كرده و به كشاورزی كمك می كند تا نقش خود را بعنوان اساس اقتصاد ملی بهتر بازی كند. صنایع سبك در مقایسه با صنایع سنگین با سرمایه گذاری های كوچك و بازگشتی های سریع مشخص شده است. صنایع سبك به صندوق انباشت دولت خدمت كرده و یك منبع مهم برای تامین ذخایر نقدی ( funds) جهت گسترش صنایع سنگین است. صدر مائو به جایگاه و نقش صنایع سبك در اقتصاد ملی توجه ویژه معطوف داشت: ” با توسعه كشاورزی و صنایع سبك، بازار و منابع تامین صنایع سنگین تضمین می شود؛ به این ترتیب صنایع سنگین سریعتر رشد می كند.“ (10) صدر مائو بروشنی خاطرنشان كرد، توسعه صنایع سنگین نه فقط به كشاورزی بلكه به صنایع سبك نیز بستگی دارد. او بر نقش مهم صنایع سبك كه افراد به سادگی فراموش می كنند، تاكید گذاشت.
صنعتی كردن سوسیالیستی را گام بگام تحقق بخشید
نقش مهم صنایع در اقتصاد ملی از لحاظ عینی مستلزم آن است كه كشور سوسیالیستی به توسعه صنایع سوسیالیستی توجه كند. در كشورهایی كه توسعه صنعتی نسبتا عقب مانده است، یك وظیفه مهم پیشاروی پرولتاریا بعد از كسب قدرت سیاسی توسعه سریع صنعت مدرن، تحقق صنعتی كردن سوسیالیستی و تبدیل كشور عقب مانده از لحاظ اقتصادی به یك كشور قدرتمند سوسیالیستی با كشاورزی مدرن، صنعت مدرن، دفاع ملی مدرن، علوم و تكنولوژی مدرن است.
علاوه بر راهگشایی كامل برنقش صنعت بعنوان عامل رهبری كننده در اقتصاد و بدین ترتیب تضمین استقلال اقتصاد ملی و تحكیم دفاع ملی، تحقق صنعتی كردن سوسیالیستی از اهمیتی گسترده تر برخوردار است. دستیابی گام بگام به صنعتی كردن سوسیالیستی مسلما سهم اقتصاد تحت مالكیت دولت را افزایش داده و نقش رهبری كننده اقتصاد دولتی در كل اقتصاد ملی را تقویت می كند. توسعه صنعتی كردن سوسیالیستی، توسعه صنایع در مناطقی كه قبلا از این لحاظ عقب مانده بوده را شتاب می بخشد و توزیع غیرمنطقی صنایع را دگرگون می كند. در عین حال، صفوف طبقه كارگر گسترش می یابد و این امری مساعد برای تقویت رهبری طبقه كارگر در كل كشور است. صنعتی كردن سوسیالیستی مكانیزاسیون كشاورزی را هم شتاب بخشیده و توانایی صنایع در حمایت از كشاورزی را تقویت می كند. بدین ترتیب شرایط مساعد برای كاهش تدریجی تمایزات بین شهر و روستا، و كارگر و دهقان را ایجاد می شود. دقیقا بعلت اهمیت صنعتی كردن سوسیالیستی كشور، صدر مائو در سال 1953 هنگام فرموله كردن ”خط عمومی“ حزب برای دوره گذار گفت رشد گام به گام صنعت سوسیالیستی یك وظیفه مهم است كه كل حزب و كل خلق باید در پی تحققش باشند.
چین كهن یك جامعه نیمه فئودالی و نیمه مستعمره بود. تولید تحت ستم امپریالیسم، فئودالیسم و سرمایه داری بوروكرات فوق العاده عقب افتاده بود. صنایع مدرن بسیار اندك بود كه عمدتا صنایع سبك و بویژه صنایع نساجی بودند. وقتی در سال 1949 كشور آزاد شد، محصول سالانه فولاد فقط 158 هزار تن بود. تولیدات صنایع سنگین بسیار كم بود.
پرولتاریای چین كه چنین شرایط محقرانه ای را از چین كهن به ارث برده بود و اینك قدرت سیاسی را بدست گرفته بود با مسئله بسیار مبرم صنعتی كردن سریع مواجه شد. طی بیست سال گذشته یا بیشتر، تحت رهبری درخشان صدر مائو، اقدامات مهمی برای شتاب بخشیدن به پروسه صنعتی كردن سوسیالیستی صورت گرفته است.
برای تحقق كردن صنعتی كردن سوسیالیستی چین، ایجاد یك نظام صنعتی سوسیالیستی كامل و همه جانبه ضروری است. این نظام باید موسسات بزرگ، متوسط و كوچك را درهم آمیزد. این نظام باید مبتنی بر توزیع جغرافیائی منطقی صنایع در كشور باشد. هسته مركزی این نظام باید صنایع آهن و فولاد و ماشین سازی باشد. این نظام صنعتی ملی بر اساس نظام های صنعتی در استان ها و مناطق هماهنگ ساخته شده است. (در فاصله میان 1950 تا نوشته شدن این كتاب، تقسیمات اداری چین عبارت بود از 21 استان و 3 فرمانداری و 5 منطقه خودمختار. در سال 1957- 1958 این مناطق در 7 واحد بزرگتر به نام مناطق هماهنگ یا مناطق تعاون اقتصادی گروهبندی شدند.) نظام های صنعتی در هر منطقه هماهنگ و در چارچوب استان های گوناگون نسبتا مستقل هستند اما همه آنها بطور نقشه مند و گام به گام برقرار شده اند. وقتی كه این نظام ها در هر منطقه هماهنگ كامل شوند، شالوده نظام صنعتی ملی قوی تر خواهد شد.
صنعتی كردن سوسیالیستی چگونه متحقق خواهد شد؟ صدر مائو بما خاطرنشان كرد: ” وقتی صحبت از روش ما در صنعتی كردن است، توجه من عمدتا روابط میان رشد صنایع سنگین، صنایع سبك و كشاورزی است. “(11) مسلما برای تحقق صنعتی كردن سوسیالیستی ضروری است كه به توسعه صنایع سنگین الویت داده شود، اما این بدان معنا نیست كه می توان كشاورزی و صنایع سبك را نادیده گرفت. صدر مائو خاطر نشان كرد: ” صنایع سنگین هسته مركزی ساختمان اقتصادی چین است. در عین حال باید توجه كامل به رشد كشاورزی و صنایع سبك كرد.“ (12) صدر مائو برمبنای روابط متقابل میان كشاورزی، صنایع سبك و صنایع سنگین یك خط انقلابی را جهت دستیابی به صنعتی كردن سوسیالیستی كشور با نتایج عظیمتر، سریعتر، بهتر و اقتصادی تر، فرموله كرد. این خط چنین بود: صنایع سنگین را از طریق توسعه بیشتر صنایع سبك و كشاورزی توسعه دهید. از طریق بكارگیری این شیوه، كشاورزی و صنایع سبك توسعه یافته اند. كشاورزی و صنایع سبك نه فقط می توانند میزان عظیم و بیسابقه ای از وسایل معیشت را فراهم آورند و زندگی خلق را بهبود بخشند بلكه می توانند مشكل انباشت ذخایر نقدی را حل كرده و برای صنایع سنگین بازار فراهم كنند و به این ترتیب رشد با ثبات تر و قابل اتكاء تر صنایع سنگین را تضمین كنند.
در مقابل خط انقلابی صدر مائو، خط رویزیونیستی لیوشائوچی و لین پیائو قرار داشت. آنها می گفتند صنایع سنگین را باید به بهای كشاورزی و صنایع سبك رشد داد. اما این روش نتایج اقتصادی ضعیف تر، كمتر و كندتر را به بهای سنگین بهمراه می آورد. این خط ، با غفلت از رشد كشاورزی و صنایع سبك و از طریق رشد معوج و ناموزون صنایع سنگین، سطح زندگی توده های وسیع را تضمین نمی كند و مطمئنا موجب رشد نارضایتی در میان مردم توسعه نامتناسب صنایع سنگین می گردد.
تحت هدایت خط انقلابی صدر مائو، خط رویزیونیستی لین شائوچی و لین پیائو مورد انتقاد قرار گرفته و رد شده است؛ استقلال و اتكاء بخود مورد تاكید قرار گرفته است. روابط درونی میان كشاورزی، صنایع سبك و صنایع سنگین بطور صحیح برقرار شده است؛ و نتایج درخشانی در امر صنعتی كردن سوسیالیستی چین حاصل شده و پایه های یك نظام مستقل و مدرن صنعتی تكوین یافته است.
نخست وزیر چوئن لای برمبنای رهنمودهای صدر مائو در گزارشش به چهارمین كنگره سراسری خلق پیرامون فعالیت دولت چنین پیشنهاد كرد: « ما می توانیم توسعه اقتصاد ملی خود را در دو مرحله در نظر بگیریم كه از برنامه پنجساله سوم آغاز میشود: مرحله اول ایجاد یك نظام مستقل و نسبتا همه جانبه صنعتی و اقتصادی طی 15 سال آتی یعنی قبل از سال 1980 است. مرحله دوم تحقق مدرنیزاسیون همه جانبه كشاورزی، صنعت، دفاع ملی و علوم و تكنولوژی قبل از خاتمه قرن حاضر است. بدین ترتیب اقتصاد ملی ما در صفوف مقدم جهانی به پیش خواهد رفت.» (13) صنعتی كردن سوسیالیستی در كشور ما موفقیتهای عظیمی كسب كرده است. اما در مقایسه با هدف درازمدت و عظیم انقلاب و ساختمان سوسیالیستی، ما هنوز راه بالنسبه درازی را باید بپیمائیم. ما باید در مسیر صنعتی كردن سوسیالیستی كه توسط صدر مائو ترسیم شده همچنان به پیش رویم، مبارزه را به پیش بریم و طی تقریبا بیست سال یعنی پیش از خاتمه قرن حاضر یك كشور سوسیالیستی قدرتمند بسازیم.
در صنعت از تاچین بیاموزید
پروسه صنعتی كردن سوسیالیستی یك پروسه مبارزه حاد بین دو طبقه، دو راه و دو خط است. صدر مائو در پروسه رهبری كشور، بطور علمی راهی را برای تحقق صنعتی كردن سوسیالیستی كشور ترسیم كرد كه مبتنی است بر روابط متقابل میان كشاورزی صنایع سبك و صنایع سنگین. اما وی علاوه بر این كار، سیاستهایی نظیر استقلال، اتكا بخود، مبارزه سرسختانه و ” كنار زدن الگوهای خارجی و در پیش گرفتن روش خودمان در توسعه صنعتی“ را به پیش نهاد. این سیاستها بمعنای نقد و رد قاطعانه خط دار و دسته های لیوشائوچی و لین پیائو بود كه خط ” برده الگوهای خارجی“ بودن و ” با سرعت حلزونی از عقب حركت كردن“ را تبلیغ می كردند. طبقه كارگر چین با پیروی از آموزشهای صدر مائو روحیه انقلابی جرات فكر كردن، جرات نظر دادن و جرات عمل كردن را بنمایش گذاشت و تحركی به توسعه سریع ساختمان صنعتی چین داد. حوزه نفتی تاچین یك الگوی صنعتی برای ساختمان سوسیالیسم با نتایجی عظیمتر، سریعتر، بهتر و با صرفه تر است. این حوزه در مبارزه دو خط قاطعانه از خط انقلابی پرولتری صدر مائو پیروی كرد.
حوزه جدید نفتی تاچین سابقا یك زمین بایر بود. وقتی در سال 1960 چند صد هزار كارمند و كارگر به آنجا رسیدند تا حوزه نفتی را بسازند، فقط یك آسمان آبی بالای سرشان بود و زمین صاف و علفزار زیرپایشان . هوا سرد و خاك یخزده بود. نه اسبی در كار بود، نه بستری و نه وسایل پخت و پز. شرایط تولید نیز بسیار دشوار بود. كمی بعد چند دوجین ماشین حفاری غول آسا بروی این علفزار برپا شد. اما تجهیزات ناكامل بود. كامیون و جرثقیل بحد كافی وجود نداشت. شاهراهی در كار نبود. راهها گل آلود بودند. تامین آب و برق با كمبود بسیار روبرو بود. كارگران قهرمان تاچین تحت چنین شرایط دشواری صلای نبرد سر دادند كه: ” حوزه بزرگ نفتی را تسخیر كنید، و امپریالیستها، رویزیونیستها و مرتجعین را دیوانه كنید.“ آنها پیگیرانه سیاستهای پرولتری را در مقام فرماندهی قرار دادند و به مطالعه آثار صدر مائو بویژه اثر ” درباره پراتیك“ و ” درباره تضاد“ پرداختند. آنها خود را به ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون مسلح كرده، درفش منشور شركت آهن و فولاد آن شان را به اهتزاز درآورده، زمین و زمان را بمصاف طلبیده، علیه دشمنان طبقاتی نبرد كرده و روحیه انقلابی اتكاء بخود و مبارزه سرسختانه را بنمایش گذاشتند. در فاصله كمی بیش از سه سال، یك حوزه بزرگ و درجه یك نفتی در چین تاسیس شد. چین از سال 1963 در زمینه محصولات نفتی اساسا خودكفا شد. كارگران تاچین تحقیقات علمی بیشماری نیز به پیش بردند و مشكلات فنی متعدد و مهمی را در زمینه حفاری و پالایش حل كردند كه از اهمیت جهانی برخوردار است. با پیروی از آموزه های صدر مائو در مورد صرفه جوئی و دقت در اداره موسسات، كل سرمایه گذاری دولتی در سال 1963 جبران شد. در آستانه اول ماه مه 1974، ذخایر نقدی انباشت شده توسط تاچین برای دولت، یازده بار بیش از سرمایه گذاری دولتی بود و نتایج عظیمتر، سریعتر، بهتر و اقتصادی تری به بار آورد. مهمتر آن كه حوزه نفتی تاچین یك سپاه كارگری تربیت كرده كه از آگاهی طبقاتی، انگیزه، یك سبك كار خوب، تشكیلات و انضباط برخوردار است. آنها می توانند سختی ها را پشت سر نهند و در نبردهای دشوار بجنگند. توسعه مداوم و سریع حوزه نفتی تاچین توسط این رسته ای از كارگران انقلابی شده ممكن شده است. تاچین نماینده یك پیروزی عظیم برای خط انقلابی پرولتری صدر مائو است.
حوزه نفتی تاچین درفش سرخی برفراز جبهه صنعت سوسیالیستی چین است. صدر مائو گفته است كه در صنعت از تاچین بیاموزید. بین حوزه نفتی تاچین و بریگاد تاچای شباهتی اساسی وجود دارد. رفیق چوئن لای در گزارش سیاسی به دهمین كنگره حزب خاطرنشان كرد: ” یكی از تجارب اساسی ما در ساختمان سوسیالیسم طی بیش از دو دهه، اتكا به توده ها می باشد. برای اینكه در صنعت از تاچین و در كشاورزی از تاچای بیاموزیم باید در زمینه قرار دادن سیاستهای پرولتری در مقام فرماندهی پیگیری بخرج دهیم و جنبش های توده ای قدرتمند راه اندازیم، و بطور كامل برای شور و شوق، خرد و خلاقیت توده ها راه بگشائیم.“ در آموختن از تاچین و تاچای، اصل مسئله، قرار دادن سیاست های پرولتری در مقام فرماندهی، بكاربست همه جانبه خط پایه ای حزب و حفظ جهتگیری سوسیالیستی است. تجربه تاچین نشان داد كه آموزش ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون به مردم و بوجود آوردن یك رسته كارگری، اساسی ترین عنصر در ساختن موسسات سوسیالیستی است. زمانی كه رسته فولادینی از كارگرانی كه مسلح به اندیشه مائوتسه دون هستند، وجود داشته باشد، هیچ ترسی از دشواری ها و مشكلات نیست. هرچه دشواری ها بیشتر باشد، رسته كارگری بیشتر پیشرفت خواهد كرد و برای ساختن صنایع سوسیالیستی با نتایج عظیمتر، سریعتر، بهتر و با صرفه تر بر كلیه مشكلات فائق خواهد آمد. افرادی نظیر لین پیائو به طبقه كارگر بهتان می زدند كه ” اینان صرفا در فكر امور معیشتی هستند“. تجربه تاچین سیلی محكمی بصورت اینان بود. برای اینكه ببینیم آیا واقعا در صنعت از تاچین می آموزیم و حقیقتا خط انقلابی صدر مائو را بعمل آوریم یا نه باید شاخص های زیر را در نظر گیریم: در ساختن صنایع سوسیالیستی، آیا به آموزش سیاسی و ایدئولوژیك كارمندان و كارگران الویت می دهیم؟ به توده ها اعتماد می كنیم و جرات بسیج آنان را بخود می دهیم؟ آیا بر مشی توده ای اصرار می ورزیم و راه اتكا بخود و مبارزه سرسختانه را در پیش می گیریم؟
فراخوان صدر مائو مبنی بر اینكه ” در صنعت از تاچین بیاموزید“ جهتگیری توسعه صنعتی چین را مشخص نمود. این فراخوان، طبقه كارگر چین را برانگیخت كه بخود اتكا كند، پشتكار داشته باشد و چهره صنایع چین را سریعا دگرگون سازد. شكوفائی عمیق جنبش توده ای ” در صنعت از تاچین بیاموزید“ سیر صنعتی كردن سوسیالیستی چین را شتاب خواهد بخشید و از چین یك كشور سوسیالیستی بزرگ با كشاورزی مدرن، صنعت مدرن، دفاع ملی مدرن و علوم و فن آوری مدرن، خواهد ساخت.
روابط میان صنعت و كشاورزی بطور صحیح برقرار كنید و اتحاد كارگر ـ دهقان را تحكیم كنید
در جامعه سوسیالیستی رابطه صنعت ـ كشاورزی خصلت دوگانه دارد
ماركس و انگلس مطرح كردند كه یكی از وظایف مهم پرولتاریا بعد از كسب قدرت تحت دیكتاتوری خود عبارتست از: ” تركیب كشاورزی و صنایع كارخانه ای و محو تدریجی تمایز بین شهر و روستاست.“ (14) یكی از صفات مشخصه جامعه سرمایه داری تضاد خصمانه میان صنعت و كشاورزی است كه صنعت كشاورزی را استثمار می كند و شهر روستا را غارت می كند. در جامعه سوسیالیستی با تحقق مالكیت همگانی سوسیالیستی این تضاد خصمانه از میان می رود اما اختلاف میان صنعت و كشاورزی، و شهر و روستا كماكان موجود است. بنابراین رابطه میان صنعت و كشاورزی در جامعه سوسیالیستی خصلتی دوگانه دارد كه ویژه دوران گذار از سرمایه داری به كمونیسم است.
ارتباط میان كشاورزی و صنعت در تاریخ جوامع بشری ، اشكال بسیار بخود گرفته است. در اقتصاد كمونهای اولیه، تولیدات دستی نظیر نخ ریسی و بافندگی و ساختن ابزار و وسایل آشپزخانه نسبت به كشاورزی یكرشته فعالیتهای جنبی بودند. این نوعی از رابطه ابتدایی بین صنعت و كشاورزی بود. به موازات رشد نیروهای تولیدی اجتماعی، تقسیم كار اجتماعی پیچیده تری تكوین یافت. مالكیت خصوصی در اشكال ابتدائی بظهور رسید و پیوند میان صنایع دستی و كشاورزی از هم گسسته شد. از این نقطه ببعد رابطه بین كشاورزی و صنعت یك شكل مبادله گردشی از طریق پول را بخود گرفت. این شكل رابطه كه دربرگیرنده مبادله توسط پول بود، تحت نظام سرمایه داری به عالیترین سطح تكامل یافت. اما مبادله توسط پول بورژوازی را قادر ساخت بین محصولات صنعتی و كشاروزی روش قیچی قیمتها را توسعه دهد و بدین ترتیب تضاد خصمانه صنعت و كشاورزی، و شهر و روستا را تشدید كند. (قیچی قیمتها یعنی بالا بردن قیمت محصولات صنعتی و پائین نگاه داشتن قیمت محصولات كشاورزی). اما این مسئله فرآیند تبدیل شدن سرمایه داری به ضد خود را تسریع می كند. ماركس خاطرنشان كرد: ” تولید سرمایه داری ... در عین حال .... شرایط مادی را برای سنتز عالیتری در آینده، یعنی اتحاد كشاورزی و صنعت برمبنای اشكال كاملتری كه هر یك بدان دست یافته اند را بوجود می آورد.“ (15) آن سنتز عالیتر و جدید كشاورزی و صنعت كه ماركس از آن صحبت می كند اینك با القای نظام سرمایه داری امكانپذیر گشته است. این امر بمعنای رابطه مستقیم صنعت و كشاورزی در جریان تولید است كه بر شالوده نظام مالكیت همگانی ابزار تولید و تحت هدایت برنامه ریزی واحد جامعه قرار دارد.
در جامعه سوسیالیستی با تغییر نظام مالكیت بر ابزار تولید و با تنظیم برنامه ریزی شده تولید صنعتی و كشاورزی توسط دولت ، شكل جدید رابطه بین صنعت و كشاورزی آنطور كه ماركس پیش بینی می كرد، شروع به ظهور می كند. دولت سوسیالیستی از طریق اقتصاد برنامه ریزی شده، صنعت را در عرصه تولید به كشاورزی متصل می كند. دولت تضمین می كند كشاورزی سوسیالیستی بنحوی برنامه ریزی شده به تولید دانه های خوراكی بپردازد و نیز مواد خوراكی غیر دانه ای و مواد خام مورد نیاز برای توسعه صنایع را تامین كند. دولت سوسیالیستی تضمین می كند كه صنایع سوسیالیستی بنحوی برنامه ریزی شده به تولید انواع محصولات صنعتی روزمره كه مورد نیاز روستاهاست و نیز تولید كود شیمیایی، سموم دفع آفات نباتی و انواع ماشین آلات كشاورزی كه مورد نیاز توسعه كشاورزی است بپردازد. چنین ارتباطات برنامه ریزی شده ای بین صنعت و كشاورزی در عرصه تولید معرف یك رابطه جدید است كه خصلتش حمایت و تشویق متقابل بین این دو رشته است. از این زاویه، رابطه بین كشاورزی و صنعت سوسیالیستی پیشاپیش حائز یك عنصر كمونیستی است.
اما از سوی دیگر، بعلت تفاوتهای كماكان موجود بین صنعت و كشاورزی، و شهر و روستا، و بعلت اینكه صنایع سوسیالیستی عمدتا بر اساس نظام مالكیت تمام مردم بنا شده، حال آن كه كشاورزی سوسیالیستی عمدتا بر پایه نظام مالكیت كلكتیو (جمعی ) قرار دارد، بنابراین اتصال برنامه ریزی شده بین صنعت و كشاورزی در عرصه تولید فقط می تواند از طریق مبادله توسط پول متحقق شود و حق بورژوایی یك جنبه ناگزیر از روابط بین صنعت و كشاورزی است. از این زاویه، بقایای جامعه كهن در مناسبات بین كشاورزی و صنعت در جامعه سوسیالیستی كماكان وجود دارد.
خصلت دوگانه رابطه میان صنعت و كشاورزی در جامعه سوسیالیستی حكم می كند كه بطور مستمر به هردوی این جنبه ها توجه شود. از یك طرف، ما باید اتصالات میان تولید صنعتی و كشاورزی را خوب برنامه ریزی كنیم و تضمین كنیم كه تولید در این دو رشته در مدار برنامه ریزی دولتی انجام شود و هیچگاه بر لیبرالیزه كردن سرمایه داری تولید راه گشوده نشود. این جنبه عمده است. از سوی دیگر، مبادله كالایی بین صنعت و كشاورزی را باید بخوبی سازمان داد. هرچند این جنبه درجه دوم است اما كم توجهی به آن اشتباه است. از آنجا كه اتصال میان صنعت و كشاورزی سوسیالیستی تحت نظام كالایی صورت می گیرد، در این رابطه قانون ارزش باید عمل كند. عوامل زیر نقشی فعال در مرتبط كردن كشاورزی و صنعت سوسیالیستی بازی می كنند: استفاده صحیح از مقوله های مربوط به كالا، ارزش، پول، قیمت و غیره؛ اتكاء به اصول سوسیالیستی و حل صحیح مسائل مربوط به مبادله محصولات صنعتی كشاورزی؛ كاهش تدریجی ” قیچی قیمتها“ در مبادله میان محصولات صنعتی و كشاورزی؛ تنظیم قیمتهای مناسب برای محصولات گوناگون كشاورزی و جنبی كه دولت از بخش كشاورزی دریافت می كند. در عین حال این را هم باید دید كه در پروسه متصل كردن كشاورزی و صنعت سوسیالیستی، مبارزه بین پرولتاریا و بورژوازی بسیار حاد است. مرتبط كردن صنعت و كشاورزی مستلزم استفاده از روابط كالایی و پولی است. این روابط دقیقا همان خاكی است كه عناصر بورژوای نوخاسته را می پروراند. با توجه به تاثیرات بورژوایی، وجود حق بورژوایی، و نیروی عادت تولید كنندگان كوچك، عناصر بورژوای نوخاسته بطور ناگزیر و گروه گروه سربلند خواهند كرد. عناصر بورژوای قدیم و جدید هماره میخواهند از روابط كالایی و پولی كه بین صنعت و كشاورزی برقرار است برای عملیات سفته بازانه و به جیب زدن سودهای كلان استفاده كنند. به این نوع فعالیتهای سرمایه دارانه باید ضربه زد. باید حق بورژوایی را در پروسه متصل كردن صنعت و كشاورزی محدود كرد. گرایشات خودبخودی تولید كنندگان كوچك باید مورد نقد قرار گیرد. فقط بدین طریق است كه می توان رابطه بین صنعت و كشاورزی را تدریجا از رد پاهای جامعه كهن خلاص كرده و در جهت كمونیسم پیشروی كرد.
متصل كردن صنعت و كشاورزی در اساس مربوط به اتحاد كارگر ـ دهقان است
مسئله مرتبط كردن كشاورزی و صنعت سوسیالیستی نه فقط مسئله ای در مورد روابط مناسب بین این دو بخش از تولید مادی است بلكه به روابط متقابل دو طبقه بزرگ كاركن یعنی كارگران و دهقانان مربوط می شود. بدین ترتیب این مسئله ای مربوط به اتحاد كارگر ـ دهقان است.
تحت نظام سوسیالیستی، منافع اساسی كارگران و دهقانان یكسانند. تحت رهبری طبقه كارگر اتحاد كارگر ـ دهقان، كه اتحادی برمبنای حمایت و تقویت متقابل است با هدف پیشبرد مبارزه مشترك جهت ساختن سوسیالیسم و دستیابی به كمونیسم برقرار شده است. اما كماكان تفاوتهائی از نظر امور اقتصادی، فرهنگی، سطح فنی و معیشت مادی میان شهر و روستا و بین كارگر و دهقان وجود دارد. این تفاوتها بقایای جامعه كهن است. نباید اجازه داد كه این تفاوت ها برای مدت زمانی طولانی بقا یابند. چنانچه به اینها اجازه بقا داده شود یا اگر این تفاوتها گسترش یابند و شرایط برای كاهش و نابودی آنها ایجاد نشود، اتحاد كارگر و دهقان لطمه می بیند.
صدر مائو در تحلیل خود از مناسبات بین طبقه رهبری كننده و طبقه رهبری شونده خاطرنشان كرد: ” طبقه رهبری كننده و حزب رهبری كننده برای اعمال رهبری خود بر طبقات، اقشار، احزاب سیاسی و تشكلات توده ای تحت رهبری شان باید دو شرط را متحقق كنند: اولا، آنهائی را كه تحت رهبری هستند (متحدین) را در پیشبرد مبارزات قاطعانه علیه دشمن مشترك و كسب پیروزی رهبری كنید. ثانیا، به آنهائی كه تحت رهبری میشوند منفعت مادی برسانید یا اینكه به منافع آنان آسیب نرسانید و همزمان به آنان آموزش سیاسی دهید. (16)
بعد از آن كه طبقه كارگر قدرت سیاسی را كسب كرده، دهقانان را در سرنگونی طبقه ملاك رهبری نموده و اصلاحات ارضی و كلكتیویزاسیون كشاورزی را متحقق ساخت، كماكان انجام اقدامات زیر ضروری است: باید دهقانان را در انجام نبردی قاطعانه علیه دشمن طبقاتی در مناطق روستایی رهبری كرد. باید امر آموزش سوسیالیستی را برای كمك به آنها در تحقق هرچه بیشتر مكانیزاسیون كشاورزی برمبنای كلكتیویزاسیون هدایت نمود. باید استانداردهای مادی و فرهنگی زندگی آنان را بتدریج بر پایه رشد تولید بالا برد. و باید دهقانان را در پیروی قاطعانه از راه سوسیالیستی رهبری كرد. بدین ترتیب تفاوتهای بین شهر و روستا می تواند كاهش یافته و اتحاد كارگر ـ دهقان می تواند محكمتر شود.
بنابراین مسئله متصل كردن صنعت و كشاورزی اساسا مسئله ای مربوط به برقرار كردن صحیح مناسبات بین كارگران و دهقانان است. جوهر این مسئله را تحكیم رهبری طبقه كارگر و تحكیم اتحاد كارگر و دهقان تشكیل میدهد. باید به مسئله اینطور نگاه كرد كه طبقه كارگر بر سر جلب وفاداری دهقانان با بورژوازی درگیر مبارزه است. همه اینها یك موضوع جدید مبارزه طبقاتی تحت نظام سوسیالیستی است. تئوری صدر مائو در مورد مناسبات متقابل كشاورزی، صنایع سبك، صنایع سنگین و سیاست عمومی رشد اقتصاد ملی بر مبنای شعار كشاورزی را اساس قرار دهید و صنعت را بعنوان عامل رهبری كننده در دست گیرید و تنظیم برنامه اقتصاد ملی برحسب الویت كشاورزی، صنایع سبك و صنایع سنگین راه حل این مسائل را ترسیم كرد.
منابع اصلی مرجع مطالعه:
ماركس، جلد سوم كاپیتال، فصل 37
مائو، حل صحیح تضادهای درون خلق بخشهای 3 و 12
توضیحات
صفحات كتابها منطبق بر نسخه های انگلیسی است.
1- ماركس، گروندریسه؛ ترجمه مارتین نیكولاس - انتشارات ونتاژ نیویورك - ص 172
2 ـ ماركس، جلد سوم كاپیتال – ص 632
3 ـ مائو، حل صحیح تضادهای درون خلق – ص 476
4 ـ همانجا
5 ـ مائو، درباره حكومت ائتلافی، جلد سوم منتخب آثار – ص 250
6ـ مائو، درباره مسئله تعاونی كشاورزی – ص 413
7 ـ مائو، ایده های صحیح انسان از كجا سرچشمه می گیرند؟ ص 502
8 ـ مائو، سمت جنبش جوانان، جلد دوم منتخب آثار - ص 248
9 ـ مائو، درباره حكومت ائتلافی- جلد 3 از منتخب آثار- ص 252
10 ـ مائو، حل صحیح تضادهای درون خلق – ص 476
11 ـ همانجا
12 ـ همانجا
13 ـ چوئن لای، گزارش درباره كار حكومت، نقل شده در اسناد نخستین نشست كنگره چهارم سراسری خلق در جمهوری خلق چین
14 ـ ماركس و انگلس، مانیفست كمونیست
15 ـ ماركس، جلد اول كاپیتال
16 ـ مائو، درباره برخی مسائل مهم در سیاست كنونی جلد 4 منتخب آثار – ص 187
توضیحات مترجم:
معادل های فارسی برای عبارات انگلیسی
صندوق انباشت- تنخواه گردان انباشت accumulation fund
ذخایر – ذخایر نقدی – تنخواه گردان funds
نظام مالكیت همگانی سوسیالیستی public ownership system
نظام مالکیت کلکتیو collective ownership system
نظام مالکیت تمام مردم system of ownership by the whole people
فصل نهم
مبادله، یك شكل اقتصادی است كه
تولید را به توزیع متصل میكند
مبادله و گردش پول در جامعه سوسیالیستی
اغلب محصولات كار در جامعه سوسیالیستی فقط از طریق مبادله می توانند وارد عرصه های مصرف مولد و شخصی شوند. صفات مشخصه مبادله در جامعه سوسیالیستی چیست؟ مبادله سوسیالیستی چگونه تحقق می یابد؟ قوانین عینی حاكم بر آن كدامند؟ اگر قرار است اقتصاد سوسیالیستی توسعه یابد باید این موضوعات را بروشنی درك كرد.
مبادله سوسیالیستی از كیفیات، صفات مشخصه و عملكردهای نوینی برخوردار است
صفات مشخصه سه نوع مبادله در یك جامعه سوسیالیستی
مبادله را تولید تعیین می كند. تولید در جامعه سوسیالیستی خصلتی دوگانه دارد و همین امر پیچیدگی الزامی مبادله سوسیالیستی را تعیین می كند. برای فهم كیفیات و صفات مشخصه مبادله سوسیالیستی، اول از همه ضروری است بدانیم كه در جامعه سوسیالیستی مفروض در مقطع كنونی چه روابط مبادله ای موجود است.
بعد از آنكه تحول سوسیالیستی مالكیت بر ابزار تولید در چین اساسا به انجام رسید، روابط مبادله در سه دسته بندی اصلی جای گرفت:
1 ـ مبادله مبتنی بر نظام مالكیت خصوصی (بقایای مالكیت خصوصی در صنعت و كشاورزی، قطعات شخصی كه در اختیار اعضای كلكتیوهای زراعی قرار دارد، و تولید جنبی خانوادگی *.) این نوع مبادله عمدتا در داد و ستد در بازارهای محلی تحقق می یابد. اما هنوز یك بخش دیگر هم هست كه در شكل فروش به بخش تجارت سوسیالیستی تحقق می یابد.
2 ـ مبادله بین موسسات سوسیالیستی دولتی و اقتصاد كلكتیو ( جمعی)، و نیز مبادله درون اقتصاد كلكتیو. اعضای اقتصاد كلكتیو روستائی با پولی كه از طریق اقتصاد كلكتیو توزیع شده، از فروشگاه های دولتی كالا میخرند. این اساسا مبادله ای است میان اقتصاد تحت اداره دولت و اقتصاد كلكتیو.
3 ـ مبادله درون نظام مالكیت سوسیالیستی تمام مردم، شکل سوم است که شامل مبادله بین موسسات سوسیالیستی تحت اداره دولت، و مبادله میان دولت با كارمندان و كارگران می باشد.
وجود این سه نوع روابط مبادله ای، به روشنی نشانگر خصلت گذاری سوسیالیسم است. به این معنا كه سوسیالیسم یك دوره تاریخی گذار از سرمایه داری به كمونیسم است.
مبادله كالا بر مبنای مالكیت خصوصی، نوع اول روابط مبادله ای است. این اساسا همان خصلتی را دارد كه مبادله كالا در جامعه كهن داشت. این نوع مبادله، بخش عمده روابط مبادله ای در جامعه سوسیالیستی را تشكیل نمی دهد.
نوع دوم، مبادله سوسیالیستی كالاهاست. این روابط مبادله ای مبتنی بر دو نوع مالكیت عمومی سوسیالیستی است. كیفیات و صفات مشخصه این نوع مبادله را باید از دو جنبه مختلف محك زد. از یك طرف، بعلت اینكه این روابط مبادله مبتنی بر مالكیت عمومی سوسیالیستی است، كالاهای مبادله شده محصولات مستقیم یك نظام سوسیالیستی هستند. از آنجا كه بطور عموم خصلت تولید تعیین كننده خصلت مبادله است، صفات مشخصه تولید سوسیالیستی بناگزیر در مبادله بازتاب می یابد. این صفات مشخصه به اشكال زیر ظاهر میشود:
1 ـ هدف از این نوع مبادله، سود نیست. بلكه تامین نیازهای دولت و مردم است.
2 ـ این نوع مبادله بر زمینه رقابت میان واحدهای تولیدی و هرج و مرج در تولید انجام نمیشود. بلكه تحت هدایت یك برنامه دولتی صورت میگیرد.
3 ـ قیمت محصولات بطور خودبخودی در بازار شكل نمیگیرد. بلكه توسط دولت سوسیالیستی معین میشود.
این صفات مشخصه نشانگر آنست كه مبادله بر مبنای دو نوع مالكیت عمومی سوسیالیستی، با مبادله كالاها در جامعه كهن تفاوت دارد.
از طرف دیگر، از آنجا كه این نوع مبادله همچنان مبادله بین دو دارنده مختلف است، كماكان دارنده صفات مشخصه عمومی مبادله كالائی است و این خصائل را دارد:
1 ـ از آنجا كه مبادله كالائی است، ضرورتا تابع نقش تنظیم كننده قانون ارزش است و این قانون مستلزم مبادله بر حسب ارزشهای برابر است.
2 ـ این نوع مبادله كماكان مستلزم استفاده از پول بعنوان واسطه مبادله است. بین دو بخش مالكیت عمومی سوسیالیستی كماكان روابط خرید و فروش و مبادله از طریق پول وجود دارد.
3 ـ ارزش كالای مبادله شده كماكان باید در شكل قیمت تبارز یابد. بنابراین نوسان بین قیمت و ارزش كالاها ادامه خواهد یافت: صاحب كالائی كه قیمتش از ارزش آن پیشی بگیرد كماكان خواهد توانست از طریق مبادله، درآمد اضافی حاصل كند. و صاحب كالائی كه قیمتش از ارزش آن پایینتر بیفتد، كماكان درآمدش كاهش خواهد یافت.
از این صفات مشخصه میتوانیم ببینیم كه حق بورژوائی در مبادله كالائی مبتنی بر دو نوع مالكیت عمومی سوسیالیستی كماكان به موجودیت خود ادامه میدهد. و فرق زیادی با حق بورژوائی در روابط مبادله در جامعه كهن ندارد.
مبادله كالا درون بخش دولتی مالكیت سوسیالیستی تمام مردم، سومین نوع روابط مبادله است. بین این نوع مبادله با تمامی اشكال دیگر مبادله كالائی، تفاوت بزرگی وجود دارد. مبادله كالائی در تمام طول تاریخ ـ چه مبادله كالا بین كمونهای اولیه یا مبادله كالائی در جامعه سرمایه داری ـ مبادله میان صاحبان مختلف است. آن نوع مبادله كه ما اینك تجربه میكنیم، مبادله در داخل یك نظام مالكیت واحد است یعنی مبادله میان صاحبان یکسان. بنابراین كیفیات و صفات مشخصه مبادله، دستخوش تحول شده است. در زیر به بررسی مورد به مورد مبادله بین دولت با كارمندان و كارگران، و مبادله بین موسسات تولیدی دولتی می پردازیم.
مبادله بین دولت با كارمندان و كارگران، شكل مشخص استفاده از پولی كه بعنوان مزد به كارمندان و كارگران موسسات دولتی پرداخت شده، در خرید محصولات مصرفی از فروشگاه های دولتی را بخود میگیرد. این نوع مبادله با اشكال پیشین مبادله كالائی تفاوت دارد. از لحاظ تاریخی، همه مبادلات كالائی، تبارز حركت «كالا به كالا» یا «كالا ـ پول ـ كالا» بوده است. این روابطی بود كه در آن طرفین هم خریدار بودند و هم فروشنده. مثلا، كارگر در جامعه سرمایه داری نیروی كارش را به سرمایه دار میفروشد و در مقابل، درآمدی نقدی دریافت میكند. سپس او بخشی از این پول را برای خرید فرآورده های مصرفی از سرمایه دار، مورد استفاده قرار میدهد. این نوع مبادله شكل « كالا (نیروی كار) به پول (دستمزد) به كالا (فرآورده های مصرفی)» را بخود میگیرد*. اما در یك جامعه سوسیالیستی، در روابط مبادله ای بین دولت با كارمندان و كارگران، اینان صاحبان دولت و موسسات هستند. بنابراین در واقع نیروی كار خود را نمی فروشند. بهمین دلیل، كل مبادله كالائی، خود را بعنوان یك حركت یكجانبه بنمایش میگذارد: از جانب كارگر و كارمند فقط فروش مطرح است، نه خرید. و از جانب دولت، فقط خرید است و نه فروش. چنین وضعی که در آن، كارمندان و كارگران موسسات دولتی دستمزد نقدی میگیرند و برای خرید فرورده های مصرفی به فروشگاه های دولتی مراجعه میكنند، به همان وضعی نزدیك است كه ماركس در نقد برنامه گوتا تشریح نمود: « (كارگر) از جامعه گواهینامه می گیرد که این یا آن مقدار کار انجام داده است (بخشی از آن برای صندوق ذخیره مشترک کسر می شود). وی با این گواهینامه، به اندازه هزینه های كار از ذخایر اجتماعی وسائل مصرف بهره مند میشود.» (1) این نیز روابط مبادله است و از همان اصلی پیروی میكند كه مبادله كالائی را تنظیم می نماید: یعنی میزان معینی از یك شكل كار میتواند در كلیت خود با میزان مشابهی از شكل دیگر كار مبادله شود. اما مبادله بین دولت با كارمندان و كارگران شكل خاصی از روابط مبادله را بوجود می آورد. این در واقع شكلی است كه دولت سوسیالیستی از كالاها و روابط پولی برای توزیع فرآورده های مصرف شخصی بین كارمندان و كارگران استفاده می کند. این نوع مبادله در قیاس با مبادله كالائی سنتی، از مضمون و صفات مشخصه جدیدی برخوردار است.
مبادلات بین موسسات دولتی سوسیالیستی عمدتا در خرید متقابل ابزار تولید از یكدیگر تبارز می یابد. از آنجا كه نظام مالكیت سوسیالیستی تمام مردم، وارد روابط مبادله كالائی با نظام مالكیت کلکتیو (جمعی) میشود، و از آنجا كه هر موسسه دولتی سوسیالیستی باید استقلال نسبی عملكرد و مدیریت را حفظ كند، اگر یك موسسه دولتی نیازمند محصول موسسه ای دیگر باشد، كماكان باید قیمت را محاسبه و پول پرداخت کند و اصل مبادله ارزش های برابر را اجراء نماید. اگر از این جنبه به مسئله نگاه کنیم می بینیم که مبادلات بین موسسات دولتی كماكان از خصلت مبادله كالائی برخوردار است. چیزی كه این نوع مبادله را از سایر اشكال مبادله پیشین متمایز میكند، اینست: مبادله كالائی از لحاظ تاریخی، مبادله بین دارندگان مختلف است. مالكیت محصول از طریق مبادله انتقال می یابد. فروشنده، مالكیت را از دست میدهد و خریدار مالكیت محصول را كسب میكند. اما مبادله بین موسسات تحت اداره دولت، مبادله بین دارندگان همسان است. وقتی محصولی بین دو موسسه دولتی مبادله میشود، كماكان مایملك دولت است. این مبادله به انتقال مالكیت نمی انجامد. در عین حال، از آنجا كه موضوع مبادله بین موسسات دولتی عمدتا مبادله ابزار تولید است، این نوع مبادله، به صورت واسط میان تولید و مصرف مولد (منظور از مصرف مولد استفاده از فرآورده هائی است که برای راه انداختن تولید استفاده می شود؛ مانند ماشین آلات- مترجم)عمل می کند. این نوع مبادله، ارتباطی مستقیم با تولید دارد. بنابراین، این مبادله كالائی نسبت به مبادله فرآورده های مصرفی معمول، مستلزم برنامه ریزی شدیدتری است. این مبادله برای اینكه پاسخگوی نیازهای تولید اجتماعی مستقیم سوسیالیستی باشد باید هر چه مستقیم تر در مدار برنامه ریزی دولتی قرار بگیرد. برای مبادله ابزار تولید درون موسسات دولتی، تخصیص و توزیع باید تحت برنامه ریزی دولتی صورت گیرد و نباید قوانین بازار آن را هدایت کند. این نوع مبادله هر چند هنوز نشانه های مبادله کالائی را دارد ولی عناصر جامعه كمونیستی آینده یعنی توزیع اجتماعی مستقیم فرآورده ها را در خود دارد. این یکی از اشکال گذاری است که مبادله سوسیالیستی كالا طی پیشروی بسوی توزیع اجتماعی مستقیم كمونیستی فرآورده ها ، بخود میگیرد.
سه دسته بندی روابط توزیع كه فوقا ذكر شد، پیچیده گی روابط توزیع طی دوران سوسیالیسم را بروشنی تصویر میكند. مبادله كالائی بر مبنای مالكیت خصوصی بر ابزار تولید وجود دارد. مبادله کالائی بر مبنای مالکیت خصوصی ابزار تولید وجود دارد. مبادله کالائی سوسیالیستی بر مبنای مالکیت عمومی ابزار تولید وجود دارد. مهم تر اینکه مبادله كالائی درون بخش دولتی اقتصاد سوسیالیستی، یعنی درون نظام سوسیالیستی مالکیت تمام مردم نیز همچنان عمل میكند. مبادله درون بخش دولتی در برگیرنده عناصر مبادله كالائی و نیز عناصر توزیع اجتماعی مستقیم كمونیستی فرآورده ها می باشد. چگونگی برخورد به سه دسته بندی روابط مبادله بر حسب كیفیات و صفات مشخصه متفاوت آنها، مسئله مهمی است كه پرولتاریا هنگام ساختمان سوسیالیستی و تحكیم دیكتاتوری خود با آن مواجه است.
حق بورژوائی در مبادله سوسیالیستی باید محدود شود
تا زمانیكه مبادله سوسیالیستی، به درجات گوناگون مبادله كالائی باقی می ماند، حق بورژوائی به ناگزیر خود را در مبادله اعمال میكند. ما باید حق بورژوائی را تشخیص دهیم، هم از آن استفاده كنیم و هم محدودش کنیم.
حق بورژوائی در مبادله كالائی زمینه مساعدی برای ظهور سرمایه داری و عناصر بورژوائی است. سرمایه داری و بورژوازی از لحاظ تاریخی از دل مبادله كالائی زاده شدند و از دو قطبی شدن تولید كنندگان كالائی كوچك سر بلند كردند. بعلت ادامه حیات مبادله كالائی در جامعه سوسیالیستی، سرمایه داری و عناصر بورژوائی نوخاسته بطور اجتناب ناپذیر بوجود می آیند. از یک طرف، تحت شرایطی که هنوز مبادله كالائی بکار گرفته می شود، موسسات سوسیالیستی مجبورند ارزش محصول و سود را محاسبه كنند. اما از طرف دیگر، همین کار می تواند اوضاعی را در این یا آن بخش پیش آورد که نیازهای دولت و مردم، والزامات برنامه ریزی دولتی نادیده گرفته شود؛ و ارزش تولیدی و سود در فرماندهی قرار گیرد و عملیات آزادانه سرمایه داری به پیش برده شود که موجب انحطاط برخی موسسات از سوسیالیستی به سرمایه داری خواهد شد. بعلاوه، تحت شرایط مبادله كالائی، همواره تضادهائی بین عرضه و تقاضا وجود خواهد داشت و همواره قیمت نسبت به ارزش انحراف خواهد یافت. افرادی از تضادهای میان عرضه – تقاضا و قیمت – ارزش بیشرمانه سوء استفاده کرده و با هدف کسب سود سریع درگیر احتکار و گمانه زنی شده و كارگاه های زیرزمینی باز خواهند کرد ـ و بدین ترتیب گروه گروه عناصر بورژوای نوخاسته را خلق خواهند شد.(1)
بنابراین، اگر دولت سوسیالیستی تحت دیکتاتوری پرولتاریا حق بورژوائی را در مبادله کالائی محدود نکند سرمایه داری بسرعت رشد خواهد کرد. در اتحاد شوروی، عناصر بورژوازی قدیم و نوین همکاری کردند و از طرق قانونی و غیر قانونی پایه قدیمی مبادله کالائی را برای سست کردن و از هم گسیختن پایه اقتصاد سوسیالیستی استفاده کرده و بطور همه جانبه سرمایه داری را در شوروی احیاء کردند. این مسئله دارای اهمیت عظیمی است. ما باید کاملا به این مسئله واقف باشیم که یک مبارزه طبقاتی پیچیده و سخت در بطن فرآیند مبادله سوسیالیستی موجود است.
رویزیونیستهای شوروی، در حیطه گردش، اقتصاد برنامه ریزی شده سوسیالیستی را کنار زده و اقتصاد سرمایه داری بازار را جانشین آن کرده اند. مبادله سوسیالیستی که قبلا در خدمت رشد تولید سوسیالیستی و بهتر کردن زندگی مردم بود کاملا تغییر کرده و تبدیل به نظام فعالیتهای تجاری سرمایه داری شده است که به تولید سود خدمت می کند. امروز در اتحاد شوروی، در رابطه با گردش ابزار تولید یک نظام تجاری سرمایه داری حاکم است. یک سوم ابزار تولید از طریق کانالهای تجاری عمده فروشی مبادله می شود و یک سوم دیگر از طریق تجارت آزاد میان عرضه کنندگان ابزار تولید و متقاضیان ابزار تولید مبادله می شود. گردش وسائل مصرف زندگی نیز کاملا تحت اصول عملیات سرمایه داری با هدف کسب سود انجام می گیرد. کارگاه های تولیدی دولتی برژنف و شرکاء مصرف كنندگان را سر كیسه میكنند و خون كارمندان و كارگران را می مكند. در اتحاد شوروی، سوای فروشگاه های دولتی، سه نوع بازار آزاد برای خرید و فروش فرآورده های مصرفی وجود دارد: بازار كلكتیوهای زراعی، تعاونیهای متخصص در ارائه فرآورده های گرانقیمت تجاری، و بازار آزاد برای فرآورده های مصرفی صنعتی. 70 درصد بازار كلكتیوهای زراعی در شهرها برپا شده است؛ یعنی جائی كه قیمتهای بازار هر روز بالا و پایین میرود و انواع حقه بازیها و معاملات سودآور بطرز افسارگسیخته در جریان است. تعاونیهای فرآورده های گران قیمت تجاری محصولات جانبی كشاورزی نیز ارائه می کنند. آنها بر حسب اصل ارزان بخر گران بفروش عمل می کنند و كمیسیون گرفتن هم بخشی از فعالیتشان را تشكیل میدهد. فرق زیادی میان آنها و بازار كلكتیو زراعی نیست. خیلی از تعاونیهای فرآورده های تجاری گرانقیمت در بازارهای كلكتیو زراعی برپا شده اند. اغلب محصولاتی كه در بازارهای آزاد فرآورده های مصرفی صنعتی معامله میشود از طرق غیرقانونی و فاسد است: از در عقب، زیر میزی، یا با استفاده از امتیازات ویژه و یا دسترسی به «کارگاه های تولیدی» {دست داشتن در کارخانه ای که فرآورده معینی را تولید می کند }. طریقه دیگر، خرید این محصولات از توریستها و كشتیرانان و سپس فروش آنها در بازارهای آزاد است. محصولات مورد فروش، عمدتا اقلامی است كه مدتهاست در انبار فروشگاه های دولتی وجود ندارد یا اینكه در آنجا بفروش نمی رسد. قیمتها معمولا دو تا سه برابر نرخ فروشگاه های دولتی است. خیلی از فروشندگان در این بازارهای آزاد، محتکران و سودجویانی هستند كه هزاران كیلومتر راه را برای قاچاق و فروش محصولات اینطرف و آنطرف میروند. بازارهای آزاد برای عرضه فرآورده ای مصرفی صنعتی، درست نظیر بازارهای كلكتیو زراعی، بهشت سودجویان حرفه ای است.
لنین در تحلیل از روابط مبادله كالائی در جامعه سوسیالیستی كه به ظهور مجدد سرمایه داری می انجامد، خاطر نشان كرد: « مبادله كالائی و آزادی داد و ستد به ناگزیر به ظهور سرمایه داران و روابط سرمایه دارانه راه می گشاید.» (2) در اتحاد شوروی، تبارزات تكان دهنده احیای همه جانبه سرمایه داری در حیطه گردش، بنحوی كه فوقا تشریح شد، تحت عنوان داد و ستد آزاد توجیه میشود. این امر نتیجه توسعه و تقویت بلامانع حق بورژوائی در مبادله كالائی است.
چگونه پرولتاریا حق بورژوائی را در حیطه گردش محدود میكند؟ مهمترین كار اینست كه تولید و مبادله كالاها در مدار برنامه ریزی دولتی قرار گیرد. پیشبرد « داد و ستد آزاد» در نقض برنامه های دولتی، مطلقا غیر مجاز است. بورژوازی و نمایندگانش در حزب از هر وسیله ممكن برای مخالفت با چنین محدودیتی استفاده خواهند كرد. آنها هر كجا فرصت یابند، در برنامه دولت خرابكاری كرده و داد و ستد آزاد را به پیش خواهند برد. بنابراین، مبارزه حاد بین پرولتاریا و بورژوازی تحت دیكتاتوری پرولتاریا حول مسئله تحدید یا عدم تحدید در حیطه گردش اجتناب ناپذیر است. این مبارزه در كشور ما فوق العاده حاد بوده است. افرادی نظیر لیو شائوچی و لین پیائو همه تلاش خود را برای پیشبرد خط رویزیونیستی داد و ستد آزاد، تشویق ایده های قلابی بازار آزاد، قیمت گذاری آزاد و رقابت آزاد و غیره بكار بردند. آنها سرسختانه با اقدامات پرولتاریا برای محدود كردن حق بورژوایی در حیطه گردش مخالفت كردند. آنها كوشیدند این عرصه را از نیروهای سرمایه داری شهر و روستا لبریز كنند. آنها به موعظه نظرات غلطی چون "سود در مقام فرماندهی"، "اول تجارت" و غیره پرداخته و كوشیدند اصول مدیریت سرمایه داری را در امر مبادله سوسیالیستی بكار گیرند. لیوشائوچی مدافع این بود كه افرادی که در حیطه مفروض از فعالیت اقتصادی درگیرند « باید اجازه خرید مقدار بیشتری ازتولید آن بخش را داشته باشند». لین پیائو این ایده قلابی را اشاعه میداد كه « مبادله میان انسان ها فراتراز قوانین جامعه است»، « از در عقب وارد شدن» کار غیر قانونی نیست و امثالهم. آنها كوشیدند ذهن مردم را فاسد كنند. سایر عناصر بورژوای كهنه و نوخاسته در جامعه نیز می كوشند در حیطه گردش دردسر آفریده و به پرولتاریا و سوسیالیسم حمله برند. آنها برای فاسد كردن كادرها، رشوه میدهند و تلاش می کنند دارائی های دولتی و کلکتیوی را تبدیل به دارائی شخصی خود کنند. آنها معاملات پرسود و متقلبانه را پیش می برند و به قاچاق می پردازند تا بازار سوسیالیستی را مختل كرده و در آن خرابكاری كنند.
تحت هدایت خط انقلابی صدر مائو و پس از زور آزمائی های مکرر، مردم موفق به در هم شکستن توطئه های لیو شائوچی و لین پیائو و شركاء شدند. نیروهای سرمایه داری مداوما ضربات سختی دریافت كرده اند. اما تا زمانی كه مبادله كالایی موجود است و همراه با آن حق بورژوایی آن وجود دارد، زمینه مساعدی برای ظهور سرمایه داری و بورژوازی موجود خواهد بود. بنابراین مبارزه طبقاتی بین پرولتاریا و بورژوازی در حیطه گردش ادامه خواهد یافت. پرولتاریا باید مبادله ابزار اساسی تولید را به مدار برنامه ریزی سوسیالیستی بكشاند، روند گسترش تعاون سوسیالیستی را رهبری كند، و جلوی آن را بگیرد که عناصر كهن و نوخاسته بورژوازی از ابزار تولید برای راه انداختن عملیات سرمایه دارانه استفاده کنند. پرولتاریا باید جریان یابی مبادله مصالح و فرآوردها بین شهر و روستا را تضمین کند، مدیریت بازار و قیمت را تقویت كند و نگذارد كه نیروهای سرمایه داری در شهر و روستا بازار را مختل كرده و در آن خرابكاری كنند. فقط بر این مبناست كه ما می توانیم بطور موثر حق بورژوایی در مبادله را محدود كرده، خاک ظهور سرمایه داری و بورژوازی را عمیق تر کنده و بالاخره از میان ببریم. بدین طریق است كه مبادله سوسیالیستی می تواند هر چه بهتر به تولید صنعتی و كشاورزی، به توده های كارگر ـ دهقان ـ سرباز، و به سیاست پرولتاریا خدمت کند.
مبادله سوسیالیستی را توسعه دهید، تولید را بیشتر گسترش دهید
و استاندارد زندگی مردم را بهبود بخشید
در پروسه بازتولید اجتماعی، تولید نقشی تعیین كننده بازی می كند. با این وجود، مبادله چه بطور مستقیم و چه غیرمستقیم بر تولید تاثیری متقابل می نهد. انگلس گفت، « هر یك از این دو عملكرد اجتماعی (تولید و مبادله) تابع تاثیرات فاكتورهای ویژه و گسترده خارجی است و نتیجتا هر یك به میزان گسترده ای قوانین ویژه خود را دارند. اما از سوی دیگر، آنها مداوما یكدیگر را تعیین كرده و بر هم تاثیر می گذارند. این كار بدرجه ای صورت می گیرد كه شاید بتوان آنها را بعنوان دو محور مختصات منحنی اقتصادی تعریف نمود.» (3) این حرف انگلس در مورد مبادله كالایی سوسیالیستی نیز صادق است.
توسعه تولید صنعتی و كشاورزی سوسیالیستی مبنای مادی تولید و مبادله كالایی سوسیالیستی است. صدر مائو سالها پیش در 1942 خاطر نشان كرد كه: « آن سیاست عمومی که فعالیت اقتصادی و مالی ما را هدایت می کند عبارتست از توسعه اقتصاد و تضمین عرضه.» (4) این حرف بدان معناست كه فقط وقتی تولید كشاورزی توسعه یابد میتوان ابزار تولید كافی برای رفع نیازهای گسترش بیشتر تولید و گسترش ساختمان اقتصادی بدست آورد. بدین طریق می توان محصولات مصرفی كافی برای تامین بازارها و تثبیت قیمتها حاصل كرد. بدون توسعه تولید صنعتی و كشاورزی، بهبود مبادله كالایی سوسیالیستی ناممكن است.از سوی دیگر، مبادله سوسیالیستی نیز نقشی عظیم و محرك در توسعه تولید صنعتی و كشاورزی بازی می كند. فقط از طریق مبادله سوسیالیستی مبادله مواد خام بین مناطق مختلف كشور و بین موسسات مختلف دولتی در بخشهای گوناگون اقتصاد می تواند صورت گیرد. فقط از طریق مبادله كالایی سوسیالیستی می توان بطور مناسب روابط بین كشاورزی و صنعت، بین تولید و توزیع، بین اقتصاد تحت مالكیت دولتی و اقتصاد تحت مالكیت کلکیتو، و روابط بین نواحی شهری و روستایی را تنظیم کرد. دپارتمان های دولتی که مسئول عرضه منابع مادی هستند و دپارتمان های تجارت که مسئولیتشان سازمان دادن مبادله سوسیالیستی می باشد، مبادله ابزار تولید را میان موسسات دولتی فعالانه سازمان میدهند. دپارتمان های تجاری سوسیالیستی كه مسئول مبادله كالایی سوسیالیستی هستند، در مهلت مناسب خرید كالاها از بخشهای تولید صنعتی وكشاورزی را فعالانه سازمان داده و سپس آنها را بنحوی نقشه مند و سیستماتیك به مصرف كنندگان می فروشند. این امر نقشی مهم در توسعه سریع اقتصاد ملی بنحوی نقشه مند و حساب شده بازی كرده و شرایط معیشت در نواحی شهری و روستایی را بهبود می بخشد. این نیز جنبه ای مهم از تحكیم وحدت كارگر ـ دهقان است.
علاوه بر تشخیص حق بورژوائی در حیطه مبادله سوسیالیستی و برخورد صحیح به آن، ما باید تضادهای خاص انواع گوناگون روابط مبادله را نیز بدرستی حل کنیم تا بتوانیم نقش مبادله سوسیالیستی در تسریع تولید و گسترش مصرف را به حد كمال برسانیم.
یك حلقه بسیار مهم در توسعه مبادله میان موسسات دولتی این است که دپارتمان های عرضه منابع مادی بطور کامل تضادهای میان عرضه و تقاضای ابزار تولید را فهمیده و آنها را حل کنند. در پروسه توسعه فوق العاده سریع ساختمان سوسیالیستی، عرضه ابزار تولید عموما با نرخی سریعتر از عرضه محصولات مصرفی به پیش می رود. از سوی دیگر، كمیت، كیفیت، تنوع و ویژگی های ابزار تولید غالبا با الزامات تكاملی ساختمان سوسیالیستی بطور كامل خوانایی ندارد. بین عرضه و تقاضای ابزار تولید برای مدتها از لحاظ عینی تضادهائی وجود خواهد داشت و در بخشهای گوناگون اقتصاد ملی، مناطق مختلف و موسسات دولتی گوناگون منعكس خواهد بود. فقط از طریق مطالعه روزمره و طراحی نقشه های متعادل و مناسب و همخوانی عرضه با تقاضاست كه می توان یك تعادل نسبی ادامه دار بین تولید ابزار تولید با ملزومات آن را حفظ كرد و توسعه سریع اقتصاد سوسیالیستی را به پیش راند.
پروسه مبادله بین اقتصاد دولتی و اقتصاد کلکتیو، بین سطوح و واحدهای گوناگون اقتصاد کلکتیو، و بین دولت با كارمندان و كارگران پیچیده تر از اینهاست. موضوع مبادله كالایی عمدتا محصولات مصرفی است اما میزان معینی از ابزار تولید را هم در بر می گیرد. تضاد میان عرضه و تقاضا كه در این روابط پیچیده مبادلاتی متظاهر می شود برای دورانی طولانی وجود خواهد داشت. این تضاد خود را مشخصا در تضاد بین بخش تجاری و كشاورزی، و بین صنعت و مصرف كننده نشان خواهد داد.
تضادهای بین تجارت سوسیالیستی و كشاورزی عمدتا در سهم محصولات جنبی مورد خرید و فروش، در قیمتهای خرید، در اشكال خرید محصولات، در عرضه و نرخ محصولات صنعتی تبارز می یابند. بخشی از تولید كشاورزی و جنبی، تولید كالایی برای رفع نیازهای جامعه است. بخش دیگر تولید خودمصرفی برای رفع نیازهای خود دهقان است. بنابراین برای بخشهای تجاری ضروری است كه در خرید محصولات كشاورزی جنبی تناسب مطلوبی بین آنچه توسط دولت خریداری میشود و آنچه دهقان نگاه می دارد بوجود آورند؛ بنحوی كه دولت بتواند میزان مورد لزوم از محصولات كشاورزی و جنبی را بدست آورد و دهقان نیز بتواند تولیدش را حفاظت کند و نیازهای مصرفی اش را برطرف كند. در عین حال، وقتی بخش تجارت دولتی سوسیالیستی محصولات كشاورزی و جنبی را میخرد، باید بتواند مناطق روستایی را از حیث فرآورده های صنعتی نیز بخوبی تامین كند. یعنی باید در پی تضمین گردش محصولات و منابع بنحوی باشد كه ملزومات تولید كشاورزی سوسیالیستی و معیشت دهقان را بطور كامل پاسخ گوید. قیمتهای خرید محصولات كشاورزی و جنبی و قیمتهای عرضه محصولات صنعتی مستقیما بر درآمد دهقان، بر گسترش تولید كشاورزی و بر انباشت دولتی تاثیر می گذارد. تعیین قیمتهای منطقی خرید محصولات كشاورزی و جنبی و قیمتهای منطقی محصولات صنعتی، كاری ضروری است. باید شرایط را برای كاهش مداوم تفاوتهای تاریخی و دیرینه موجود بین قیمت محصولات صنعتی و كشاورزی ایجاد نمود. در این مسیر، روابط مبادله مبتنی بر مبادله ارزشهای برابر بین محصولات صنعتی و كشاورزی می تواند حفظ شود. حل تضادهای بین تجارت و كشاورزی طبق اصول صحیح، انجام مبادله كالایی بین نواحی شهری و روستایی را بنحوی مناسب امكانپذیر ساخته و بنفع برانگیختن شور و شوق دهقانان در تولید سوسیالیستی، پیشبرد امر توسعه تولید صنعتی كشاورزی و تحكیم اتحاد كارگر ـ دهقان است.
تضادهای بین تجارت و صنعت سوسیالیستی عمدتا تضادهای درون اقتصاد دولتی است. صنایع دولتی درگیر تولیدند. تجارت دولتی درگیر بازاریابی است. تضادهای بین صنعت و تجارت از یكسو عمدتا در برگیرنده كمیت، كیفیت، تنوع و قیمت محصولات صنعتی است و از سوی دیگر ملزومات بازار را شامل می شود. در تولید صنعتی ثبات نسبی وجود دارد. اما ملزومات بازار تغییر می كند. تضادهای بین تولید صنعتی نسبتا با ثبات و ملزومات متغیر بازار غالبا موضوع تضادهای بین صنعت و تجارت است. سایر تضادها، ناشی از فقدان هماهنگی بین برنامه تولید و برنامه بازاریابی است كه از تحقیق و مطالعه ناكافی در مورد توسعه و تغییرات، و قوانین تولید و بازار ناشی می شود. تاثیر ایده های سرمایه دارانه در مورد نحوه كار، یا تاثیر خط رویزیونیستی، تضادهای میان صنعت و تجارت را تشدید می كند. برای حل صحیح این تضادها، بخشهای تجاری باید از ملزومات قانون اساسی اقتصاد سوسیالیستی تبعیت كنند، مطالعه و تحقیق را تقویت نماید، در مورد ملزومات مصرف كنندگان به بخشهای صنعتی گزارش دهند، همكاری نزدیكتری بین صنعت و تجارت ایجاد كنند و فعالانه به بخشهای صنعتی در توسعه تولید، گسترش تنوع و بالا بردن كیفیت جهت رفع هر چه بهتر نیازهای دولت و مردم یاری رسانند.
تضادهای بین تولید و تقاضا در پروسه مبادله كالایی نهایتا بشكل تضادهای بین تجارت سوسیالیستی و توده های وسیع مصرف كننده ظاهر میشود. با توسعه سریع صنعت و كشاورزی، قدرت خرید خلق مداوما بالا رفته است. این طبیعی است كه آنها از تجارت سوسیالیستی انتظار داشته باشند محصولات مصرفی بیشتر و بهبود یافته تر از نظر تنوع را در اختیارشان قرار دهد. با این وجود، رشد تولید اجتماعی همواره از رشد تقاضای اجتماعی عقب است. بنابراین حل صحیح تضادهای بین تجارت و كشاورزی، و تجارت و صنعت، یك شرط ضروری برای حل تضادهای بین تجارت و مصرف كنندگان است. بعلاوه برای حل صحیح تضادهای بین تجارت و مصرف كنندگان، اساسی است كه كاركنان بخش تجارت این اصل را بكار بندند كه از صمیم قلب باید به مردم خدمت كنند. كارگران بخش تجارت در چین بدرستی می گویند: « انبار حجم معینی دارد اما خدمت به كارگران و دهقانان و سربازان مرزی نمی شناسد.» فقط هنگامی كه این جهانبینی عمیقا ریشه بدواند تجارت سوسیالیستی میتواند فعالانه عرضه كالاها را سازمان دهد، بطور منطقی كالاها را توزیع كند و بطور مناسب بازار سوسیالیستی را بر حسب نیازهای گوناگون كارگران، دهقانان و سربازان تنظیم نماید. در عینحال تجارت سوسیالیستی به هنگام سازماندهی خویش جهت پاسخگویی به نیازهای مصرفی مردم نباید صرفا و بطور منفعل خود را با نیاز مصرف كننده هماهنگ كند بلكه باید فعالانه بر مصرف تاثیر گذاشته و آنرا جهت دهد و در زمینه سازماندهی نیازهای معیشتی مردم بر حسب شرایط تكاملی تولید صنعتی و كشاورزی سوسیالیستی و شرایط منابع ملی، کیفیت بالاتری را از خود نشان دهد.
مبادله سوسیالیستی باید اشكال سازماندهی مناسب داشته باشد
گردش ابزار تولید بین موسسات دولتی تولید كننده ابزار تولید با موسسات دولتی مصرف كننده آنها، یك پروسه بسیار پیچیده است. برای این كار اشكال مناسب مبادله تحت هدایت برنامه مركزی دولتی طلب میشود تا حركت ابزار تولید از حیطه تولید به حیطه مصردف مولد را تسهیل كند. اگر قرار است كه این ابزار به توسعه تولید كمك كنند باید به موقع و به میزان صحیح توزیع شده و از استاندارد كیفیت معینی برخوردار باشند. (به توضیحات ناشر رجوع کنید 1)
مبادله ابزار تولید بین موسسات دولتی بازتاب روابط متقابل میان موسسات تحت مالكیت سوسیالیستی تمام مردم، روابط درونی میان مناطق، میان بخشها، و بین بخشهای مركزی اقتصاد و بخشهای محلی اقتصاد است. تجربه ساختمان سوسیالیسم در چین بما می آموزد كه ایجاد یك سیستم منطقی برای عرضه منابع مادی بعنوان بخشی از پروسه حل این روابط متقابل اهمیت بسیار دارد.
نظام عرضه منابع مادی چین باید منطبق بر سیاست استراتژیك بزرگ صدر مائو باشد كه، « علیه جنگ آماده باشید، علیه بلایای طبیعی آماده باشید و در راه خلق از هیچكاری فرو گذار نكنید» و بر آموزه مائو كه: « بگذارید واحدهای محلی فعالیت بیشتری را تحت یك برنامه واحد مركزی بر عهده گیرند». برای انطباق با این رهنمودها، نظام عرضه منابع مادی باید از اصل « رهبری متمركز، مدیریت در سطوح مختلف، و عملیات تخصصی » پیروی کند.
در حال حاضر نظام عرضه منابع مادی در چین بر مبنای اصل فوق، تدریجا از شیوه، « تعادل منطقه ای، تخصیص های متمایز، تنظیم تنوع تولید و تضمین انتقال محصول به دولت تحت یك برنامه واحد دولتی» پیروی می کند. (به توضیحات ناشر رجوع کنید2) این امر در چارچوب یك برنامه واحد دولتی و انتقال تضمین شده به دولت، مستلزم تولید مواد خام و ماشین آلات بطور محلی است؛ تا تعادل را در سطح محلی حفظ كرده و یك رشته كامل از ماشین آلات بتواند در آن سطح تولید شود. این شیوه به پیشبرد سیاست استراتژیك كبیر آمادگی در برابر جنگها و بلایای طبیعی و خدمت حداكثر به خلق كمك می كند. این شیوه، برقراری گام بگام نظامهای صنعتی در مناطق هماهنگ شده گوناگون و حتی در سطح شهرستانهای منفرد، بسیج ابتكار عمل ها در سطح مركزی و محلی، حل صحیح روابط متقابل بین واحدهای مركزی و محلی و بین مناطق و بین موسسات را تشویق كرده و تكامل نیروهای مولده را باعث میشود.
بعد از آنكه یك نظام مناسب عرضه منابع مادی برقرار شد، اشكال مناسب مبادله همراه با كانالهای مشخصی برای هدایت این مبادله باید برقرار شود تا جریان گردش محصولات بخوبی به پیش رود. اگر در بخش گردش پیوندهای منطقی برقرار شود، ابزار تولید بنحوی سریع و با صرفه از یك موسسه دولتی به موسسه دولتی دیگر منتقل می شود. در حال حاضر، مبادله ابزار تولید در میان موسسات دولتی سه شكل مشخص دارد. سه كانال وجود دارد كه ابزار تولید از طریق آنها درون موسسات دولتی چین گردش می كند.
در درجه اول، عرضه مستقیم قرار دارد. این شكلی از مبادله است كه تحت آن، مواد خام و ماشین آلات و غیره كه توسط یك موسسه دولتی تولید شده، مستقیما و بدون هیچ حلقه واسطی بدست مصرف كننده میرسد. اینكار تحت یك برنامه واحد دولتی و طبق قراردادهای عرضه بین موسسات تنظیم میشود. این شكل مبادله، زمان گردش را كوتاه و هزینه های گردش را كم كرده، روابط عرضه ـ تقاضا را ثبات می بخشد و به بهبود كیفیت تولید كمك میكند. این جهت گیری تكاملی مبادله محصول بین موسسات دولتی است. اما از این شكل مبادله نمیتوان تحت هر شرایطی استفاده كرد. این شكل بطور عمومی كانال مناسبی برای گردش بین آن موسساتی است كه حجم عرضه ـ تقاضایشان زیاد است و روابط عرضه ـ تقاضای محصولشان با ثبات می باشد.
دومین شكل مبادله، عرضه توسط دپارتمان های منابع مادی است. این مبادله نیز در چارچوب یک برنامه واحد دولتی انجام می شود. این شكل همانند شكل قبلی، در چارچوب تخصیص با برنامه قرار می گیرد. اما فرآورده ها اول باید به دپارتمان های عرضه منابع مادی تحویل داده شوند. به عبارت دیگر طبق قرارداد عرضه منابع مادی، همه تولیدات یک موسسه تولیدی اعم از مواد خام، ماشین آلات و غیره باید جمع آوری شده و به شعب دپارتمان های منابع مادی دولتی فرستاده شوند. بعد از آنكه دپارتمان های منابع مادی آنها را آماده كرد و تنظیمات ضروری را انجام داد، در اختیار موسسات مصرفی قرار میگیرند. مواد خام و ماشین آلاتی كه موضوع این شکل از مبادله هستند، عموما تقاضای زیاد دارند. اگر چه حجم تقاضای برخی موسسات، كوچك است اما بطور عموم تقاضا برای این ها زیاد است. حال اگر قرار بود این فرآورده ها مستقیما توسط موسسات تولید كننده بدست موسسات مصرف كننده برسند، اولی ها باید یك تشكیلات وسیع برای عرضه بموقع محصول درست میكردند. با وجود اینكه بنظر می رسد استفاده از دپارتمان های منابع مادی دولتی برای توزیع، آهسته تر و گرانتر از كانالهای عرضه مستقیم است، اما در واقع این روش باعث می شود که هزینه های انبارداری و حمل و نقل کاهش یابد و ابزار تولید سریعتر به موسسات مصرف كننده عرضه شود. بعلاوه از آنجا كه دولت باید مقداری ذخیره در ابزار تولید داشته باشد و ممکنست موسسات دولتی یکباره ( بدلیل تغییر در وظایفی که برنامه دولتی برعهده شان می گذارد) متقاضی مقدار بیشتری از ابزار تولید باشند، دپارتمان های منابع مادی دولتی باید مانند حلقه واسط در سازماندهی و كنترل عرضه ابزار تولید عمل كند.
سومین كانال گردش، عرضه ای است كه توسط دپارتمانهای تجاری سازماندهی میشود. این دپارتمان در برگیرنده محصولاتی است كه یا توسط مصرف مولد مورد استفاده قرار می گیرد و یا مصرف شخصی. برخی از اینها قطعات یدكی كوچك و ابزار فلزی با ویژگی های گوناگون هستند و مورد استفاده برخی دیگر، محدودتر از اینهاست. مقرون به صرفه است كه این ابزار تولیدی كوچك و متنوع توسط دپارتمانهای تجاری عرضه شود تا واحد مصرف کننده بتواند هر زمان که بخواهد آنها را در بازار بیابد.
تاثیرات تجارت سوسیالیستی را به حداكثر برسانید
مبادله بین موسسات دولتی سوسیالیستی عمدتا از طریق عرضه مستقیم و توسط دپارتمانهای منابع مادی كه نقش حلقه های واسط را بازی می كنند صورت می گیرد. نقش واسطه دپارتمانهای تجاری در این نوع مبادله، اساسی نیست. اما در مبادله بین اقتصاد دولتی و اقتصاد کلکتیو، درون و بین سطوح و واحدهای مختلف اقتصاد کلکتیو و بین دولت با كارمندان و كارگران، لازم است که دپارتمان های تجارت در ظرفیت کامل خود به عنوان حلقه واسط عمل کنند.
در بازار واحد سوسیالیستی، تجارت دولتی بخش عمده را تشکیل داده و نیروی رهبری کننده آن است. اكثر فروشگاههای عرضه محصول و تمام ارتباطات مراكز عمده فروشی را كنترل می كند. همه فرآورده های مصرفی و بخشی از فرآورده های تولیدی كه توسط صنایع دولتی ساخته می شوند، توسط دپارتمان تجارت دولتی خریداری می شود. بخش مهمی از محصولات جنبی كشاورزی و بخشی از محصولات صنعتی كه توسط موسسات کلکتیو تولید می شوند نیز در درجه اول توسط دپارتمان تجارت دولتی خریداری می شود. كالاها از طریق دپارتمانهای تجاری دولتی بدست مصرف كننده می رسد. این دپارتمانها باید كل اهالی كشور را تحت یك برنامه مورد توجه قرار دهند و از اصول زیر پیروی کنند: برنامه ریزی كلی، انجام تنظیمات مناسب و تضمین نقاط كلیدی. در سال 1973 تجارت دولتی 5 ر93 درصد از حجم كل داد و ستد داخلی را شامل میشد.
تجارت کلکتیو به تجارت دولتی كمك می كند. تجارت کلکتیو عمدتا به تعاونی های عرضه روستایی و فروشگاههای تعاونی اطلاق میشود. فروشگاههای تعاونی شهری نیز به دسته بندی تجارت تحت نظام مالكیت کلکتیو تعلق دارد.
در چین بعد از كسب قدرت سیاسی توسط پرولتاریا، یك بازار وسیع روستایی وجود داشت كه اقتصاد فردی بر آن مسلط بود. اگر سوسیالیسم پیروز نمیشد، این بازار به چنگال سرمایه داری افتاده و به مرکز رشد سرمایه داری تبدیل می شد. در نتیجه در عین حال كه تجارت دولتی باید بطور فعال گسترش می یافت، توده ها باید بسیج می شدند تا از طریق تلاشهای خودشان، بطور فعال تعاونی های تجاری را توسعه دهند. داد و ستد تعاونی، مکمل تجارت دولتی است. تجارت تعاونی به تنظیم عرضه و تقاضا، كنترل بازار و تثبیت قیمتها كمك می كند. تجربه نشان داده است که در چین، ایجاد و توسعه تعاونی های عرضه و فروش نقش مهمی را در تقویت تجارت سوسیالیستی و قطع بند ناف اقتصاد فردی از اقتصاد سرمایه داری بازی كرده و به تحول سوسیالیستی اقتصاد فردی خدمت نموده اند. بعد از بیست سال توسعه، تغییر بزرگی در تامین مالی و مدیریت تعاونی های عرضه و فروش روستایی صورت گرفته است. در مراحل اولیه، اینها پول خود را از طریق سهام جمع کردند اما امروز این گونه مبلغ بخش كوچكی از صندوق تعاونی ها را تشكیل میدهد. در واقع تعاونی های عرضه و فروش اینك به بخش لایتجزایی از تجارت سوسیالیستی تمام مردم، تبدیل شده است.
فروشگاههای تعاونی ابتدا توسط كاركنان منفرد در نواحی شهری شكل گرفت. این تعاونی ها معرف یك شكل گذاری از تجارت فردی به تجارت دولتی بود. در حال حاضر در برخی نواحی چین فروشگاههای تعاونی در سطحی گسترده به فروشگاههای دولتی تبدیل شده اند. در سایر نواحی، شكل های گوناگون بكار گرفته شده تا امر تحول سوسیالیستی ادامه یابد. فروشگاههای تعاونی موجود برای اهالی شهرها به صرفه است و خرده خرید كالاهای روزمره را تسهیل می كند.
در سال 1973 تجارت کلکتیو 3ر7 در صد از كل حجم تجارت داخلی را شامل می شد. سوای دو نوع تجارت سوسیالیستی ( تجارت دولتی و کلکتیو) بخش معینی از داد و ستد در بازارهای روستایی صورت می گیرد. بازار روستائی یک شکل از تجارت است که منطبق بر مبادله کالائی بر اساس مالکیت خصوصی است. بازارهای روستایی ضمیمه ای از تجارت با برنامه سوسیالیستی است. دهقانان در آنجا بخش نسبتا كوچكی از محصول زراعی كه در قطعات خصوصی بعمل آورده اند، محصولات جنبی خانگی و صنایع دستی را كه نه برای رفع نیازهای شخصی خودشان تولید می کنند و نه برای فروش به دولت می دهند، عرضه می كنند. این بازارها مکان هائی هستند که در آن دهقانان آنچه را دارند با آنجه را می خواهند مبادله می کنند و دهقانان بطور مستقیم با اهالی شهر به داد و ستد می پردازند. در این بازارها هیچ واسطه ای حق داد و ستد ندارد.
بازار روستایی خصلتی دوگانه دارد. از یكطرف بعنوان ضمیمه بازار برنامه ریزی شده سوسیالیستی، بر افزایش محصول اجتماعی و درآمد اعضای تیمها تاثیر گذاشته و اقتصاد روستایی را رونق بخشیده اند. از طرف دیگر، آنها یك بازار برنامه ریزی نشده هستند. اگر بطور خودبخودی و خارج از كنترل گسترش یابند، در كار بازار برنامه ریزی شده سوسیالیستی اخلال کرده و موجب پرورش نیروهای سرمایه داری خواهند شد. هر زمان که وجود بازار روستایی برای یك دوران معین تحت نظام سوسیالیستی ضروری باشد، در آنصورت رهبری و كنترل آنها باید تقویت شود تا تاثیرات مثبت بر جای گذاشته و تاثیرات منفی شان محدود شود. بدین ترتیب است كه این بازارها بهتر می توانند به اقتصاد سوسیالیستی خدمت كند.
پول باید به مبادله سوسیالیستی خدمت کند
پول تحت نظام سوسیالیستی کم کم خصوصیات و عملكرد نوینی كسب می كند
در تاریخ بشر، زمانی كه تولید كالایی و مبادله كالایی به سطح معینی از تكامل رسید، پول بعنوان معادل عام و واحد حسابرسی (برای همه كالاها) پا بعرصه وجود گذاشت. تا زمانی كه موجودیت تولید كالایی و مبادله كالایی در جامعه سوسیالیستی ادامه یابد، كماكان وجود پول ضروری است.
با توجه به خصلت دوگانه تولید اجتماعی و محصولات كار اجتماعی در یك جامعه سوسیالیستی، ماهیت و عملكرد پول نیز شروع به تغییر می كند.
در نظام سوسیالیستی، پول در رابطه با تولید كالایی و مبادله كالائی کماکان یك واحد حسابرسی است، اما دیگر روابط سرمایه دارانه تولید را منعكس نمی كند. تولید كالایی و مبادله كالایی سرمایه داری كه استثمار كار اجیر شده را تجسم می بخشد دیگر با این پول همراه نیست. پول اینك با تولید و مبادله كالایی سوسیالیستی همراه شده كه مبادله متقابل كار درون دو طبقه كاركن و بین آنها (پرولتاریا و دهقانان) را تجسم می بخشد. بگذارید به بررسی خصوصیات پول در تولید مستقیم اجتماعی سوسیالیستی بپردازیم.
دولت سوسیالیستی در رهبری برنامه ریزی شده اقتصاد ملی باید از پول بعنوان یك معیار واحد برای اندازه گیری كار اجتماعی استفاده كند: در فرموله كردن اهداف تولید، تخصیص منابع مادی و یا توزیع كل محصول اجتماعی. این بدان معناست كه پول تحت نظام سوسیالیستی می رود تا بعنوان ابزار اندازه گیری كار در فعالیت برنامه ریزی شده اقتصاد ملی، یك خصوصیت نوین كسب كند. و هرچه تولید مستقیم اجتماعی سوسیالیستی بیشتر پیشرفت كند، این خصوصیت جدید پول مهمتر می شود. پول در سیر تكاملی خود، همدوش محو تدریجی تولید كالایی و مبادله كالایی، بعنوان یك واحد حسابرسی تدریجا نابود خواهد شد. اما حتی در آن موقع هم ابزاری برای اندازه گیری كار در فعالیت اقتصاد ملی كماكان مورد نیاز خواهد بود.
در جامعه سوسیالیستی، در زمینه توزیع فرآورده های مصرفی شخصی، پول علاوه بر اینكه یك واحد حسابرسی است بعنوان گواهینامه كار هم عمل می کند. توزیع فراورده های مصرفی شخصی بین دپارتمان هائی كه تحت مالكیت دولتی سوسیالیستی قرار دارند بدین ترتیب است: دولت به كارمندان و كارگران طبق اصل از هركس بر حسب توانایی اش، به هركس بر حسب كارش دستمزد نقدی می پردازد. كارمندان و كارگران از پول برای خرید فراورده های مصرفی مورد نیاز خود استفاده می كنند. اینجا نقش پول شبیه همان گواهینامه های كار است كه ماركس تشریح نمود: گواهینامه كار صرفا شاهدی است بر آن كه بخشی از كار جمعی را فرد در اختیار گرفته و حق دارد كه از بخش معینی از محصول جمعی كه برای مصرف تولید شده، استفاده كند. (5)
تغییر در ماهیت پول در نظام سوسیالیستی بازتاب صفات مشخصه روابط سوسیالیستی تولید است. اما عملكردهای پول نیز تغییر یافته است.
اولین عملكرد پول این است كه معیار اندازه گیری ارزش است. در جامعه سوسیالیستی جدا از اینكه پول برای اندازه گیری كار اجتماعی نهفته در كالاها مورد استفاده قرار می گیرد، بعنوان وسیله ای جهت مدیریت برنامه ریزی شده اقتصاد دولتی نیز كاركرد دارد. دولت سوسیالیستی از عملكرد پول بعنوان معیاری برای ارزش استفاده می كند تا قیمت كالاها و محصولات را تعیین كرده و اهداف تولید، هزینه ها و سودها در مفهوم ارزشی را جهت اعمال مدیریت با برنامه در اقتصاد ملی تثبیت نماید.
پول بعنوان ابزار گردش در هر سه شكل روابط مهم مبادله ای در نظام سوسیالیستی عمل می كند. در جامعه سوسیالیستی، این عملكرد پول توسط اسكناس به پیش برده شده است. اسكناس هیچگونه ارزش ذاتی ندارد. اسكناس صرفا مظهر ارزش است. در چین این مظهر ارزش (یا پول رسمی) رنمینبی نام دارد كه توسط بانك خلق چین منتشر شده است. دولت سوسیالیستی عملكرد پول را بعنوان یك وسیله گردش بكار می گیرد تا روابط اقتصادی بین صنعت و كشاورزی، نواحی شهری و روستایی، و میان موسسات دولتی را گسترش دهد. هرچند پول یك وسیله گردش باقی می ماند، اما فردی كه آن را صاحب است دیگر حق خرید ابزار تولید یا نیروی كار (یعنی آنچه كه شرط اساسی موجودیت پول تحت سرمایه داری بود) محروم گشته است. پول فقط می تواند برای خرید برخی وسایل كه جهت صنایع دستی مورد نیاز است و اقلام مصرف شخصی مورد استفاده قرار گیرد. به این ترتیب، در جامعه سوسیالیستی، محدودیتهای زیادی بر پول گذاشته شده است که دامنه تاثیر عملكرد پول بعنوان یك وسیله گردش را کم کرده است.
در جامعه سوسیالیستی، پول بعنوان یك وسیله پرداخت عمل می كند. موسسات دولتی سوسیالیستی از این عملكرد برای پرداخت مالیاتها و سودها به دولت، و دستمزد به كارمندان و كارگران، و بازپرداخت قروض به موسسات برادر استفاده می كند. دولت سوسیالیستی از این عملكرد پول برای تمركز و توزیع بودجه و منابع اعتباری دولتی استفاده می كند تا ساختمان سوسیالیستی را تضمین كرده و پیشرفت دهد.
پول در جامعه سوسیالیستی بعنوان یك وسیله انباشت و پس انداز هم كاركرد دارد. درآمد خالص اجتماعی كه توسط توده های مردم كاركن ایجاد شده به انباشت سوسیالیستی دولت در شكل پول تبدیل میشود. آن بخش از پرداختی ها به زحمتکشان که هنوز خرج نشده است به شکل پول به بانك دولتی سپرده شده تا برای پیشبرد ساختمان سوسیالیستی مورد استفاده قرار گیرد.
در روابط اقتصادی خارجی دولت سوسیالیستی، طلا بعنوان پول جهانی عمل می كند. در زمینه كمكهای خارجی و تجارت خارجی دولت سوسیالیستی، طلا بعنوان یك وسیله عمومی پرداخت و تجسمی از ثروت اجتماعی خدمت می كند. از آنجا كه رنمینبی چین در سطح جهان یك پول ویژه و با ثبات است، از اعتبار بالایی برخوردار شده است. در تجارت خارجی چین، كشورها بیش از پیش می خواهند از رنمینبی بعنوان وسیله محاسبه قیمتها و حسابرسی بین المللی استفاده كنند.
در جامعه سوسیالیستی بواسطه تاثیر قدرتمند برقراری مالكیت عمومی بر ابزار تولید و تغییرات ناشی از آن در تولید و مبادله، عملکردهای پول مانند عملکرد آن در جامعه سرمایه داری نیست ؛ در اینجا پول روابط تولیدی متفاوتی را منعکس می کند. در جامعه سرمایه داری، پول به سرمایه تبدیل می شود تا سرمایه دار از آن برای خرید نیروی كار و ابزار تولید جهت استخراج ارزش اضافه از كارگر استفاده كند. دولت بورژوایی از قدرت خود برای چاپ پول بعنوان وسیله جبران كسری های مالی خویش استفاده می كند. این امر به تورم مالی انجامیده و فلاكت خلق زحمتكش را تشدید می كند. دولت بورژوایی همچنین از پول بعنوان وسیله ای جهت تجاوز اقتصادی و گسترش ورای مرزهای ملی خود و تصاحب فوق سودها استفاده می كند. در جامعه سوسیالیستی، انتشار و كنترل پول عمدتا در دست دولت تحت دیكتاتوری پرولتاریاست. پول بعنوان معیاری برای محاسبه میزان كار صرف شده در محصول اجتماعی و برای تقویت و گسترش حلقه های اقتصادی بین صنعت و كشاورزی و میان موسسات گوناگون دولتی مورد استفاده قرار می گیرد. بعلاوه پول، توزیع فراورده های مصرفی شخصی كه از اصل سوسیالیستی « از هركس به اندازه توانش، به هركس به اندازه کارش» پیروی می كند را تسهیل می نماید. پول وسیله ای است كه توسط دولت دیكتاتوری پرولتاریا جهت پیشبرد مبارزه طبقاتی، اداره تولید سوسیالیستی و توزیع محصولات از آن استفاده میشود.
اما پول نیز مانند کالا بازمانده ای از اقتصاد خصوصی است. « بازمانده استثمار دیروزین است» (6) ما به هنگام استفاده از پول برای خدمت به اقتصاد سوسیالیستی باید این واقعیات را بروشنی دریابیم. در جامعه سوسیالیستی، پول بعنوان معادل عمومی و واحد حسابرسی كماكان تجسم مستقیم ثروت اجتماعی است. پول هنوز بعنوان معیار ارزش، وسیله گردش، وسیله پرداخت، وسیله پس انداز و پول جهانی عمل می کند. این تصویر با جامعه كهن چندان تفاوتی ندارد. وجود پول زمینه مساعدی برای سرمایه داری و عناصر بورژوای نوخاسته است.
« كالای كالاها (پول) كشف شد. این كالایی است كه همه كالاهای دیگر را در خود نهفته دارد. این ابزاری جادویی است كه می تواند بطور ارادی به هر چیز دلخواه تبدیل شود.» (7) حق بورژوایی بطور فشرده در شكل پول تبارز می یابد. افراد از لحاظ صوری در پیشگاه پول برابرند. هركس می تواند صاحب پول باشد. هركس می تواند از پول برای خرید كالاهای مورد نیازش استفاده كند. پول برای همگان یكسان است. اما این برابری در واقع نابرابری را درون خود جای داده است. آنها كه پول بیشتری دارند نه فقط از سطح معیشت بالاتر بهره مند میشوند بلكه می توانند تحت شرایط معین از پول برای استثمار دیگران استفاده كنند. در جامعه سرمایه داری بكار انداختن یك كارخانه، بورس بازی، رباخواری و رشوه گیری اساسا یكسانند: همه اینها شیوه هائی استثمارگرانه برای تصاحب كار دیگران است. همه اینها وسیله ای استثمارگرانه برای كسب پول بیشتر است. در جامعه سوسیالیستی، نه فقط نظام توزیع درآمد نقدی برحسب كار خودش نابرابری بوجود می آورد بلكه این امكان نیز وجود دارد كه عده ای از مبادله پولی سوء استفاده کرده و مالک کار دیگران شوند. البته این فعالیتهای استثمارگرانه تحت دیكتاتوری پرولتاریا غیرقانونی است. اما تا زمانی كه پول وجود دارد، نیروهای سرمایه داری كهن و نوخاسته در شهر و روستا این خطر را بجان میخرند كه از قانون سرپیچی كرده به فعالیتهای سودآور متقلبانه پرداخته، كارگاههای زیرزمینی سازمان دهند، رباخواری كنند و غیره. آنها به این نوع كارها دست می زنند تا مالكیت بر كار دیگران و چنگ انداختن بر مبالغ عظیم پول را برای خود تضمین نمایند. انگلس در انتقاد از بحث دورینگ پیرامون كمونهای اقتصادی این نكته را خاطر نشان كرد: « کمون با قبول بی برو و برگرد پول در پرداختها، در را به روی این امكان كه این پول از طریقی غیر از كار شخصی كسب شود باز می گذارد. این محسوس نیست. كمون نمی داند كه منشاء آن چیست.» (8) لنین نیز خاطر نشان كرد: « تا زمانی كه ما بتوانیم پول را ملغی كنیم .... باید از برابری در گفتار، در قانون اساسی، پیروی كنیم. ما باید اوضاعی را به رسمیت بشناسیم كه هركس صاحب پول است عملا از حق استثمار كردن برخوردار است. » (9) تزهای انگلس و لنین مبنی بر اینكه تا وقتی پول وجود دارد میتواند تحت شرایط معین به سرمایه تبدیل شود و به خلق عناصر بورژوای نوخاسته بینجامد، حائز اهمیت فوق العاده است. وقتی ما از پول در خدمت ساختمان سوسیالیستی استفاده می كنیم، باید ذهنمان روشن باشد. تاثیرات زیانبار پول باید توسط دیكتاتوری پرولتاریا محدود شود. فعالیتهای غیرقانونی نظیر استفاده از پول جهت استخدام و استثمار كارگران و پرداختن به معاملات پرسود متقلبانه و رباخواری باید بطور جدی تحت حمله قرار گرفته و با مجازات روبرو شود.
در یك جامعه سوسیالیستی، بدلیل استقرار مالکیت عمومی بر ابزار تولید و تحدید حق بورژوائی در زمینه تولید کالائی و مبادله کالائی، تاثیرات زیانبار بالقوه ای كه با پول همراه است، تحت كنترل قرار گرفته است. بهمین دلیل بنیادهای اجتماعی و اقتصادی فتیشیسم پولی بحد زیادی تضعیف خواهد شد. اما از آنجا که کماکان پول شكل مستقل ارزش مبادله است، كماكان همان « شكل مطلقا اجتماعی ثروت است که ما هر روزه استفاده می کنیم.» (10) پول میتواند تقریبا با هر كالایی مبادله شود. در نتیجه فتیشیسم پولی را نمی توان در کوتاه مدت محو کرد. لیو شائوچی و لین پیائو و شركاء مدافع انگیزه های مادی بودند. شعارشان این بود که « با سرمایه اندك، سودهای كلان بدست آورید»، « بگذارید همگی ثروتمند شویم.» یا « با پول میتوان خدایان را هم خرید، حتی ارواح هم بخاطر پول تن بكار خواهند داد»، « به رتبه های بالاتر دست پیدا كنید و ثروتی بیندوزید.» ما باید اینگونه ایده های طبقه استثمارگر را مرتبا مورد انتقاد قرار داده و رد كنیم. لیو شائوچی و لین پیائو و شركاء همه تلاش خود را برای مسموم كردن اذهان خلق زحمتكش با فتیش های پولی و كمرنگ كردن نظام سوسیالیستی بكار بستند. ما در تلاشهای هر چه بیشتر خود برای تضعیف و محو فزاینده فتیشیسم پولی باید شرایط لازم جهت تضعیف اساس اجتماعی و اقتصادی پول را بوجود آوریم. ما هرگز نباید مبارزه علیه عناصر كهن و نوخاسته بورژوا كه از پول برای انجام فعالیتهای جنایتكارانه نظیر رشوه خواری، دزدی، سوء استفاده مالی، بورس بازی و باز كردن كارخانه های زیرزمینی استفاده می كنند را تخفیف بخشیم. در عینحال ما باید بطور جدی رویزیونیستهای مدرن كنونی كه مدافع انگیزه های مادی هستند را محكوم كنیم. ما باید ماركسیست ـ لنینیست ـ اندیشه مائو تسه دون را در میان توده های خلق تبلیغ كرده، احساسات پیشرو مبنی بر كشت و كار برای انقلاب را دامن زنیم و بر ادامه انقلاب پافشاری كنیم. مبارزه علیه فتیشیسم پولی یك وسیله اساسی است كه پرولتاریا از طریق آن دیكتاتوری همه جانبه اش را بر بورژوازی اعمال می كند. این یك وظیفه مهم پرولتاریا و كل خلق كاركن در سراسر دوره تاریخی سوسیالیسم است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر