اساسنامه حزب تصریح میكند: "ارگانهای دولتی، ارتش رهائیبخش خلق و میلیشیا، اتحادیه های كارگری، انجمن های دهقانان فقیر و میانه حال، فدراسیونهای زنان و سازمان جوانان كمونیست، گاردهای سرخ، گاردهای سرخ كوچك و سایر سازمانهای انقلابی توده ای همه باید رهبری متمركز حزبی را بپذیرند." تقویت این رهبری متمركز، و اعمال تمام و كمال نقش انقلابی آن در صفوف مقدم پرولتاریا ـ این ضامن اساسی است كه امر سوسیالیسم پیروزی های بزرگتری را بدست خواهد آورد. كلیه كمونیستها باید درك حزبی شان را تقویت كنند، از رهبری متمركز حزبی آگاهانه تبعیت كنند و از آن حراست نمایند.
ماركس و انگلس متجاوز از یك قرن پیش ضمن جمعبندی تجارب كمون پاریس صریحاً اعلام داشتند: "برخلاف قدرت یكپارچه طبقات دارا، طبقه كارگر بمثابه یك طبقه نمی تواند عمل كند مگر اینكه خود را در حزب سیاسی كه در تمایز و علیه تمامی احزاب كهنه تشكیل شده طبقات داراست، متشكل كند." (104)
لنین در رهبری انقلاب روسیه اهمیت بزرگی برای ساختن حزب و نقش رهبری كننده آن قائل بود. او در سال 1905 در مقاله "توافق رزمنده برای قیام" نوشت: "ما به حزب مستقل و آشتی ناپذیر ماركسیستی پرولتاریای انقلابی، بمثابه یگانه وثیقه پیروزی سوسیالیسم و راه رسیدن به پیروزی می نگریم كه از هرگونه تزلزلی مبرا میباشد." (105) لنین بعد از پیروزی انقلاب اكتبر ضمن جمعبندی از تجربه دیكتاتوری پرولتاریا، در یك وقت مغتنم دوباره تاكید كرد: "...كلیه فعالیتهای سیاسی و اقتصادی... (دولت)... بوسیله پیشاهنگ آگاه طبقه كارگر ـ حزب كمونیست هدایت میشوند". (106) دكترین ماركسیستی ـ لنینیستی در رابطه با ایجاد حزب بما چنین می آموزد. رهبری حزب شرط اساسی و لاینفك پیروزی انقلاب پرولتری، برقراری و تحكیم دیكتاتوری پرولتاریا و تحقق بخشیدن به هدف نهایی، یعنی ملغی ساختن طبقات میباشد. در كوران مبارزه طولانی كه پرولتاریا و توده های وسیع به رهبری حزب پرولتری علیه بورژوازی و سایر طبقات استثمارگر به پیش میبرند، حزب باید بدون وقفه و دائماً رهبری متمركزش را تقویت كند.
تحكیم رهبری متمركز حزبی همیشه یكی از مفاهیم درخشان صدر مائو بوده است. او در جریان انقلاب ارضی، در اثر بزرگ خود، تحت عنوان "درباره اصلاح نظرات نادرست در حزب" (107)، تجربه حزب را در رهبری ارتش سرخ و جنبش های توده ای بطور عمیق جمع بندی نمود، و بشیوه ای بسیار روشن چگونگی تقویت و تحكیم رهبری متمركز و متحد حزبی را تشریح نمود. صدر مائو در دوره جنگ مقاومت علیه ژاپن برمبنای وضعیت حاكم بر مبارزه آن زمان و تجربه مبارزه بین دو خط درون حزب شخصاً سرپرستی طرح و تهیه پاره ای از اسناد مهم حزبی نظیر "قطعنامه درباره تقویت روحیه حزبی"، "قطعنامه درباره متحد كردن رهبری حزبی در مناطق پایگاهی ضدژاپنی و هماهنگ كردن مناسبات سازمانهای مختلف" و "درباره بعضی مسائل حیاتی مربوط به شیوه های رهبری" را بعهده گرفت. در این اسناد، اصول اساسی اعمال رهبری متمركز حزبی پی ریزی گردیدند. او در این قطعنامه ها صریحاً بیان داشت: "وحدت و یكپارچگی و خصلت متمركز رهبری در مناطق پایگاهی، باید با حضور یك كمیته حزبی متحد در هر منطقه پایگاهی كه همه امور را رهبری میكند، متجلی گردد. " در جریان جنگ رهائی بخش، آثار درخشان صدر مائو، "درباره برقراری سیستم گزارش دهی"، "درباره تقویت سیستم كمیته حزبی و شیوه های كار كمیته های حزبی" (108) یك خط مشخص، جهت گیری و سیستم را برای تضمین رهبری متمركز حزبی فراهم آورد. صدر مائو باز هم تاكید نمود: "اگر بناست انقلابی در كار باشد، باید حزب انقلابی موجود باشد، بدون یك حزب انقلابی، بدون حزبی كه برپایه تئوری انقلابی ماركسیستی ـ لنینیستی و با سبك انقلابی ماركسیستی ـ لنینیستی بنا شده باشد، هرگز نمیتوان طبقه كارگر و توده های وسیع خلق را برای درهم شكستن امپریالیسم و سگ های زنجیریش رهبری نمود." (109) صدر مائو در مرحله سوسیالیسم، توجه باز هم بیشتری به آموزش اعضای حزب داشته است، تا بتوانند دركشان از حزب را ارتقاء دهند و به رهبری متمركز آن احترام بگذارند و از آن حراست كنند. در سال 1957، در اثر "درباره حل صحیح تضادهای درون خلق"، معیار سیاسی عمده ای برای تشخیص و تمیز "گلهای خوشبو" از "علف های هرز" ارائه می دهد: "حرف و عمل... باید در جهت تقویت رهبری حزب كمونیست باشد، و نه دست كشیدن از رهبری حزب كمونیست و یا تضعیف آن". (110) صدر مائو در جریان انقلاب كبیر فرهنگی پرولتاریایی، بار دیگر، در زمان مناسب، تجربه حاصل از تقویت رهبری متمركز حزبی را جمعبندی نمود و شدیداً جنایات لیو شائوچی، لین پیائو و سایر همپالگیهای عوامفریبشان كه در رهبری حزب اخلال میكردند را آماج انتقاد قرار داد. تئوری صدر مائو درباره رهبری متمركز حزبی نظریه ماركسیستی ـ لنینیستی مربوط به ساختن حزب را غنا بخشید و آنرا تكامل داد. این نظریه بما می آموزد كه چگونه به این رهبری متمركز احترام بگذاریم و از آن حراست كنیم.
حزب ما حزبی پرولتری است. این حزب از عناصر پیشرو پرولتاریا تشكیل شده و یك تشكل پیشاهنگ نیرومند است كه پرولتاریا و توده های انقلابی را در مبارزاتشان علیه دشمنان طبقاتی هدایت میكند. حزب ما صرفاً هر تشكل توده ای پرولتری نیست، بلكه عالیترین تشكل پرولتاریا میباشد. برنامه پایه ای حزب كمونیست چین، سرنگونی كامل بورژوازی و كلیه طبقات استثمارگر دیگر، استقرار دیكتاتوری پرولتاریا بجای دیكتاتوری بورژوازی و پیروزی سوسیالیسم بر سرمایه داری می باشد. هدف نهایی حزب تحقق كمونیسم است. برنامه پایه ای و هدف نهایی حزب، بیان فشرده و متمركز آرزوها و خواستهای پرولتاریا و كلیه زحمتكشان و تبلور پروسه ناگزیر تكامل تاریخی می باشد. حزب ما بنا به خصلت پیشاهنگ بودن خود و بدوش گرفتن وظایف سترگ و خطیر است كه میتواند منافع بیشترین بخش های توده های وسیع را نمایندگی كند، و این مسئله ای است كه موقعیت رهبری كننده و نقش آنرا در تحقق امر انقلابی خلق چین تعیین میكند.
حزب ما، ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون را بمثابه مبنای تئوریك هدایت كننده تفكر خود بكار میبندد. و همین او را به درك قوانین عینی تكامل اجتماعی، فهم درست تاریخ و واقعیات كنونی انقلاب چین قادر میسازد و با این نقطه عزیمت میتواند از مناسبات طبقاتی عمده جامعه مان تحلیل علمی كرده، خط درست و اصول سیاسی درستی ارائه دهد، پرولتاریا و توده های وسیع انقلابی را در راه پیروزی بر بورژوازی و سایر طبقات استثمارگر و در مبارزه علیه اپورتونیسم "چپ" و راست رهبری كند و انقلاب سوسیالیستی را تا به آخر به پیش برد.
حزب ما را صدر مائو شخصاً سازماندهی كرده و آموزش داده است. حزبی است كبیر، پرافتخار و راستین. حزب ما طی سالیان متمادی در كوران مبارزه طبقاتی درس گرفته و تربیت شده است و تحت انواع شرایط دشوار و مبارزات پیچیده به محك آزمایش گذاشته شد و هرگز از حركت، تكامل، رشد و كسب پشتیبانی و اعتماد خلق در كلیه نقاط كشور باز نایستاده است. توده های وسیع خلق به تجربه شخصی این مسئله را عمیقاً می فهمند كه بدون رهبری قاطع حزب كمونیست چین، بدون یك حمایت بنیادین كه كمونیستهای چین بدست آورده اند، سرنگونی "سه كوه بزرگ" امپریالیسم، فئودالیسم و سرمایه داری بوروكراتیك غیر ممكن بود. تاریخ كاملا نشان داد كه رهبری اعمال شده توسط حزب ضامن اساسی پرولتاریا در كسب پیروزی انقلاب است.
درون حزب ما همواره مبارزه حادی بین دوخط بر سر مسئله الزام برقرار كردن رهبری حزبی یا نفی آن، جریان داشته است. سردمداران خطوط گوناگون اپورتونیستی از هر وسیله ای برای مخالفت با رهبری متمركز حزبی و تضعیف آن استفاده كرده اند و حتی تا مرز منكوب كردن آن پیش رفته اند. لیو شائوچی این سفسطه را اشاعه میداد كه گویا "انقلاب الزاماً نیاز به رهبری حزب كمونیست ندارد" و مدعی بود كه رابطه بین حزب و سایر تشكل ها "یك رابطه مكمل" است و این بدین معنا بود كه حزب "تنها میتواند كمك دهنده باشد و نه رهبری كننده". و علناً نقش رهبری كننده آنرا انكار میكرد. لین پیائو توطئه گر و مقام طلب بورژوا از طرفی "تئوری چندمركزی و بی مركزی" را با هدف نفی رهبری درست كمیته مركزی حزب و صدر آن مائو را رواج میداد و از طرف دیگر با تمام قوا در مخالفت با اعمال رهبری حزب بر جنبش های توده ای، این ایده را شایع نمود كه جنبش های توده ای "بطور طبیعی معقول و منطقی" هستند. (111) تاریخ مبارزه دوخط در حزب نشان میدهد كه مسئله لزوم تقویت و تحكیم رهبری حزب، یا بالعكس تضعیف و مختل كردن آن، معیار مهم در تمیز دادن ماركسیسم راستین از ماركسیسم دروغین و یكی از جنبه های مهم مبارزه دوخط است. تا آنجا كه به سفسطه های لیو شائوچی و لین پیائو و سایر جنایتكاران نظیر آنها مربوط میشود، باید بطور عمیق و ریشه ای برای زدودن نفوذ زیانبار آنها كارزار عظیم انتقاد انقلابی را دامن زده و با آگاهی بازهم بیشتری رهبری متمركز حزبی را رعایت نموده و از آن حراست كنیم.
ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون راهنمای عمل حزب ماست، مبنای تئوریكی است كه حزب ما را قادر میسازد تا خط خود را ترسیم نماید و جهتگیری و سیاست هایش را تعیین كند. خط سیاسی انقلابی پرولتری و اصول سیاسی صدر مائو بیان فشرده اندیشه راهنمای حزب است. آنها نقطه عزیمت جهتگیری سیاسی و كلیه اقدامات حزب را تشكیل میدهند. رهبری كه حزب ما تحت هدایت ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون بر پرولتاریا و توده های وسیع انقلابی و همچنین بر كلیه امور اعمال میكند ـ امور سیاسی، اقتصادی، نظامی، ایدئولوژیك یا فرهنگی ـ در تحلیل نهایی، كاربست خط انقلابی پرولتری و اصول صدر مائو را نمایندگی میكند.
اعمال یا عدم اعمال رهبری متمركز حزبی به درستی خط ایدئولوژیك سیاسی بستگی دارد. صدر مائو متذكر میشود: "درستی و نادرستی خط ایدئولوژیك سیاسی تعیین كننده همه چیز است." (112) یك حزب پرولتری برای اینكه بتواند وظیفه رهبری انقلاب را بردوش بگیرد، ضروری است كه از خط درست ماركسیستی ـ لنینیستی پشتیبانی كند. اگر چنین نكند، نخواهد توانست پیشاهنگ و طلایه دار تاریخ بماند یا نقشش را بمثابه هسته رهبری كننده امر انقلاب پرولتاریا بطور كامل ایفاء نماید. درست بهمین خاطر كه حزب ما تنها با پیروی از یك خط صحیح ماركسیستی ـ لنینیستی میتواند خصلتش را بمثابه پیشاهنگ پرولتاریا حفظ كند، و میتواند كلیه موانع را از سرراه بردارد، و رهبری متمركزش را اعمال كند. بطور كلی صحت و درستی خط ایدئولوژیك سیاسی حزب است كه تعیین كننده خصلت و نقش آن می باشد، كه موفقیت یا شكست امر انقلاب را تعیین می كند. اگر از ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون و اگر از خط انقلابی پرولتری صدر مائو منحرف شده بودیم، حزب ما، دولت ما و خلق ما دیگر آن چیزی نبودند كه امروز هستند، اینرا تاریخ مبارزه انقلابی چین بوضوح ثابت كرده است. از سالهای 1924 تا 1927 حزب ما انقلابی را رهبری كرد كه از نظر وسعت و دامنه عمل و ابراز قهرمانی بیسابقه بود. در آستانه این مرحله و تا اواسط آن، خط حزب درست بود، و امكان میداد مبارزه انقلابی به پیروزی های بزرگی دست یابد. اما در پایان این دوره، در نتیجه خط راست تسلیم طلبانه چن دوسیو، كه موقعیت مسلط را در ارگانهای حزب بدست آورده بود، این انقلاب بزرگ و سراسر قهرمانی، متحمل شكستها و عقب نشینی های سختی شد. انقلاب پس از تصفیه این خط اپورتونیستی، پیشرفت خود را بار دیگر از سر گرفت. ولی بعداً سه خط اپورتونیستی "چپ" و دو خط تفرقه گر، یكی پس از دیگری درون حزب ظاهر شدند و انقلاب را با خطر جدی مواجه ساختند. پس از كنفرانس زون ای در 1935 (113)، كه صدر مائو رسماً در موقعیت رهبری كل حزب قرار گرفت، حزب ما تحت رهبری او و پیروی از خط انقلابی پرولتری او و تحت هدایت ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون، به پیروزی و باز هم پیروزیهای بزرگتر دست یافت. هر چند از آن زمان به بعد، انواع خطوط نادرست، برای حزب مشكلات گوناگونی ایجاد كرده اند با این همه این خطوط دیگر هرگز نقش مسلط در حزب ایفاء نكردند. این بطور كامل ثابت می كند كه تنها با پیروی از یك خط ایدئولوژیك سیاسی درست است كه حزب ما میتواند پرولتاریا و توده های وسیع خلق را در مسیر دشوار و پرمخاطره انقلاب، و تا وقتی كه صلح به جای جنگ و پیروزی به جای شكست ننشیند، رهبری كند. تنها بدین طریق است كه كشتی انقلاب توانسته است راه خود را از میان دریاهای متلاطم و طوفانی گشوده و به ساحل پیروزی برسد.
صدر مائو به ما می آموزد كه: "یك حزب سیاسی برای به پیروزی رساندن انقلاب، باید به درستی خط سیاسی خود و استحكام تشكیلات خود اتكاء كند." (114) حزب برای اینكه بتواند رهبری متمركزش را اعمال نماید، ضروری است كه از یك خط صحیح در عرصه ایدئولوژیك و سیاسی پیروی كند و همزمان از چنان تشكلی برخوردار باشد كه بتواند اجرای این خط را تضمین نماید. بدون تضمین های محكم تشكیلاتی اجرای پیروزمندانه یك خط ماركسیستی ـ لنینیستی غیر ممكن است، و از رهبری متمركز حزبی هم نمی تواند سخنی در میان باشد.
"از لحاظ تشكیلاتی، رهبری متمركز حزبی در دو جنبه بیان میشود: نخست در رابطه با مناسبات بین سازمانهای مختلف هم سطح در بخش های هفتگانه ـ صنعت، كشاورزی، بارزگانی، فرهنگ و آموزش، ارتش، دولت و حزب ـ این حزب است كه رهبری تام و تمامش را اعمال میكند، حزب با سازمانهای دیگر هم سطح نبوده و هرگز تحت رهبری سازمان دیگر قرار نمی گیرد. دوم، رابطه با مناسبات بین رده های بالاتر و پایین تر، رده پایین تر از رده بالاتر و كل حزب از كمیته مركزی تبعیت می كند. از مدتها پیش این قانون حزب ما بوده و باید به آن پایبند بود." (115)
پرولتاریا برای تحقق رسالت بزرگ رهایی بشریت، گذشته از برپا داشتن حزب سیاسی خود، مطابق با نیازهای مبارزه انواع تشكلات دیگر از قبیل: ارگانهای دولتی، سازمانهای نظامی، اتحادیه های كارگری، سازمان جوانان كمونیست، فدراسیونهای زنان و سایر تشكلات توده ای را كه برای انجام انقلاب و به فرجام رساندن ساختمان سوسیالیسم، انجام ماموریت تاریخی پرولتاریا و تحقق هدف بزرگ او: كمونیسم، واجب و ضروری اند، باید برپا دارد. برای انجام چنین امری كلیه این تشكلات اهمیت دارند. حزب بمثابه عالیترین شكل سازماندهی پرولتاریا، باید بدون استثناء بر فعالیت كلیه حوزه ها فرمان براند و كلیه دپارتمانها و سازمانها را زیر رهبری متمركز واحد خود قرار دهد. تمام سازمانها، در كلیه عرصه های فعالیت، تنها هنگامی میتوانند نقش شان را بطور كامل ایفاء كنند كه ما رهبری متمركز حزبی را تقویت كرده و كار همه سازمانها را در راستای هدف واحدی كه خط حزب و اصول سیاسی آن معین كرده اند، متمركز سازیم. سازمانهای مختلف بدین طریق قادر خواهند بود مبارزه موثرتری در راه انقلاب پرولتری پیش برند.
رهبری متمركز حزبی قبل از هر چیز اعمال رهبری كمیته مركزی تحت هدایت صدر مائو میباشد. كمیته های محلی حزب، تحت رهبری متمركز كمیته مركزی، ارگانهای این رهبری متمركز را برای تمام دپارتمانها، تمام سازمانها و تمام عرصه های كار در منطقه فعالیت خود برپا می كنند.
بدنه پائینی باید از بدنه بالایی و كل حزب از كمیته مركزی تبعیت كنند ـ این ضامن تشكیلاتی لازم برای اعمال رهبری متمركز حزبی است. حزب ما یك تشكل سخت و محكم است كه بر مبنای اصل تشكیلاتی سانترالیسم دمكراتیك قرار دارد: كه دارای كمیته مركزی، ارگانهای رهبری كننده اش و نیز سازمانهای محلی و سازمانهای پایه ای می باشد و كلیه این تشكلات بمثابه اجزاء ارگانیك یك كل واحد یعنی حزب عمل می كنند. برای تضمین اجرای كامل و تام و تمام خط سیاسی ایدئولوژیك صحیح در كلیه عرصه ها، و برای ایجاد وحدت اراده، دیسیپلین و متحد كردن فعالیت های كلیه اعضای حزب و سازمانهای حزبی و تضمین اعمال رهبری متمركز حزبی در تمام عرصه ها و بر كلیه سازمانها و دپارتمانها، كاملا ضرورت دارد كه بدنه های پائین تر از بدنه های بالاتر و كل حزب از كمیته مركزی تبعیت كنند.
برای تقویت رهبری متمركز حزبی، رهبری كمیته حزبی نباید با "كنفرانس مشترك" بخش های مختلف جایگزین شود. ولی در عین حال لازم است به نقش كمیته های انقلابی و سایر بخشها و سازمانها در كلیه سطوح، بهای كامل داده شود. كمیته های حزبی باید سانترالیسم دمكراتیك را به اجراء در آورند و رهبری جمعی شان را تقویت نمایند. آنها باید خلق را در "هر گوشه از كشور" متحد سازند و از "تعصب منافع قسمت خود" بپرهیزند. آنها باید "بگذارند همه حرفشان را بزنند" ، نه اینكه "فقط یك نفر متكلم الوحده" باشد. سازمانهای حزبی برخی از واحدها به اهمیت نقش خود در كمیته های انقلابی و سایر سازمانهای توده ای انقلابی توجه كافی ندارند. آنها خود را درگیر خرده كاری می كنند، تمام وقتشان را به مسائل درجه دوم اختصاص می دهند و در لاك وظایف بخصوصی فرو می روند، و به مسائل مهم بی توجه می شوند. در واحدهای دیگر، سازمانهای حزبی سیستم رهبری جمعی و اشتراك وظایف و مسئولیت ها را آنطور كه باید و شاید بكار نمی بندند، مسائل مهم به بحث جمعی گذاشته نمی شود، بلكه بجای آن بصورت فردی آنها را پیش می برند. باز هم در واحدهای دیگر، اعضای سازمانهای حزبی به متحد كردن همه افراد بهای لازم را نمی دهند و عوض آن اقدام به تشكیل محافل و گروههای كوچك می كنند آنها به توده ها اجازه ابراز وجود نمی دهند و تنها دبیر سازمان حرف می زند و حرف اشخاص دیگر را زود قطع می كند(116). تمام اینها با اصل رهبری متمركز حزبی منافات دارند و باید بكلی بر طرف شوند.
برای تقویت رهبری متمركز حزبی، كمیته های حزبی در كلیه سطوح باید خط عمومی حزب را بمثابه نقطه عزیمت خود بكار بندند و مسائل مهم را خوب و همه جانبه بفهمند. فهم مسائل مهم یعنی فهمیدن تضادهای عمده آن. صدر مائو متذكر شد: "یك پروسه مركب كه حاوی دو یا چند تضاد است، باید نهایت سعی در یافتن تضاد عمده شود. به مجردی كه تضاد عمده معین شد، كلیه مسایل را میتوان به آسانی حل كرد." (117) در طول تمام دوره تاریخی سوسیالیسم، مبارزه بین پرولتاریا و بورژوازی، بین سوسیالیسم و سرمایه داری تضاد عمده جامعه ما را تشكیل می دهد. بنابراین دریافتن مسائل مهم به معنی فهمیدن مبارزه دو طبقه، دو راه و دو خط می باشد و برای درك این مسائل مهم باید تضاد عمده را یافت.
در كارهای بغایت پیچیده انقلابی، حزب بر كلیه امور اعمال رهبری می كند. برای اجرای رهبری متمركز حزبی، فعالیت كمیته های حزبی اساساً باید حول محور مبارزه طبقاتی و مبارزه دو خط دور بزند. علت چنین امری آنست كه در شرایط دیكتاتوری پرولتاریا، مبارزه طبقاتی و مبارزه بین دو خط، در كلیه زمینه ها، عرصه ها و نهادها، بطور عینی جریان دارد و اجتناب از آن غیر ممكن است. تنها با دریافتن مسائل پایه ای كه برای كل امر انقلاب اهمیت تعیین كننده دارند ـ مبارزه طبقاتی و مبارزه بین دو خط كمیته های حزبی می توانند ذهن روشنی نسبت به اوضاع و احوال پیدا كنند، و در كلیه امور جهتگیری سیاسی پرولتری را حفظ كنند، می توانند با مشكلات و دردسرهایی كه بوسیله گرایشات اشتباه "چپ" و راست تولید می شود روبرو شوند و خط سیاسی عمومی و اصول حزب را با قاطعیت بكار بندند، و نقش رهبری كننده خود را بمثابه پیشاهنگ پرولتاریا در مبارزه ایفاء كنند.
برای اینكه كمیته های حزبی بتوانند این مسائل مهم را بفهمند، باید پیگیرانه و با دقت و تعمق، مناسبات پایه ای میان طبقات را در منطقه و یا نهاد خود مورد تحلیل قرار دهند و بتوانند به موقع تناسب نیروهای طبقاتی و گرایشات نو را در مبارزه طبقاتی و مبارزه دو خط درك كنند. صدر مائو به ما می آموزد كه: "باید در تحلیل یك وضعیت سیاسی و ارزیابی از نیروهای طبقاتی ...اسلوب ماركسیستی ـ لنینیستی را بكار بندیم." (118) مبارزه طبقاتی در دوره سوسیالیسم پیچیده و دراز مدت است، این مرحله در عین حال حامل دو تضاد، تضاد بین دشمن و خودمان و تضاد های درون خلق می باشد. و از آنجا كه اغلب این تضادها در هم تداخل می كنند، جدا كردن آنها بسادگی ممكن نیست. در چنین اوضاع و وضعیتی، فقط با آشنا بودن به این تضادها و تحلیل عمیق مناسبات پایه ای میان طبقات در جامعه می توانیم قوانین عینی مبارزه طبقاتی را خوب بفهمیم و خط عمومی و اصول سیاسی حزب را بنحو صحیح بكار بسته، و تفاوت میان این دو نوع تضاد را تشخیص دهیم، دوستان واقعی را متحد سازیم و به دشمنان واقعی حمله كنیم، تا بتوانیم به پیروزی های باز هم بزرگتری در انقلاب و ساختمان سوسیالیسم نائل شویم.
برای آنكه كمیته های حزبی بتوانند مسائل مهم را خوب دریابند، باید در كلیه امور سیاست پرولتری را حاكم نمایند، رابطه بین مسائل حیاتی و مبرم و مسائل خرد، رابطه بین مسائل سیاسی و مسائل تخصصی، بین انقلاب و تولید، بین سرخ بودن و متخصص بودن را درست حل كنند ـ و رهبری خط ایدئولوژیك سیاسی درست را تضمین نمایند. درك عمیق مسائل مهم، بدین معنی است كه برایشان اولویت قائل شده و آنها را بمثابه مسائل حیاتی و مبرم در دستور جلسه كمیته های حزبی قرار دهیم. كمیته های حزبی باید به مسائل مهم توجه كرده و آنها را مستمراً به بحث بگذارند. این بدین معنی نیست كه از وظایف دیگرشان غفلت ورزند و یا اهمیت پیشبرد آنها را انكار نمایند برعكس باید به این مسائل جایگاه لازمه خود را داد. فی المثل برای پیشبرد اقتصاد سوسیالیستی و هدایت درست تولید صنعتی و كشاورزی كه وظایف بسیار مهمی هستند ـ وظایف دراز مدت برای مرحله سوسیالیسم ـ و باید كاملا به بهترین نحوی اجرا شوند. اما وظایف تولیدی در مقایسه با وظایف دامن زدن موفقیت آمیز مبارزه طبقاتی و مبارزه دو خط، در درجه دوم اهمیت قرار می گیرند. همانگونه كه لنین متذكر شد: "سیاست باید بر اقتصاد پیشی داشته باشد، طرح مسئله به شیوه دیگر به معنی فراموش كردن الفبای ماركسیسم است." (119) بنابراین بین مسائل حیاتی و مبرم و سایر كارها یك رابطه تبعی وجود دارد. نمی توانیم همه مسائل را هم سنگ قرار دهیم و بدتر اینكه جای آنها را با هم عوض كنیم. بعلاوه، بعنوان مثال در عرصه تولید این مسئله مطرح است كه كدام ایدئولوژی تولید را هدایت می كند و چه جهتگیری را دنبال می كند و چه راهی را در پیش میگیرد ـ یعنی در این عرصه باز هم با مسئله خط روبرو هستیم. چنانچه بدون توجه و درگیر شدن در مبارزه طبقاتی و مبارزه ای كه در عرصه تولید بین دو خط جریان دارد، صرفاً سرخود را به تولید گرم كنیم، اگر سیاست پرولتری را كنار گذاشته و بخاطر تولید، به تولید بپردازیم، آنگاه نه تنها امكان نخواهیم یافت بنحو مطلوبی چرخ تولید را بگردانیم، بلكه علاوه بر آن خطر جهت گم كردگی ما را تهدید خواهد كرد، كه این فوق العاده خطرناك است.
رفقایی هستند كه اهمیت فهمیدن مسائل حیاتی و مبرم را بقدر كافی درك نمی كنند. آنها مدعی اند كه "نپرداختن به مسائل حیاتی و مبرم در بدترین حالت، تبلور گرایشات بوروكراتیك خواهد بود و الزاماً یك خطای جدی نیست" و می پندارند "پرداختن به مسائل مهم خطرناك است، و چسبیدن به كارهای درجه دوم بی خطرتر است". این نحوه نگرش به مسائل كاملا اشتباه است لین پیائو و دار و دسته اش كه "تئوری ارتجاعی نیروهای مولده" را بهم بافته و ارائه كردند، ادعا میكردند كه "سیاست یعنی دهقانان باید خوب كشت و زرع كنند و كارگران كارشان را خوب انجام دهند". هدف جنایتكارانه آنها سرنگونی دیكتاتوری پرولتاریا بمنظور احیاء سرمایه داری بود. بنابراین اگر تمام وقتمان را صرف پرداختن به مسائل مشخص خرد و كوچك نمائیم، اگر در مبارزه طبقاتی و مبارزه دو خط نگاه كنیم بدون اینكه ببینیم و گوش دهیم و بدون اینكه بشنویم، بیم آن خواهد رفت كه فریب بخوریم و در دراز مدت از خط انقلابی صدر مائو منحرف شویم، به آرمان حزب و خلق زیان وارد سازیم، و فرصتهای مناسبی برای دشمنان طبقاتی كه سودای احیاء سرمایه داری را در سر می پرورانند، فراهم سازیم چگونه میتوان گفت كه این بینش صرفاً تبارز نوعی "گرایش بوروكراتیك" است؟ باید بفهمیم كه اگر بدون توجه به درست یا نادرست بودن خط، صرفاً به مسئله تولید بپردازیم، در اینصورت اگر رویزیونیسم قدرت گرفت و به حزب و دولت چنگ انداخت، حتی اگر تولید، هم در كمیت و هم در كیفیت افزایش یابد، میوه اش را تنها طبقه مالكان ارضی و سرمایه دار خواهند چید، و همین پایه مادی مناسبی برای رویزیونیسم و سرمایه داری فراهم خواهد آورد. از زمانیكه دارودسته خروشچف ـ برژنف در شوروی بقدرت رسیدند، این كشور سوسیالیستی را به یك كشور سوسیال امپریالیستی بدل ساختند. "آنها سفینه به فضا فرستادند، ولی پرچم سرخ را به زمین انداختند". و این برای ما درس جدی و مهمی را در بر دارد و بهمین دلیل اگر به مسائل حیاتی و مبرم نپردازیم ـ مبارزه طبقاتی و مبارزه دو خط ـ اگر خط عمومی حزب را فراموش كنیم، ناگزیر سر از منجلاب رویزیونیسم در خواهیم آورد. چگونه می توانیم بگوییم "این خطرناك نیست" و یا "این الزاماً خطای جدی نیست"؟
از آنچه گفته شد ما میتوانیم ببینیم مسئله اینكه آیا كمیته های حزبی مسائل حیاتی و مبرم را خوب فهمیده اند یا نه، صرفاً به مسئله شیوه تفكر و سبك كار بر نمی گردد، بلكه فراتر از آن، یكی از بنیادی ترین مسائل مربوط به اصول، یعنی مسئله جهتگیری و خط می باشد. برای تقویت رهبری متمركز حزبی، كمیته های حزبی باید همیشه و در هر اوضاعی، خط عمومی حزب را مد نظر داشته باشند و با جدیت و اشتیاق خود را درگیر مسائل حیاتی و مبرم در مبارزه طبقاتی و مبارزه دو خط نمایند. آنها باید اطمینان دهند كه حتی در صورت سنگین بودن بار وظایف هم، مسائل حیاتی و مبرم كنار گذارده نمی شوند، و حتی اگر كوهی از كار روی هم تلمبار شده باشد، مسائل اساسی اولویت خواهند داشت. آنها باید بكوشند تا آنجا كه به فهم مسائل حیاتی و مبرم مربوط میشود، مداوماً سطح آگاهی شان را بالا برند، بكوشند كلیه وظایف مبارزاتی را كه كنگره دهم به آنها محول ساخته، باز هم بهتر انجام دهند.
تقویت رهبری متمركز حزبی و اینكه نقش رهبری كننده اش را در صفوف پیشگامان پرولتاریا به حداكثر ایفا كند، نمی تواند از نقشی كه كمونیست ها باید بمثابه عناصر پیشرو و نمونه برآورده سازند، جدا باشد. هر عضو حزب كمونیست باید این نقش را بطور تام وتمام ایفا نماید، آگاهانه خود را تحت رهبری متمركز حزبی قرار دهد و آنرا حراست نماید.
در جبهه ایدئولوژیك، باید سطح آگاهی مان را در رابطه با اهمیت عظیم تقویت رهبری متمركز حزبی ارتقا دهیم. خصلت پیچیده و دیرپای مبارزه طبقاتی و مبارزه بین دو خط در حزب و وظایف سنگینی كه باید در انقلاب و ساختمان آن در سراسر دوره تاریخی سوسیالیسم بر دوش بگیریم، تقویت و نه تضعیف رهبری متمركز حزبی را بر ما واجب میسازد. دشمنان طبقاتی داخلی و خارجی در تلاش شان برای واژگون ساختن دیكتاتوری پرولتاریا و احیاء سرمایه داری در كشورمان همیشه در حملاتشان حزب ما را نشانه رفته اند، آنها میكوشند در صفوف ما رخنه كنند، كادرهای ما را بطرف خود جلب نمایند و بهر قیمت و بهر ترتیب كه شده در درون حزب ما عواملی برای خود دست و پا كنند، به این امید عبث كه این حزب ماركسیستی ـ لنینیستی را به یك حزب رویزیونیستی، یك حزب فاشیستی تبدیل ساخته و رنگ (سرخ ـ م) چین را بكلی دگرگون سازند. در رویارویی با چنین شرایطی ما باید فوق العاده بیدار و گوش بزنگ باشیم. برخی از رفقا تصور می كنند كه تقویت رهبری متمركز حزبی مسئله ای است كه به رهبری مربوط میشود و به آنان ارتباطی ندارد چنین دركی از اساس نادرست میباشد همانگونه كه رفیق استالین گفت: "بدون رهبری حزبی... دیكتاتوری پرولتاریا غیر ممكن خواهد بود كافی است حزب را متزلزل و تضعیف كنیم تا فوراً دیكتاتوری پرولتاریا به لرزه افتاده و تضعیف شود".(120) بنابراین چنانكه می بینیم منافع اساسی پرولتاریا به پاسداری از رهبری حزب بستگی دارد. این رهبری مسئله خیلی مهمی است كه تحكیم و تكامل دیكتاتوری پرولتاریا به آن اتكاء دارد. با این حال چگونه كسی می تواند ادعا كند كه مسئله رهبری به او ارتباط ندارد؟ هر كمونیست باید از موضع رفیع مبارزه طبقاتی و مبارزه بین دو خط به این مسائل بنگرد تا بیاموزد كه اهمیت تقویت رهبری متمركز حزبی و قرار گرفتن تحت رهبری متمركز حزب و پاسداری از این رهبری را خوب دریابد.
باید به رابطه فرد و سازمان درست برخورد كنیم. با عزم راسخ خود را تحت رهبری حزب قرار داده و به دلخواه و بنابه میل خود عمل ننمائیم. هر عضو حزب كمونیست جزء لاینفكی از كل حزب است. او باید به یكی از سازمانهای حزبی تعلق داشته باشد و تحت رهبری سازمان مربوطه اش، برای اجرای برنامه و خط حزب، فعالیت و مبارزه نماید. او باید سیستم گزارش دهی به سازمانهای حزبی را حفظ كند و مرتباً، وضع ایدئولوژی و كار و فعالیت خود را به تشكیلاتش گزارش دهد. او باید تمایلات و خواستهای توده ها را منعكس سازد و با حمایت و كمك سازمان حزبی بند های بین حزب و خلق را مستحكم سازد، و وظایف حزبی را به نحو شایسته انجام دهد. اگر ما رابطه بین فرد و تشكیلات را وارونه كنیم و فرد را مافوق تشكیلات قرار دهیم، اگر خواستار تبعیت سازمان از فرد باشیم، در اینصورت رهبری متمركز حزبی را تضعیف می كنیم، كه این فوق العاده خطرناك است. توجه به این مسئله، برای كمونیست هایی كه در موقعیت رهبری كمیته های حزبی در سطوح مختلف ( شاخه عمومی یا هر شاخه ای) قرار دارند، ضرورت بیشتری دارد. آنها برای اینكه وظایف تحت مسئولیتشان را بهتر جلو برند، باید خود را تحت رهبری متمركز حزبی قرار دهند، خود را درون كمیته و نه خارج از آن و یا بدتر، بالای آن قرار دهند. آنان باید از زاویه نگرش به وضعیت عمومی و نه فقط قسمت مربوط به خود حركت كنند، و در هیچ شرایطی نباید ناحیه، دپارتمان و یا واحد خود را به یك "قلمرو مستقل" مبدل سازند. كمونیست هایی كه در سازمانهای توده ای انقلابی در هر سطحی مسئولیت دارند، باید خود را آگاهانه تحت رهبری متمركز حزبی سازمان هم سطح خود قرار دهند، خواستار رهنمود ها و دستورات حزبی باشند و حتی المقدور هر چه بیشتر برای سازمان مربوطه شان گزارش بفرستند. در عین حال، باید تحت رهبری بدنه های بالاتر، فعالانه و همراه با ابتكار عمل، كارشان را انجام دهند. خلاصه كنیم، هر عضو حزب كمونیست باید بنحو صحیحی به مناسبات بین فرد و سازمان برخورد كند و قاطعانه خود را تحت رهبری متمركز حزبی قرار دهد ـ در عرصه سیاسی هر كاری كه دلش خواست انجام ندهد، در عرصه تشكیلاتی فكرش و اقداماتش با هم متناقض نباشد، در حین كار خودش را از همه باهوش تر نپندارد ـ و به شیوه نمونه ای از رهبری متمركز حزبی حفاظت نماید.
ما باید با عزم راسخ علیه گفتار و كردار خطا كه رهبری متمركز حزبی را تضعیف و مختل میسازد، مبارزه كنیم. مبارزه بین كسانی كه خواستار تقویت و تداوم رهبری متمركز حزبی هستند و آنان كه طالب تضعیف و مختل نمودن آن می باشند، تا مدتهای مدید ادامه خواهد یافت و هر كمونیست باید جهت تحكیم دیكتاتوری پرولتاریا شجاعانه خود را در خدمت پشتیبانی از رهبری متمركز حزبی قرار دهد. لیوشائوچی، لین پیائو و دیگر شیادان و نیز مشتی افراد صاحب نفوذ كه راه سرمایه داری را در پیش گرفته و به درون حزب نفوذ كرده بودند، كمر به خرابكاری و اختلال در رهبری حزب بستند تا مگر به هدف جنایتكارانه شان، یعنی تغییر ماهیت حزب، برنامه و خط آن برسند. برای چنین كاری آنها جنایات فراوانی مرتكب شدند. با اینكه لیوشائوچی و لین پیائو شكست خوردند ولی مبارزه بهیچوجه پایان نیافته است. در آینده هم، ممكن است اشخاصی از قماش آنان به میدان بیایند تا با بكارگیری حیله و نیرنگ، در رهبری متمركز حزبی اختلال ایجاد كنند. بهمین خاطر باید با چشمان باز مراقب باشیم و بر هوشیاری خود بیافزاییم تا توطئه های شیادان و نیرنگ بازانی مثل لیوشائوچی و لین پیائو را كه با هدف اختلال در رهبری متمركز حزبی صورت می گیرند، عقیم گذاریم. ما باید با روحیه انقلابی جرات كردن برای حركت خلاف جریان، علیه این اشخاص قاطعانه به مبارزه برخیزیم. در صفوف ما رفقایی وجود دارند كه خود را برتر از سایرین می پندارند، متكبر و خودخواه هستند و به رهبری جمعی وقعی نگذاشته و هر طور دلشان می خواهد عمل می كنند، و به كلیه مسائل مهم، بدون دخالت دادن سایر رفقا، شخصاً رسیدگی می كنند. همچنین رفقایی هستند كه درك حزبی محكمی ندارند، و در محیط كاری كه تحت مسئولیت آنهاست، آنطور كه باید و شاید از حزب رهنمود نمی خواهند و به سازمان حزبی هم سطح خود بقدر كافی گزارش نمی دهند. باز هم رفقای دیگری هستند كه بطور یكجانبه به رهبری متمركز حزبی برخورد می كنند ـ آنها تصور می كنند تحت رهبری متمركز حزب در آمدن بمعنی اتكاء كامل به آن چه در مسائل مهم و چه در مسائل بسیار جزئی است، این رفقا همیشه در پی تایید كمیته حزبی در حل مسائل هستند، بنابراین كمیته را از پرداختن به مسائل حیاتی و مبرم باز میدارند. كلیه این اشتباهات، پروسه تقویت رهبری متمركز حزبی را كند میسازد و تحلیل می برد. باید این موارد گوناگون را از هم تمیز دهیم تا بتوانیم تصحیح شان كنیم، آن مواردی را كه به خط مربوط میشود، بیرون بكشیم و به این رفقا كمك كنیم دركشان را ارتقاء داده و طرز برخوردشان را تصحیح نمایند. هر عضو حزب كمونیست باید درك حزبی اش را محكم كند، روحیه حزبی پرولتری اش را تقویت نماید و سطح آگاهی اش را چنان بالا برد تا از رهبری متمركز حزبی دفاع كرده و با نقشه های گرایشات نادرست كه با هدف تضعیف و اختلال این رهبری صورت می گیرند، به مقابله برخاسته و آنها را خنثی كند.
اساسنامه حزب تصریح می كند: "اصل تشكیلاتی حزب سانترالیسم دمكراتیك است." اجرای آگاهانه سانترالیسم دمكراتیك، در تضمین وحدت حزب، تقویت رهبری متمركز آن، افزایش قابلیت جنگی و شكفتگی و شادابی حزب اهمیت حیاتی دارد. همه كمونیست ها باید معنا و نقش سانترالیسم دمكراتیك را در حزب عمیقا درك نموده و برای بالا بردن سطح آگاهی شان در مورد چگونگی كاربست و اعمال آن كوشش كنند.
سانترالیسم دمكراتیك اصل تشكیلاتی حزب است. همه فعالیتهای حزب ما بر طبق اصل سانترالیسم دمكراتیك انجام می گیرد. سانترالیسم دمكراتیك به چه معنی است؟ سانترالیسم دمكراتیك درون حزب یعنی تمركز بر مبنای دمكراسی، و اجرای دمكراسی تحت رهبری متمركز؛ دمكراتیك و در عین حال متمركز. سانترالیسم دمكراتیك بیانگر وحدت اضداد است؛ در عین اینكه این دو مقوله با هم متضادند، در وحدت با هم قرار دارند. بدون وجود سطح بالایی از دمكراسی، وجود سانترالیسم در سطح عالی غیر ممكن است و بهمان طریق در صورت فقدان سانترالیسم در سطح بالا، نمی توان از سطح بالایی از دمكراسی برخوردار بود. صدر مائو توضیح میدهد: "وحدت دمكراسی و سانترالیسم، آزادی و انضباط، اساس سانترالیسم دمكراتیك ما را تشكیل می دهد." (121)
هنگامی كه از سانترالیسم بر مبنای دمكراسی سخن می گوییم، بدین معناست كه ارگانهای رهبری حزب در كلیه سطوح باید انتخابی باشند، این انتخاب باید بعد از بحث و مشورت دمكراتیك كلیه اعضای حزب و با در نظر گرفتن نیاز تربیت جانشینان برای امر انقلابی و اصل تركیب سه در یك ـ جوان، میانه سال و پیر ـ انجام شود. سانترالیسم بر مبنای دمكراسی بدین معناست كه ارگانهای رهبری، تمام تصمیم گیری های حزب را باید پس از متمركز كردن نظرات توده ها اتخاذ كنند؛ و نیز بدین معنی است كه چون قدرت ارگان های رهبری حزب را نشست های اعضای حزبی یا نمایندگانشان به آنان تفویض می كنند، این ارگانهای رهبری در اعمال قدرت رهبری متمركز و حل و فصل كلیه امور حزبی قادر خواهند بود نماینده كلیه اعضای حزب باشند. سانترالیسم بر مبنای دمكراسی همچنین به معنای آنست كه كل حزب باید تحت یك انضباط واحد باشدـ فرد تابع تشكیلات است و اقلیت باید از اكثریت، و رده پایین تر از رده بالاتر و كل حزب از كمیته مركزی تبعیت كند. اعضای حزبی باید متعهد به اجرای تصمیمات و رهنمودهای سازمانهای حزبی باشند. چنانچه با این تصمیمات موافق نباشند، حق دارند نظرات خود را حفظ كرده و یا مستقیما به رده های بالاتر گزارش دهند. سانترالیسم در حزب بر پایه دمكراسی وسیع برقرار می شود.
وقتی از دمكراسی تحت رهبری متمركز سخن می گوییم، بدین معناست كه كلیه فعالیتهای حزب سازماندهی و رهبری شوند؛ یعنی ارگانهای رهبری كننده حزب در كلیه سطوح باید مرتبا گزارش كارهاشان را به جلسات عمومی اعضاء یا نمایندگانشان بدهند و باید دائما عقاید و نظرات توده ها را چه در درون و چه در بیرون حزب جویا شوند و بیرون بكشند؛ باید مرتبا از طریق بحث و تبادل نظر صریح با مردم و پذیرفتن كنترل از جانب توده ها، سبك كارشان را اصلاح كنند. و بدین معناست كه اعضای حزب حق هرگونه انتقاد و یا پیشنهاد به سازمانهای حزبی و رهبران حزب را در كلیه سطوح دارند و سركوب انتقاد یا اقدامات تلافی جویانه در قبال انتقاد مطلقا ممنوع است. دمكراسی در حزب تحت رهبری متمركز برقرار می شود.
صدر مائو همیشه بر اعمال سانترالیسم دمكراتیك در حزب پافشاری می كرد. او با بیانی بس روشن خطاب به كل حزب گفت: "اگر می خواهیم حزب مستحكمی داشته باشیم، باید سانترالیسم دمكراتیك را اعمال كنیم تا بدین وسیله خلاقیت همه اعضاء را برانگیزیم." (122) و "... كلیه نیروهای حزبمان را بر مبنای اصول تشكیلاتی سانترالیسم دمكراتیك و انضباط بطور منسجم متحد سازیم." (123) صدر مائو، برای اینكه سانترالیسم دمكراتیك بنحو صحیح در تمام سطوح حزب اعمال شود، یك سری اصول و روش ارائه داد. حزب ما در طی مبارزه انقلابی طولانی خود، تجارب دمكراتیك پرباری اندوخته و نیز در اجرای قاطعانه سانترالیسم، سنت های درخشانی كسب كرده است. پراتیك نشان داده كه تنها با اجرای سانترالیسم دمكراتیك، از یكطرف اجازه دادن به همه كه حرفشان را بزنند و نظراتشان را ابراز كنند و برانگیختن و شكوفا نمودن قابلیت و ابتكار هر كس به حداكثر، و از طرف دیگر با اعمال صحیح سانترالیسم بر مبنای دمكراسی و برقرار نمودن انضباط آهنین و متحد نمودن فكر و عمل است كه حزب قادر خواهد بود توده های وسیع خلق را برای دستیابی به پیروزیهای جدید در انقلاب و ساختمان آن رهبری نماید.
اعمال سانترالیسم دمكراتیك تضمین مهمی برای اجرای خط انقلابی صدر مائو می باشد. اصل تشكیلاتی سانترالیسم دمكراتیك را خط سیاسی حزبمان تعیین می كند و این اصل برای كاربست خط درست ضروری است. اعضای حزب ما در اجرای خط انقلابی صدر مائو، شور و حرارت فراوان و ابتكار عظیم از خود نشان می دهند. با گسترش تمام و كمال دمكراسی در درون حزب و دادن حق به همه اعضای حزب كه دائما بر سر چگونگی اجرای خط بحث و اظهار نظر كرده و پیشنهاداتشان را فرموله كنند، با ایجاد جو و شرایطی كه در آن همگی رك و داوطلبانه عقایدشان را ابراز دارند است كه می توان احساس مسئولیت اعضای حزب را استحكام بخشید، آنها را علاقمند و درگیر خط حزب نمود، و ابتكار و خلاقیت آنها را رها ساخت تا بتوانند با تمام قوا نقش خود را در تامین نیروی محركه انقلاب ایفا نموده و در فعالیت های عملی برای خلق نمونه باشند. سازمانهای حزبی بر مبنای گسترش وسیع دمكراسی قادرند بعد از تحلیل و ارزیابی، نظرات صحیح را گرد آوری كنند تا از این طریق تصمیمات حزبی بحداكثر با واقعیت مبارزه طبقاتی تطبیق كند و در نتیجه كادرها و هیئت های رهبری حزب بتوانند كار را درست هدایت كرده و به بهترین نحو خط انقلابی صدر مائو را بعمل در آورند. چنانچه ما از اعمال سانترالیسم دمكراتیك پشتیبانی نكنیم و هر كسی مطابق سلیقه خود عمل كند، شیرازه حزب بطور كلی از هم خواهد گسیخت و در نتیجه اجرای خط عمومی حزب غیر ممكن گشته و طبعا وحدت كل حزب در راستای كسب پیروزیهای بزرگتر نقش بر آب خواهد شد.
اعمال سانترالیسم شرط ضروری تحكیم دیكتاتوری پرولتاریاست. صدر مائو در این باره چنین اظهار می دارد: "بدون سانترالیسم دمكراتیك، تحكیم دیكتاتوری پرولتاریا غیر ممكن است." (124) در جامعه سوسیالیستی، طبقات استثمارگر سرنگون شده، به شكست خود تن در نمی دهند و ناگزیر به اقدامات شدید مقاومت جویانه و خرابكاری دست می زنند. این امر، سانترالیسم شدید و انضباط واحد را برای حزب ضروری می سازد تا اعضای حزب با وحدت اراده تحت رهبری خط درست بطور هماهنگ و با یك ریتم گام بردارند. این امر حزب را قادر می سازد توده ها را در راه غلبه بر توطئه های ضد انقلابی دشمنان طبقاتی و تحكیم دیكتاتوری پرولتاریا رهبری كند. لنین تاكید می كند: "تمركز مطلق و شدیدترین انضباط یكی از شروط اساسی پرولتاریا برای غلبه بر بورژوازی است." (125) بعلاوه، تنها با به اجرا درآوردن سانترالیسم دمكراتیك، با بسیج كامل توده ها و اتكاء به آنها، با حراست از نیروی دمكراتیك توده های وسیع و رها ساختن تمام و كمال ابتكارشان است كه می توان به موثرترین نحو دیكتاتوری پرولتاریا را بر مشتی دشمنان طبقاتی اعمال نمود.
پشتیبانی از سانترالیسم دمكراتیك یا اخلال در اجرای آن ـ این است یكی از مسائل مبارزه دو خط در درون حزب. سردمداران خطوط مختلف اپورتونیستی جملگی دیوانه وار در امر سانترالیسم دمكراتیك درون حزب اخلال كرده اند. آنها بیشرمانه خطوط اپورتونیستی را بكار بستند و به ماركسیسم ـ لنینیسم و منافع پرولتاریا و خلق انقلابی بطور كامل خیانت كردند. دمكراسی پرولتری راه پوشش و استتار را بر آنان بست و چهره ضد انقلابی شان را بوضوح افشاء نمود. بواسطه سانترالیسم متكی بر دمكراسی و انضباط واحد برای كل حزب، اپورتونیست ها در پیشبرد فعالیتهای تفرقه افكنانه شان فلج شده و نقشه ها و توطئه هایشان كاملا به شكست خواهد انجامید. لین پیائو و باند ضد حزبیش بمنظور اجرای خط رویزیونیستی شان در عرصه های سیاسی و تشكیلاتی از هیچ كوششی برای مختل كردن سانترالیسم دمكراتیك درون حزب دریغ نكردند. آنها از یك سو، تنها كارهایی را كه دلشان می خواست انجام می دادند، و از دستورات رهبری سرپیچی كرده و فرد را مافوق تشكیلات قرار میدادند و از طرف دیگر، باند خود را درست كرده، خلق را تحت فشار گذاشته و در را به روی خائنین باز نمودند. آنها برای برآوردن منافع برتری جویانه شان گروه خود را بوجود آوردند، مقر فرماندهی بورژوایی را سازمان داده و دیوانه وار به فعالیتهای تفرقه افكنانه در حزب مشغول گشتند. هدف آنان از مختل كردن دمكراسی درون حزب، برقراری حاكمیت مقر فرماندهی بورژوایی شان در حزب و هدف آنان از اخلال در سانترالیسم، تضعیف و خرد كردن كمیته مركزی برهبری صدر مائو و مخالفت با آن بود. این دو نوع مانور یك هدف رانشانه گرفته بود: تجزیه حزب، تغییر دادن خط پایه ای و اصول سیاسی پایه ای حزب در مورد كل دوره تاریخی سوسیالیسم، سرنگونی دیكتاتوری پرولتاریا و احیاء سرمایه داری. بهمین خاطر اعمال سانترالیسم دمكراتیك در حزب صرفا مسئله سبك كار نیست، بلكه مسئله مهمی است كه با دفاع از رهبری حزب، اجرای خط درست انقلابی صدر مائو و تحكیم دیكتاتوری پرولتاریا ارتباط لاینفك دارد. ما باید به نقد جنایت های لیوشائوچی، لین پیائو و دیگر شیادانی نظیر آنها كه می خواستند در امر سانترالیسم دمكراتیك در حزب خلل ایجاد كنند ادامه دهیم و پیگیرانه آگاهی مان را در چگونگی اجرای آن ارتقاء دهیم.
یكی از مسائل مهمی كه سانترالیسم دمكراتیك در حزب پیش می گذارد، اجرای سیستم تركیب رهبری جمعی با مسئولیت فردی است ـ این استخوانبندی كاربست عملی مشی توده ای حزب در شیوه های رهبری است.
تركیب رهبری جمعی با مسئولیت فردی یعنی چه؟ صدر مائو اظهار داشت كه: "در برخورد به تمام مشكلات مهم (البته، منظور مشكلات غیر مهم، كناری یا مشكلاتی كه راه حل آنها قبلا بوسیله بحث در جلسات بدست آمده و فقط لازم است به اجرا گذاشته شود نیست)، آنها باید برای بحث به كمیته ارائه شود، و اعضای حاضر كمیته باید نظراتشان را بطور كامل ابراز كرده و به تصمیم گیری قطعی برسند تا بعدا توسط اعضای مربوطه به اجرا درآید." (126) بعدها صدر مائو اصول لازم برای اجرای این سیستم را روشن نمود: "قوای پر اهمیت متمركزند، و قوایی كه از اهمیت كمتر برخوردارند پراكنده. تصمیمات كمیته حزبی در تمامی عرصه ها اعمال می شود. اگر آنهایی كه اجرا می كنند، همان كسانی باشند كه تصمیم گیرنده هستند، ما از اصول تخطی نكرده ایم. كمیته حزبی مسئولیت كنترل كارها را دارد." (127) این رهنمود بخوبی سیستم تركیب رهبری جمعی با مسئولیت فردی را توضیح می دهد و بما نشان می دهد كه چگونه رابطه صحیحی بین این دو برقرار كنیم.
تحكیم رهبری جمعی پیش شرط مهمی در اعمال سانترالیسم دمكراتیك در حزب و تضمین مهمی برای برقراری رهبری متمركز حزبی است. كمیته های حزبی در تمام سطوح بدنه اجرا كننده رهبری متمركز هستند. اما رهبری حزب یك رهبری جمعی است و از تصمیمات اختیاری و خودسرانه فرد مشخصی ناشی نمی شود. تنها با اجرای آگاهانه سیستم رهبری جمعی است كه می توانیم بطرز صحیحی سانترالیسم دمكراتیك را در حزب اعمال كرده و تنها با این شیوه كمیته های حزبی قادر خواهند بود كه تمام و كمال نقش خود را بمثابه هسته رهبری كننده در اجرای صحیح تمامی وظایف ایفا نمایند. بطور كلی، تفكر فردی واحد در مورد یك موضوع و ارزیابی و تحلیل از آن، حتی در بهترین حالت، محدود می باشد. بهمین جهت بهنگام تصمیم گیری در باره مسایل مهم، مشكل چنین فردی دچار ذهنی گرایی و یكجانبه نگری نگردد. تنها اگر رهبری جمعی را بكار بندیم، اگر اعضای كمیته حزبی نظرات اعضای حزب و توده ها را در كلیه ابعاد منعكس سازند، و اگر مسایل را از تمامی زوایا و عمیقا مورد مطالعه و بحث قرار دهند، آنگاه قادر خواهیم بود خرد و دانش توده ها را متمركز كنیم و به عقاید صحیح دست یابیم، تصمیماتی اتخاذ كنیم كه بر واقعیت عینی منطبق باشند، و خطر اشتباه را برطرف كرده و یا از میزان آن بكاهیم. در عین حال، این امر اعضای رهبری كننده سازمانهای حزبی را قادر می سازد تا از یكدیگر بیاموزند و با هم به پیش روند.
همچنین رهبری جمعی باید با مسئولیت فردی تلفیق یابد. پیروی از رهبری جمعی بمعنای نفی نقش فرد نیست. بر عكس، لازم است كه افراد تحت رهبری جمعی نقش خود را تماما ایفا نمایند. اجرای سیستم مسئولیت فردی و بهادادن به نقش افراد، تحقق رهبری جمعی را مادیت می بخشد و آنرا تضمین می كند. حزب چه در سطح منطقه ای و چه در سطح هر واحد، همه امور را رهبری می كند و وظایف زیادی بر دوش دارد. اگر مسئولیت اجرای مسائلی كه سازمانهای حزبی بعد از بحث بطور جمعی به راه حل آن رسیده اند بین افراد تقسیم نشود و افراد مسئولیت مشخص اجرای هر وظیفه را بعهده نگیرند، خطر آن خواهد بود كه دچار موقعیتی شویم كه هیچكس در برابر كار خود احساس مسئولیت نكند و بنابراین اعمال رهبری برای حزب غیر ممكن گردد.
بهمین جهت "ما باید مراقب باشیم كه بر رهبری جمعی و یا بر مسئولیت فردی بقیمت نادیده گرفتن یكی از آن دو، تاكید بیش از اندازه نكنیم." (128) ما نه تنها باید با این امر كه مسائل مهم توسط یك فرد تصمیم گیری شود مخالفت نماییم، بلكه باید با گرایش اجتناب از قبول مسئولیت مبارزه كنیم، گرایشی كه می خواهد در مورد همه مسائل ـ كوچك و بزرگ ـ در جلسات بحث شود. همچنین باید با دیگر پراتیك های زیانبار مخالفت كنیم.
بمنظور به اجرا در آوردن تركیب رهبری جمعی و مسئولیت فردی، باید سیستم كمیته حزبی تقویت گردد. صدر مائو گفته است: "سیستم كمیته حزبی نهاد مهم حزب برای تضمین رهبری جمعی و جلوگیری از هرگونه انحصاری كردن هدایت كارها توسط یك فرد می باشد." (129) در برخی واحدها، اعضای رهبری سازمانهای حزبی اغلب چنین ادعا می كنند كه بعلت مشغله بیش از حد، فرصت برگزاری جلسه را ندارند و همین را بهانه می كنند تا جلسات ویژه با شركت تعداد معدودی از اعضاء را بجای بحث و رسیدگی جمعی در جلسه كمیته حزبی قرار دهند. در پاره ای از واحدهای دیگر، سازمانهای حزبی برای رسیدگی به مسائلی كه باید در جلسات كمیته حزبی بحث و حل و فصل شود، فراخوان "كنفرانس مشترك" بسیاری از بخش ها را می دهند. به این ترتیب آنها رابطه بین سازمانهای حزبی و سایر سازمانها كه رابطه بین رهبری كننده و رهبری شونده است را از هم تمیز نمی دهند. این اقدامات گوناگون با اصل رهبری جمعی حزب منافات دارند و باید مطلقا تصحیح شوند. باید جلسه كمیته حزبی را با آمادگی دقیق و تدارك قبلی برگزار ساخت تا بتوان مسایل را مفصلا و در اجزاء به بحث گذاشت. هر گاه مسئله ای برایمان روشن نیست و نمی توان مستقیما راه حلی برایش یافت، نباید به ماستمالی و نتیجه گیریهای عجولانه دست زنیم، بلكه باید به مطالعه و تحقیق درباره آن ادامه دهیم و تصمیم گیری را به تعویق اندازیم تا اینكه وضعیت روشن شود و اشتراك نظر در باره مسئله مزبور حاصل گردد.
بمنظور اجرای سیستم تركیب رهبری جمعی با مسئولیت فردی، حل صحیح رابطه بین دبیر و اعضای كمیته حزبی، بین فرد و جمع، امری ضروری می باشد. هم دبیر و هم دیگر اعضای كمیته باید مطابق و هماهنگ با رهبری جمعی بیاندیشند. دبیر كمیته نباید تك روانه به هر مسئله ای رسیدگی كند، اعضای كمیته نیز نباید انتظار داشته باشند كس دیگری بر كارها نظارت كند ـ همه باید زیر رهبری جمعی قرار بگیرند. رابطه بین دبیر و اعضای كمیته، رابطه ای است بین اقلیت و اكثریت و در جلسات كمیته حزبی، دبیر كمیته باید خودش را همردیف بقیه قرار داده، نظر بدهد و در موقعیت یكسان با دیگران در مورد مشكلات بحث كند. او نباید خودش را بالاتر از كمیته قرار دهد و یا هر طور كه خواست به مسائل برخورد كند. دبیر همچنین حكم یك "فرمانده جوخه" (130) را دارد كه باید افرادش را تشویق كند آزادانه و دمكراتیك مشكلات را به بحث بگذارند. پس از آنكه همه نظراتشان را ارائه دادند، او باید از بحث ها جمع بندی كند و غیره. بنابراین او باید بجای قرق كردن جو جلسه، به همه حق صحبت كردن بدهد، توانایی شنیدن نظرات مختلف را داشته، فروتن و با حزم باشد و به دیگران از موضع بالا برخورد نكند. او باید قادر باشد در بین "افراد جوخه" خود، كار تشكیلاتی و ترویجی را ترتیب دهد و هدایت نماید و بین آنها بر مبنای ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون، خط، جهت گیری و اصول سیاسی حزب، وحدت فكری ایجاد كند. بالاخره اگر در كار او كاستی و كمبود وجود دارد یا مرتكب اشتباه شده، باید شخصا پیشقدم شود و مسئولیتش را بعهده بگیرد. كلیه اعضای كمیته، از كادر قدیمی گرفته تا كادر جدید باید سخت بكوشند تا كمیته حزبی را به یك جمع نیرومند رزمنده مبدل سازند. آنها باید به كلیه امور علاقه نشان دهند و سهم خود را فعالانه در رهبری جمعی ایفا نمایند و كمك كنند تا كمیته به نیروی موثر و توانایی مبدل شود. ما باید طرز تفكر وابسته ای كه "دبیر باید تصمیم بگیرد و بر حسب آن اعضاء مو بمو اجرا كنند" مخالفت كنیم. باید با این گرایش دنباله روانه كه نباید جسورانه وظایف محوله را بعهده گیریم و نیز با این طرز برخورد منفی كه صرفا به كار و فعالیت خود علاقه نشان دهیم و آنچنان عمل كنیم تو گویی زمانی كه درباره كار دیگر رفقا بحث می شود برایمان علی السویه است، مبارزه كنیم.
هنگامیكه زمان اجرای تصمیمات كمیته حزبی فرارسید و به هر یك از اعضای كمیته بخشی از كار و مسئولیت ها محول گردید، آنگاه دبیر بمثابه "فرمانده جوخه" باید كار و مسئولیت ها را بر مبنای اصول تصمیم كمیته حزبی رهبری كند و نباید نظر شخصی خودش را تحمیل كند. در حین اجرای تصمیمات كمیته، اعضایی كه مسئولیت كارهای مختلف به عهده شان محول شده باید به نظارت، كنترل و رهبری دبیر گردن گذارند و زمانی كه اتفاق مهمی روی می دهد یا در كارشان گرهی ایجاد می شود، باید با دبیر كمیته مشورت كرده و از او رهنمود بخواهند ـ نه اینكه سعی كنند به تنهایی آنرا حل و فصل كنند. چنانچه در جریان كارهای روزانه بین دبیر و دیگر اعضای كمیته اختلاف نظر جدی بروز كرد، یا اگر مشكل مهمی سد كار شد، كمیته باید تشكیل جلسه دهد و پس از بحث و بررسی موضوع در باره اش اتخاذ تصمیم كند. دبیر و یا كمیته هیچیك به تنهایی حق تصمیم گیری ندارند.
بمنظور اجرای سیستم تركیب رهبری جمعی با مسئولیت فردی، حل صحیح رابطه بین كادرهای قدیمی و كادرهای جدید، و همچنین بین اعضای كمیته كه در تولید شركت دارند و كسانی كه ندارند ضروری می باشد. كادرهای قدیمی و جوان باید "به یكدیگر احترام گذارند، از یكدیگر بیاموزند و با آموختن از نقاط قوت همدیگر، بر ضعف های خود غلبه پیدا كنند تا بتوانند همانند یك تن واحد در امر مشترك متحد شوند و علیه گرایش های سكتاریستی ایستادگی نمایند." (131) اعضای كمیته حزبی كه در تولید شركت ندارند باید به آنان كه درگیر آن هستند احترام بگذارند. آنها باید در "تبادل اطلاعات" ابتكار بخرج دهند. آنها نباید به مشورت با صرفا اقلیت محدودی از افراد قانع شوند. آنها نباید به اعضایی كه دست اندر كار تولیدند به چشم "زایده درجه دوم" كمیته نگاه كنند. از آنطرف، آن دسته از اعضای كمیته حزبی كه در كار تولید باقی مانده اند، باید كار خود را در رابطه با كل فعالیت حزب در نظر گرفته و فعالانه نظرات توده را منعكس سازند و صرفا به درگیر بودن در قسمت خود دل خوش نكنند. خلاصه كنیم، كادرها ـ خواه قدیمی و خواه جوان؛ خواه در كار تولید باشند، خواه نباشند ـ باید متواضع و با حزم بوده از یكدیگر بیاموزند، مثل رشته های یك ریسمان با هم متحد باشند تا بتوانند با هم خط انقلابی صدر مائو را بكار بندند و اعضای حزب و توده ها را در جهت كسب پیروزیهای بازهم عظیمتری در انقلاب و ساختمان آن رهبری كنند.
بمنظور اعمال صحیح سانترالیسم دمكراتیك در درون حزب، باید بطور كامل دمكراسی را گسترش دهیم و زندگی دمكراتیك حزب را شكوفا سازیم و بطور منظم اصل انتقاد و انتقاد از خود را بكار بندیم. صدر مائو بما می آموزد: "هم در درون و هم در بیرون حزب، ما باید دمكراسی را بطور كامل بكار بندیم، یعنی باید آگاهانه سانترالیسم دمكراتیك را اعمال كنیم." (132) "بدون دمكراسی، اجرای صحیح سانترالیسم هم ممكن نخواهد بود چون زمانی كه افراد دچار اختلاف نظر بوده و وحدت فكری ندارند، برقراری سانترالیسم امری غیر ممكن است." (133)
كلید گسترش تمام و كمال دمكراسی درون حزب در دست رهبری سازمانهای حزبی قرار دارد. كلیه اعضای حزب كه مسئولیت های رهبری را بعهده می گیرند، باید به بهترین وجه سبك كار دمكراتیك داشته، به حقوق دمكراتیك دیگر اعضای حزب احترام گذارند و برای همگان شرایطی فراهم آورند تا بتواند خط، جهت گیری و اصول سیاسی حزب را خوب دریابند، موقعیت ومشكلات را درك نموده و نظراتشان را بطور كامل بیان دارند. این بدین معنی است كه هر تصمیم گیری ـ هر قدر هم كوچك باشد ـ زمانی كه توسط رده بالاتر اتخاذ گشت، سریعا به رده های پایین تر و نیز به همه اعضای حزب منتقل شود. هنگامیكه رفقای رهبری گزارش كار خود را به جلسه عمومی اعضای حزب یا نمایندگانشان ارائه می دهند، نباید صرفا رفع تكلیف كرده هر كس سخنرانی خودش را بخواند و بقیه هم بشنوند، بلكه باید بحث پیرامون كار و فعالیت حزب را فراتر برده و تا سطح مبارزه دو خط ارتقاء دهند و بر مبنای واقعیات، تحلیل و جمعبندی كنند. آنها باید بر موفقیت ها تاكید كنند ولی در عین حال نارسایی ها و اشتباهات را تشخیص دهند، سخت گیرانه خود را مورد "بازبینی" قرار دهند و با جسارت از خود انتقاد نمایند و داوطلبانه به كنترل از جانب توده اعضای حزبی گردن نهند، به نظرات آنها گوش فرا دهند و در عین حال باید به توده ها حق كامل سخن گفتن بدهند و با طرز برخورد موذیانه ای كه نشانه وحشت از نظرات خلق بوده و در پی بستن دهان آنهاست، بجنگند. آنها باید صادقانه به نظرات همه گوش دهند ـ چه نظرات اكثریت و چه نظرات اقلیت. معمولا بنظر میرسد كه نظر اكثریت درست است، ولی این امكان هم هست كه حقیقت نزد اقلیت باشد. آنها می باید به اقلیت اجازه دهند كه آزادانه به ابراز نظر بپردازد و سپس می باید بطور آگاهانه آن نظرات را محك بزنند. گوش فرا دادن به نظرات مخالف بهمان اندازه ضروریست كه شنیدن عقاید مدافعان. برخورد صحیح به نظرات انحرافی، بعد از پیشبرد كار پر درد و رنج ایدئولوژیك سیاسی، بهمان اندازه ضروریست كه پذیرفتن نظرات درست. تنها از این طریق است كه می توان دمكراسی درون حزبی را زنده نگاه داشت و همه اعضای حزب امكان می یابند نظراتشان را داوطلبانه و بی دغدغه آشكارا بیان دارند و سانترالیسم بر مبنای دمكراسی و دمكراسی تحت رهبری متمركز را اعمال نمایند. تنها از این طریق می توان وحدت حزبی را تحكیم كرد و كار حزبی را بخوبی پیش برد، تنها بدینوسیله می توانیم "آنچنان وضعیت سیاسی را بیافرینیم كه در آن سانترالیسم و دمكراسی، انضباط و آزادی، وحدت اراده و راحتی فكر و نشاط وجود داشته باشد...." (134)
گسترش و تكامل زندگی دمكراتیك حزب همچنین به تلاش همه اعضای آن بستگی دارد. هر كمونیست باید برخورد فعال و مسئولانه ای به امر انقلابی داشته باشد و در كار و فعالیت حزبی به امور مهم علاقمندی نشان دهد و خود را سهیم بداند. او باید جسورانه در مورد هر مسئله مهم سیاسی نظراتش را مطرح كرده، از آن نظراتی كه درست هستند دفاع كند و با آنهایی كه اشتباهند مخالفت ورزد. پافشاری نكردن بر روی نظرات درست و نیز مبارزه نكردن با نظرات اشتباه، بی مسئولیتی در قبال حزب و مغایر با روحیه حزبی یك كمونیست است.
بمنظور كاربست صحیح سانترالیسم دمكراتیك همچنین باید از وحدت متمركز حزبی پشتیبانی كنیم. صدر مائو به ما می آموزد: "... حزب كمونیست نه تنها به دمكراسی بلكه بیشتر از آن به تمركز نیاز دارد." (135) حزب ما سازمان پیشاهنگ است كه پرولتاریا و توده های انقلابی را در مبارزه شان علیه دشمنان طبقاتی هدایت می كند. حزب بدون وحدت و تمركز نمی تواند دشمن را شكست دهد. ما به دمكراسی نیاز داریم اما نه بمثابه یك هدف، بلكه بمثابه یك وسیله. دمكراسی به تقویت سانترالیسم كمك می كند، رهبری متمركز حزبی را تضمین می نماید و دیكتاتوری پرولتاریا را تحكیم می بخشد ـ و آنها را تضعیف نمی كند. هنگامیكه از تمركز سخن می گوییم منظورمان در درجه اول متمركز كردن نظرات صحیح است. كمیته های حزبی در همه سطوح باید ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون را بمثابه راهنمای خود در چنگ گرفته و سانترالیسم را بشیوه ای صحیح اعمال كنند. كمیته های حزبی تنها از این راه قادر خواهند بود به وحدت فكری، سیاسی و وحدت در نقشه، رهنمود و عمل دست یابند و كلیه اعضای حزب و توده ها را در اجرای وظایف مبارزاتی كه حزب تعیین كرده رهبری كنند.
اساسنامه حزبی تصریح می كند: "كل حزب باید از انضباط واحدی تبعیت كند: فرد از تشكیلات تبعیت كند، اقلیت از اكثریت، رده پایین تر از رده بالاتر و كل حزب از كمیته مركزی." انضباط حزبی شرط ضروری تضمین اجرای خط، تقویت وحدت و استحكام حزب، پالایش تشكیلات، تحكیم دیكتاتوری پرولتاریا و كسب پیروزی در انقلاب است. هر عضو حزب كمونیست باید آگاهانه تحت انضباط حزبی درآمده و آنرا تحكیم نماید.
"انضباط ضامن اجرای خط است، بدون آن حزب قادر نخواهد بود توده ها و ارتش را در براه انداختن مبارزات پیروزمندانه رهبری كند." (136) این رهنمود صدر مائو بطور عمیقی رابطه بین انضباط و خط را آشكار می كند و اهمیت انضباط انقلابی را در بكار بستن خط حزب و تحقق وظایف مبارزاتی اش را نشان می دهند. انضباط تشكیلاتی حزب توسط خط سیاسی ناظر بر آن تعیین می شود و در عین حال اجرای خط را تضمین می كند. خط عمومی حزب برای سراسر دوره تاریخی سوسیالیسم طبق تعریف صدر مائو عبارتست از یك خط ماركسیستی ـ لنینیستی كه اصول اساسی را برای كلیه كارها و فعالیت مان تشكیل می دهد. تنها با پای فشردن بر این خط می توان انضباط پرولتری را در حزب تقویت نمود و به "وحدت فكر، سیاست، نقشه، رهنمود و عمل" (137) واقعی در سراسر حزب دست یافت. انحراف از این خط و اجرای خط نادرست بشكل گریزناپذیری بمعنای اخلال در انضباط پرولتری حزب می باشد و هر چه از اراده واحد پرولتاریا گفته شد را زیر پا گذاشته و به چیزی بی معنی بدل می كند. این یك جنبه از رابطه بین انضباط و خط است. از طرف دیگر برای رهبری پرولتاریا و توده های وسیع انقلابی در اجرای خط عمومی حزب، حزبمان نیاز به انضباط منسجم و واحدی دارد تا درجه بالایی از سانترالیسم و وحدت را بر پایه ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون در صفوف ما تضمین نماید. اگر هیچ انضباط واحدی در كار نباشد، اگر هر كس به میل خود عمل كند و وحدت در جهت گیری و عمل موجود نباشد، حزب در اجرای خط عمومی حزب با اشكال مواجه شده و قادر نخواهد بود نقش خود را بمثابه پیشاهنگ پرولتاریا ایفا نماید.
در دوره دیكتاتوری پرولتاریا، برقراری انضباط واحد در سراسر حزب بیش از هر زمان دیگر اهمیت پیدا می كند. بهمین جهت باید در طی این دوره تاریخی، وظیفه پایه ای تحكیم دیكتاتوری پرولتاریا را در هر یك از سازمانهای پایه ای به بهترین نحوی انجام دهیم و آهنگ ساختمان سوسیالیسم را تسریع بخشیم. از احیاء سرمایه داری در داخل جلوگیری كنیم و در خارج راه تجاوز و حمله امپریالیسم و سوسیال امپریالیسم را سد كرده و مانع شویم. چنین كاری تنها با تقویت انضباط پرولتری قابل تحقق می باشد. همانگونه كه لنین اشاره كرده است: "هر كس ذره ای فلز انضباط حزب را (مخصوصا در دوران دیكتاتوری پرولتاریا) شكننده كند، در واقع علیه پرولتاریا به بورژوازی كمك نموده است." (138) این بروشنی نشان می دهد كه باید در طول دوره تاریخی گذار از سرمایه داری به كمونیسم، پیوسته و مستمرا انضباط پرولتری را جهت تحكیم دیكتاتوری پرولتاریا و جلوگیری از احیاء سرمایه داری، همچون فولاد آبدیده كنیم. هر عملی كه با هدف تضعیف انضباط حزبی انجام گیرد، در واقعیت تنها می تواند به بورژوازی در مبارزه اش علیه پرولتاریا یاری رساند و دیكتاتوری پرولتاریا را تضعیف یا حتی مختل سازد.
صدر مائو مكررا در مورد تقویت انضباط حزبی ما را آموزش داده است. در دوران دومین جنگ داخلی انقلابی، صدر مائو در اثر خود تحت عنوان "درباره اصلاح نظرات نادرست درون حزب" (139) از دمكراسی افراطی، عدم قبول تشكیلات و دیگر گرایشات زیانبار كه در انضباط حزبی خلل وارد می آورد، بشدت انتقاد كرد. در این اثر او تاكید نمود كه كل حزب باید از تصمیمات حزبی اطاعت كند و به انضباط حزب احترام گذارد و از لحاظ ایدئولوژیك و تشكیلاتی، جهت گیری را كه می بایستی برای ساختمان حزب و ارتشمان دنبال گردد داهیانه ترسیم نمود. صدر مائو در طی جنگ مقاومت علیه ژاپن، اثر درخشان دیگری تحت عنوان علیه لیبرالیسم (140) عرضه كرد. او در این اثر به كل حزب آموزش داد چگونه با روحیه انقلابی ماركسیستی ـ لنینیستی بر لیبرالیسم منفی فایق آیند. صدر مائو با جمع بست تجارب حزبمان در مبارزه علیه خط اپورتونیستی چان گوتائو، بار دیگر بر اهمیت انضباط واحد حزبی تاكید نمود و در بسط این موضوع خاطر نشان كرد: "هر كس ماده های مربوط به انضباط را نقض كند، وحدت حزب را می شكند." (141) صدر مائو در جریان جنگ رهائیبخش نیز اعلام نمود: "ارتش به پیش می رود، تولید پیشرفت می كند. چنانچه حس انضباط در ما تقویت شود، برای همیشه در انقلاب پیروز هستیم."(142) و بنابراین كل حزب، ارتش و خلق را به پیروزی در سطح كشور هدایت نمود. صدر مائو از زمان رهایی سراسر كشور تاكنون، بكرات بر ضرورت تقویت انضباط حزبی تاكید نموده و ارتباط دیالكتیكی بین آزادی و انضباط را روشن كرده است. صدر مائو در جریان رهبری كردن حزب، ارتش و خلق برای در هم شكستن باند ضد حزبی لین پیائو، سه اصل پایه ای "سه آری و سه نه" را فرموله نمود و نشان داد كه ضروری است: "كادرها، توده ها، اعضای حزبی و خلق برمبنای سه قانون اصلی انضباطی و هشت نكته هشدار باش آموزش ببینند." (143) با این رهنمود، خلق توانست توطئه جنایتكارانه باند ضد حزبی لین پیائو برای احیاء سرمایه داری را در هم بشكند. در نتیجه یك چنین تمرین و تربیتی كه صدر مائو در طی مبارزه طولانی انقلابی در حزب تدارك دید، رعایت و احترام سخت گیرانه به انضباط، به سنت درخشان حزب ما و سلاح نیرومندی جهت تحكیم وحدت حزب وشكست دشمن تبدیل گشته است.
رهبران كلیه خطوط اپورتونیستی، بمنظور تغییر دادن خط ماركسیستی ـ لنینیستی حزب و پیشبردن فعالیت های تفرقه افكنانه پشت پرده خود، همواره از هر وسیله ای برای ضدیت با انضباط حزبی سود جسته و از هیچ اقدامی برای تخریب آن دریغ نورزیده اند. از چن دوسیو، وان مین و چان گوتائو گرفته تا لیوشائوچی، لین پیائو و دیگر شیادانی از این قماش، در تمام طول تاریخ حزب ما همگی شان بدین شیوه عمل كرده اند. همگی سكتاریست، تفرقه افكن و باندبازهایی بودند كه می خواستند در انضباط حزب خرابكاری كنند. تا آنجا كه به لین پیائو و دار و دسته ضدحزبی اش مربوط می شود، از یك سو با بی پروایی انضباط متمركز حزبی را لگد مال كرده، مقرهای فرماندهی بورژوایی را سازماندهی نمودند و باكمیته مركزی برهبری صدر مائو به ضدیت برخاستند و كوشیدند از طریق سرنگونی قدرت را در حزب قبضه كنند. از سوی دیگر اینان در درون باند ضد حزبی شان به بهانه احترام به انضباط حزبی، انضباط فاشیستی را در سطح وسیعی تحمیل نمودند. هدف كلیه این اقدامات ضدیت با خط عمومی حزب و اجرای یك خط رویزیونیستی ضد انقلابی بود. ما باید بطور ریشه ای و عمیق جنایت های لین پیائو و هم پالگی هایش را كه انضباط حزبی را مختل می كردند به نقد كشیم و بكوشیم انضباط حزبی را تقویت و تحكیم نماییم.
صدر مائو به ما می آموزد كه كمونیست ها باید "در احترام گذاشتن به انضباط حزبی، نمونه" (144) باشند. برای احترام گذاشتن به انضباط حزبی، ما باید به اساسنامه حزبی پایبند باشیم. اساسنامه حزبی چنین تصریح می كند كه فرد تابع تشكیلات، اقلیت تابع اكثریت، رده پایین تر تابع رده بالاتر و كل حزب تابع كمیته مركزی است.
فرد تابع تشكیلات است: یعنی اعضای حزب باید بدون تزلزل از تصمیمات و رهنمودهای سازمانهای حزبی تبعیت كنند و آنها را به اجرا درآورند و تحت هیچ بهانه ای از آنها سرپیچی نكنند. و اما اعضای حزبی كه با تصمیم گیری ها و یا رهنمودهای حزب موافق نیستند، حق دارند نظر خود را حفظ كرده و همچنین حق دارند در هر رده ای كه باشند، از فراز سر كمیته حزبی خود، نظراتشان را مستقیما به كمیته مركزی و صدر آن گزارش دهند.
اقلیت تابع اكثریت است: یعنی قطعنامه های صادره از جانب سازمانهای حزبی باید توسط اعضای حزبی قاطعانه به اجرا گذاشته شوند. هنگامیكه نظر اقلیت رد میشود، باید از تصمیماتی كه اكثریت اتخاذ كرده حمایت كند. در صورت ضرورت می توان خواستار به بحث گذاشتن آن موضوع در یك جلسه دیگر گردید، اما در هیچ موردی نشان دادن مخالفت یك فرد در حین عمل جایز نیست. رده پایین تر تابع رده بالاتر است: یعنی سازمانهای حزبی در رده های پایین تر باید قاطعانه به تصمیمات، رهنمودها و وظایف تعیین شده توسط سازمانهای رده بالاتر گردن نهند و اجرای آنها را تضمین كنند. سازمانهای رده پایین تر اجازه ندارند برای حفظ منافع قسمت خود، در جهت مخالفت ورزیدن با آن، امر وحدت و انسجام متمركز كل حزب را مختل نمایند.
كل حزب تابع كمیته مركزی است: این اصل عالی انضباط حزبی ماست. كمیته مركزی حزب برهبری صدر مائو، قلب رهبری كننده كل حزب، ارتش و خلق می باشد. رهنمودهای صدر مائو و فراخوان های كمیته مركزی، منافع پرولتاریا و تمام جمعیت كشور مارا در فشرده ترین شكل آن نمایندگی می كند و ضامن اساسی برای كسب پیروزیها در انقلاب و ساختمان آن را تشكیل می دهد. همیشه و در همه حال باید قاطعانه از دمكراسی افراطی، روحیه خود رایی و اشكال دیگر رفتاری كه موجب پایمال شدن انضباط حزبی می شوند اجتناب كرده و بر آنها غلبه پیدا كنیم.
مسلماً احترام به انضباط حزبی بمعنای اطاعت كوركورانه از آن نیست. در حزب خط درست كه صدر مائو آنرا نمایندگی می كند در جایگاه رهبری قرار دارد، اما هراز چند گاهی برخی خطوط و گرایشات غلط نیز می توانند ظاهر شوند. اگر عده زیادی از مردم در بخشی مناطق و برخی از بخش ها، از این خط ها و گرایشات غلط بعنوان خط درست پشتیبانی نمودند، عضو حزب كمونیست باید بنفع عموم علیه آن بایستد، جرات كند خلاف جریان شنا نموده و در دفاع از خط انقلابی صدر مائو و انضباط حزبی مبارزه كند.
برای آنكه رعایت انضباط حزبی پاس داشته شود، باید سطح آگاهی اعضای حزب را در این زمینه بالا برد. انضباط پرولتری انضباطی آگاهانه است ـ كه اساساً با انضباط ارتجاعی بورژوازی از بیخ و بن تفاوت دارد. انضباط بورژوایی بر پایه استثمار و بردگی خلق بنا شده و تنها از طریق اقدامات سركوبگرانه، اختناق و یا دروغ پابرجاست. از طرف دیگر، لنین خاطرنشان می كند كه انضباط پرولتری برمبنای آگاهی همه اعضای حزب استوار است و "توسط آگاهی طبقاتی پیشاهنگ پرولتاریا، با خود را وقف انقلاب كردن و پایداری، فداكاری و قهرمانی" (145) برقرارگشته، محك خورده و آبدیده شده و تحكیم می شود. با اینكه انضباط حزبی از خصلت اجباری برخوردار است، با اینهمه اجرای آن قبل ازهرچیز به سطح آگاهی اعضای حزب بستگی دارد. این آگاهی ریشه در وقف اعضایش به حزب و خلق و حس عمیق مسئولیت به امر انقلابی دارد. چنین سطح بالایی از آگاهی سیاسی است كه آنها را قادر میسازد منافع انقلاب را مقدم برهرچیز قرار داده و منافع شخصی شان را تابع منافع انقلاب كنند و حتی از نثار جان در راه حفظ انضباط انقلابی واهمه نداشته باشند. با چنین سطح عالی از آگاهی سیاسی، برای آنها ممكن می گردد بدون هراس از دشواری اوضاع، انضباط حزبی را اجرا نمایند و "نه از سختی بهراسند و نه از مرگ" (146). برای آنها ممكن می گردد كه حتی در صورت قطع شدن ارتباطشان با رهبری و حتی در مواقعی كه هیچ كس ناظر براعمال آنها نباشد، كاملا به اراده خود و آگاهانه به انضباط حزبی احترام گذارند. لیوهولان برای حفظ اسرار حزب تزلزل بخود راه نداد، در برابر چهره بی رحم شكنجه گرانش استوار ایستاد و با فداكردن قهرمانانه جانش در زیر تیغ دشمنان، از منافع حزب دفاع نمود. چیوشائویون برای فاش نكردن مخفیگاه رفقای ارتش داوطلب، سرسختانه به انضباط میدان جنگ احترام گذاشت و هنگامی كه شعله های آتش او را می بلعید، لب از لب نگشود. او به بهای دادن جان خود پیروزمندانه وظایف جنگ را بردوش گرفت. همه اعضای حزب كمونیست با الهام از این شهدای انقلابی باید آگاهانه كلاسیكهای ماركسیستی ـ لنینیستی و آثار صدر مائو را مطالعه كرده و بكوشند سطح آگاهی ایدئولوژیك خود را ارتقاء دهند و روح پرولتری حزب را تقویت نموده و سعی كنند در عمل نمونه احترام آگاهانه به انضباط حزبی باشند.
برای پاس داشتن انضباط حزبی، باید قاطعانه باهر عملی كه آنرا زیر پا می گذارد مخالفت ورزیم. همه كمونیست ها باید به مواضع حزب محكم بچسبند و از خود روحیه انقلابی جسارت و بی باكی نشان دهند. آنها باید محكم به اصول انقلابی پرولتاریا پای بند بوده و علیه توطئه هایی كه عوامل بورژوازی خزیده بدرون حزب با هدف لگدكوب كردن انضباط حزبی انجام می دهند، به مبارزه برخیزند. آنها باید علیه كلیه اعمالی كه همسویی با انضباط حزبی نداشته و برخلاف جهت آن است مخالفت كنند. وجود و یا فقدان چنین احساس مسئولیتی نزد هر كمونیست، در واقع معیار سنجش قدرت و یا ضعف روحیه حزبی است. در حزب ما هستند رفقایی كه در مواجهه با پراتیك هایی كه انضباط حزبی را نقض كرده اند، همواره طرز برخورد لیبرالی اتخاذ می كنند: "هركاری كه به شخص خود مربوط نباشد، بدست پیشامد ها سپردن، در صورت وقوف كامل به نا درستی مطلبی از اظهار نظر درباره آن تا حد ممكن خودداری كردن. رندانه درصدد حفظ و نگهداری خود برآمدن و فقط شخص خود را از ارتكاب به اشتباه مصون نگاهداشتن." این سبك كار مبتذل و پوسیده بورژوازی است كه با ماهیت انقلابی كمونیستها همانقدر بیگانه است كه آب با آتش. اگر ما با اعمالی كه انضباط حزبی را زیر پا می گذارد مبارزه نكنیم، اگر آنها را محكوم نكنیم، اگر در مقابل آنها برخورد لیبرالی اتخاذ كنیم، خطر آن خواهد بود كه قادر به تشخیص خوب از بد نشویم و اجازه دهیم این سبك كار اشاعه یافته، درنتیجه به منافع حزب ضربه بزنیم. صدر مائو به ما می آموزد یك كمونیست چگونه باید رفتار كند: "او باید همواره و همه جا از اصول پیروی كند و مبارزه خستگی ناپذیری را علیه ایده ها و اعمال نادرست براه بیندازد...." (147) ما باید این چنین روحیه انقلابی از خود بروز داده و در دفاع از انضباط حزبی مبارزه كنیم.
برای آنكه انضباط حزبی محترم شمرده شود، هر كمونیست ـ خصوصاً كادرهای رهبری حزب در سطوح مختلف باید آگاهانه به انتقاد و كنترل از جانب توده ها گردن نهند. دولت ما، دولت سوسیالیستی دیكتاتوری پرولتاریاست. طبقه كارگر، دهقانان فقیر و میانه حال و توده های وسیع كاركن، صاحبان این دولت اند و قدرت اعمال كنترل انقلابی بر كادرها درسطوح مختلف حزب و دولت را دارند. ولیكن، اقلیتی از كادرها وقتی توده ها در درون یا بیرون حزب از خود هشیاری و مراقبت بروز می دهند، تاب نمی آورند. و تا آنجا پیش می روند كه انتقاد را سركوب كرده و به تلافی و انتقام جویی دست می زنند. انضباط حزبی چنین چیزی را مجاز نمی داند. ما باید از دیدگاه رفیع مبارزه دو خط به این مسئله نگاه كنیم تا بتوانیم مبارزه ای قاطعانه علیه چنین فعالیتهایی كه در ضدیت با انضباط حزبی است براه اندازیم.
اساسنامه حزبی اعلام می دارد: "در صورتیكه اعضای حزب انضباط حزبی را نقض كنند، سازمانهای در سطح مربوطه، در محدوده عملكرد و قدرتشان اقدامات انضباطی مقتضی را ـ اخطار، اخطارجدی، خلع مسئولیت حزبی، تعلیق و قائل شدن یك دوره آزمایشی در درون حزب یا اخراج از حزب را در موردش اعمال می كنند." هدف از انضباط حزبی صرفاً تنبیه نیست، بلكه فراتر از آن، آموزش و كمك به اعضایی است كه مرتكب اشتباه می شوند. انضباط به تحكیم تشكیلات و حفاظت از امر حزب خدمت می كند. بهمین خاطر است كه حزب همواره در مورد مسئله انضباط ، اعضای خود را آموزش می دهد تا بتوانند آگاهانه به آن احترام بگذارند. وقتی تنبیهی در مورد یكی از اعضای حزب اعمال می شود، قبل از هرچیز لازم است برای او استدلال آورد و مكرراً او را آموزش داد تا به خطایش واقف شده و بطور واقعی برای تصحیح آن قدم بردارد.
دربكاربست انضباط حزبی، باید بادقت و سختگیری بین دونوع تضاد خصلتاً متفاوت تمایز قائل شده، جهت گیری متفاوت دربرابر هر یك از آن دو اتخاذ كنیم، به آنها متفاوت برخورد كنیم و به شكل درستی برای آنها راه حل پیدا كنیم. تا آنجا كه به مرتدین شناخته شده، عوامل دشمن، رهروان اصلاح ناپذیر و سوگند خورده درقدرت كه راه سرمایه داری را می پیمایند، عناصر منحط و عناصر طبقات بیگانه مربوط می شود، آنها باید از حزب طرد گردند و اجازه برگشت مجدد به حزب به آنان داده نشود. برای آن اعضای حزب كه مرتكب لغزش و حتی اشتباه جدی شده اند، باید این اصل را اعمال كنیم: "درس آموزی از اشتباهات گذشته بمنظور جلوگیری از خطاهای آینده و علاج بیماری بمنظور نجات بیمار."، سختگیر و قاطع در انتقاد ایدئولوژیك اما انعطاف پذیر در زمینه تشكیلاتی و اتخاذ برخورد صمیمی، مثبت و جدی. همه اینها به اعضایی كه مرتكب اشتباه شده اند كمك می كند تا برای اصلاح خود واقعاً قدم بردارند. اگر آنها تمایل و شور و شوق به اصلاح خود نشان دادند، ما باید برای آموزش ایدئولوژیك آنها نیرو گذاشته، به آنها كمك كنیم تا آگاهی شان را ارتقاء دهند و به مسیر خط انقلابی صدر مائو باز گردند. اینان باید به توده ها و حزب ایمان داشته باشند و مجدانه خود را مورد "بازبینی" قرار دهند، آگاهانه خطای خود را تحلیل نموده، بكوشند با شركت در سه جنبش عظیم انقلابی، جهان بینی خود را تغییر داده و كار انقلاب را ادامه دهند تا بتوانند باردیگر در خور احترام و اعتبار در نزد خلق شوند. برای آن عده قلیل اعضای حزب كه مرتكب خطاهای جدی می شوند ولیكن حتی بعد از كوششهای مكرر برای آموزششان، از اصلاح خود سرباز می زنند، اعمال تدابیر انضباطی مقتضی بر حسب شرایط، حتی تا اخراج از حزب ضروری است.
هنگامی كه ما انضباط حزبی را در مورد اعضایی كه دچار اشتباه شده اند، اعمال می كنیم باید جدی و محتاط باشیم و ناشیانه عمل نكنیم. صدر مائو دراین مورد می گوید: "داشتن برخورد دقیق در رسیدگی به مورد هر كدام از رفقا، نه نرمش بیش از حد و ماستمالی درست است و نه ضربه زدن به رفقا...." (148) جدیت و احتیاط بدین معناست كه به خود اجازه ندهیم هرگاه انضباط حزبی توسط اعضای حزب نقض شد، تحت تاثیر موقعیت و اعتبار آنها قرار بگیریم، بلكه وقتی به اشتباهاتشان پی بردیم، باید برخوردمان به آنها علمی و انتقادمان از آنها جدی باشد. اما در حین رسیدگی به قضیه، باید با احتیاط عمل كنیم و برخوردی واقعاً مسئولانه داشته باشیم. وقتی اعضای حزب مرتكب خطایی می شوند، باید یك تحلیل همه جانبه تاریخی بعمل آورده و همزمان با بخاطرسپردن اشتباهاتشان، كارهای مثبت و خدماتی كه تحت رهبری صدر مائو و حزب به انقلاب نموده اند را نیز در نظر داشته باشیم. همچنین باید از ماهیت آن خطاها، اوضاع و شرایطی كه در آن قرار داشته اند و اینكه آیا این خطاها همیشه از آنها سرزده اند، اینكه آیا از عمل خود پشیمانند، از همه اینها تحلیل مشخص كنیم و با جستجوی حقیقت از میان واقعیت و برطبق اسلوب بین رهبری و توده، به اشتباهات درست برخورد كنیم.
باید در اعمال انضباط حزبی، از هرگونه یكجانبه نگری، چه سخت گیری بیش از اندازه و چه نرمش بیش از حد بپرهیزیم.
مسلم است ما باید دربرخورد به اعضای حزب كه خطا كرده اند، بخاطر داشته باشیم كه آنها مرتكب اشتباه شده و امر حزب را در معرض خطر قرار داده اند. ولیكن این نكته را هم مد نظر داشته باشیم كه اكثریت این اعضا می خواهند دوباره همگام با حزب در مسیر انقلاب كردن به پیش روند. ما باید این مسئله را كه آنها در سطحی پائین تر از معیارهائیكه از یك حزب كمونیست طلب می شود عمل كرده اند، برای سنجش افراد بحساب آوریم. اما واقعیت این است كه اكثریت آنها قادرند به تربیتی كه از جانب حزب می شوند، اشتباهاتشان را تصحیح كنند و نقش نمونه ای كه در خور پیشاهنگ پرولتاریاست ایفا نمایند. درحین اعمال انضباط حزبی، قبل از هر چیز باید به این واقعیت توجه كنیم. دربرخورد به اشتباهاتی كه اعضای حزب مرتكب شده اند، خطر آن است كه احساسات خودبخودی را جایگزین اصول كرده، در واقعیتهای مربوط به یك قضیه مبالغه كنیم، مقررات را به هر قیمتی به اجرا درآوریم، دراتخاذ تدابیر عجله نموده و یك فرد را بدون تعمق از حزب اخراج نمائیم. باید از درغلتیدن به این خطر اجتناب كنیم. ولی درعین حال ضروری است كه بی جهت خوش رفتار و دمساز نباشیم، معیارهایی را كه از اعضای حزب طلب می شود حقیر نشماریم و همچنین از اخراج آنهایی كه مستحق اخراجند خودداری نكنیم و با سمبل كاری از پرداختن به قضیه طفره نرویم.
بطور كلی، اعمال اقدامات انضباطی در مورد اعضای حزب باید درجلسه عمومی شاخه حزبی به بحث گذاشته شود. جلسه باید به عضوی كه قرار است در مورد او اقداماتی اتخاذ شود، اجازه و فرصت دهد از اشتباهاتش تحلیل كرده و انتقاداتی را كه بمنظور كمك به او شده بپذیرد. جلسه تا زمانی كه بحث عمیق براه نیندازد، نباید تصمیم بگیرد و پس از تصمیم گیری باید رده بالاتر را از تصمیم خود با خبر سازند. تصمیمات اتخاذ شده یا هر اقدام تنبیهی كه بالاخره قرار است به اجرا گذاشته شود را با شخص مربوطه كتباً در میان گذاشت. اگر شخص خطاكار باتصمیم نهایی و اقدامات تنبیهی اتخاذ شده موافق نبود، حق دارد خواستار رسیدگی شود و یا اعتراضش به سطوح بالاتر و حتی مستقیماً به كمیته مركزی برساند. سازمانهای حزبی باید در اسرع وقت به اعتراضات فرموله شده از طرف اعضای حزب رسیدگی كرده و بهیچوجه نباید این اعتراضات را راكد نگهداشته و یا دست به تلافی بزنند. چنانچه اعتراض بمورد بود و تصمیم و تنبیه اتخاذ شده منطبق برواقعیت نبود، باید براساس واقعیات تصحیح شوند. اگر اعتراض بمورد نبود، ارگان دریافت دارنده اعتراض باید برای كمك به شخص خطاكار درباره اشتباهات او توضیح بدهد تا او بتواند به اشتباهات خود پی برده و در تصحیح شان بكوشد. البته آن عده از اعضای حزبی كه مرتكب اشتباه می شوند و حزب در مورد آنها اقدامات تنبیهی مقرر می كند نباید هر چیزی را بهانه كرده و بدون دلیل دردسر ایجاد كنند.
خلاصه كنیم، اعمال انضباط حزبی امری است از نظر سیاسی ایدئولوژیك بسیار جدی كه در آن هیچ جایی برای "اما و اگر" وجود ندارد. ما باید برطبق آموزش های صدر مائو مسئولانه و با وظیفه شناسی اصول حزبی را به اجرا بگذاریم، به آن عده از اعضایی كه مرتكب اشتباه شده اند آموزش دهیم و تضمین كنیم كه دیگر اعضای حزب از این تجارب درس آموزی می كنند.
بر طبق اساسنامه حزب كلیه رفقای حزب باید "شیوه تلفیق تئوری و پراتیك را تكامل دهند، با توده ها پیوند تنگاتنگ برقرار سازند و به انتقاد و انتقاد از خود بپردازند" سه سبك كار بزرگ حزبی سنت خوبی است كه بوسیله شخص مائو برقرار گردید و میراث گرانبهای حزبمان در متحد ساختن توده ها و شكست دشمن می باشد. هر عضو حزب كمونیست باید آن را مطالعه كند، از سبك كار ارزنده حزبی دفاع نماید و آنرا بكار بندد تا به پیروزی های باز هم بزرگتری در امر انقلاب سوسیالیستی و ساختمان آن نائل شود.
سه سبك كار بزرگ حزب ما حاصل سالهای طولانی مبارزات انقلابی و عیار و شاخص تمایز حزب ما از احزاب بورژوایی و رویزیونیستی هستند. احزاب سیاسی دیگر طبقات، دارای شیوه تفكر متفاوت و سبك كار متفاوت هستند. حزب ما پیوسته ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون را بمثابه جهان بینی ماتریالیستی دیالكتیكی و تاریخی و بمثابه راهنمای عمل قاطعانه در دست گرفته است. حزب به ما می آموزد كه آگاهانه حقیقت عام و جهانشمول ماركسیسم ـ لنینیسم را با پراتیك مشخص انقلاب در كشورمان تلفیق نماییم و سبك كار مطالعه و تحقیق و جستجوی حقیقت از میان واقعیت را با پشتكاری به پیش بریم. حزب به ما می آموزد كه توده ها قهرمانان واقعی هستند و آرمان رهایی پرولتاریا، آرمان صدها میلیون نفر میباشد. بنابراین باید در كلیه اوضاع و شرایط به توده ها اتكاء كنیم، به آنان ایمان داشته باشیم، پیوند تنگاتنگ مان را با آنها محكمتر كنیم و از خط توده ای پیروی كنیم. یقین داریم چون حزبمان منافع پایه ای پرولتاریا و توده های زحمتكش را نمایندگی میكند، آرمانی را كه دنبال می كند آرمانی كاملا بر حق است. بنابراین ما كمونیست ها در حرف و در عمل رك و صریح هستیم و بی باكانه انتقاد و انتقاد از خود را بكار میبندیم. سه سبك كار بزرگ حزب ما انعكاس خصوصیات طبقاتی پرولتاریا و ماهیت سیاسی خاص آن می باشد. كلیه احزاب بورژوایی و رویزیونیستی بر مبنای منافع شخصی بنا شده اند و منافعی را كه نمایندگی می كنند، منافع طبقات استثمارگر است. جهان بینی این احزاب همیشه ایده آلیستی و متافیزیكی است و این نشان میدهد كه چرا آنها همیشه صحیح و غلط را با هم مخلوط می كنند، كه چرا اعمالشان با گفتارشان خوانایی ندارد، چرا توده ها را می فریبند، از خلق جدا و منزوی هستند و از انتقاد و انتقاد از خود واهمه دارند. نه بر حق اند و نه توده ها را با خود دارند، آنها نخواهند توانست از چنگ سرنوشت بگریزند ـ آنها باید از روی زمین محو شوند.
سبك كار حزبی همیشه با خط حزب رابطه تنگاتنگ داشته است. یك سبك كار معین با خط سیاسی معینی ارتباط دارد و سبك كار همیشه به خط معینی خدمت میكند. تحت هدایت یك خط درست، سبك كار عالی پرولتاریا می تواند به منتهی درجه تكامل یابد، اما اگر از این خط درست منحرف شویم و خط نادرستی را دنبال كنیم، در معرض نفوذ كلیه سبك كارهای ناسالم و عیوب و عادات بورژوایی قرار میگیریم. صدر مائو به هنگام رهبری حزبمان در مبارزه حادی علیه خطوط اپورتونیستی راست و "چپ"، با دقت و توجه اشكالات سبك كار حزبی را بیرون كشید. "تحلیل طبقات جامعه چین" (149) كه در جریان اولین جنگ داخلی انقلابی بوسیله صدر مائو نوشته شد، نمونه درخشان تلفیق تئوری انقلابی ماركسیستی ـ لنینیستی با واقعیت مشخص انقلاب چین است. صدر مائو از همان روزهای بنیانگذاری ارتش سرخ، "سه قاعده انضباطی و شش نكته قابل توجه" (كه بعداً به "سه قاعده عمده انضباطی و هشت نكته قابل توجه" تكامل یافتند) برقرار نمود تا حزب و ارتش مان با سبك كار در آمیختن با توده ها و مبارزه پیگیر تربیت شوند و پرورش یابند. صدر مائو در سال 1942 در حالیكه شخصاً رهبری پاكسازی حزب در ینان را بعهده داشت، حزب را به مبارزه فراخواند: "مبارزه با سوبژكتیویسم بخاطر اصلاح سبك كار آموزش، مبارزه با سكتاریسم بخاطر اصلاح سبك برخورد و مناسبات حزبی، مبارزه با الگوسازی حزبی بخاطر اصلاح سبك كار نگارش". (150) و بدین طریق نفوذ خطوط اپورتونیستی "چپ" و راست را در ایدئولوژی و سبك كار از بین ببریم. صدر مائو در كنگره هفتم حزب طی جمع بندی عمیق تجارب اساسی ساختمان حزب، سه سبك كار حزبی ارائه داد. و به این سنت عالی جان تازه ای بخشید. صدر مائو در آستانه رهایی كامل كشورمان، در دومین پلنوم هفتمین كمیته مركزی اظهار داشت كه پیروزی می تواند به حس تكبر، تفرعن و بالیدن به خدمات گذشته و لذت جویی در حزب پا دهد، بهمین خاطر به كل حزب هشدار داد: "باید به رفقا آموخت تا در سبك كار خود كمافی السابق فروتن، با حزم و عاری از هر گونه تكبر و شتابزدگی بمانند و شیوه زندگی ساده و مبارزه سرسختانه را حفظ كنند." (151) پس از رهایی كامل كشورمان، حزبمان با پیروی از سه سبك كار بزرگ یعنی تواضع، حزم و مبارزه سرسختانه، كلیه حملات فرساینده ایدئولوژی بورژوایی كه با گلوله های شكرآلود صورت میگرفت را بطور موثر و كارآمد دفع نمود. و بدین طریق راه گشایش در تداوم انقلاب و ساختمان آن را تضمین نمود. پس از انقلاب كبیر فرهنگی پرولتاریایی و بویژه در كوران جنبش انتقاد از لین پیائو و اصلاح سبك كار، سبك كار حزبی مبنی بر جستجوی حقیقت از میان واقعیات و پیروی از خط توده ای و همچنین سنت پرافتخار حزب ما یعنی فروتنی، حزم و مبارزه سرسختانه ـ سبك كار و سنتی كه لین پیائو و دار و دسته اش در آن اخلال می كردند ـ اوج و تكامل تازه ای یافت و حزب را قادر نمود با توان بیشتر به جلو گام بردارد.
تجربه تاریخی نشان می دهد كه سه سبك كار بزرگ حزبی بر روی كل حزب و بر كلیه ملیتها، تاثیرات عمیق بخشیده است. اجرای خط انقلابی صدر مائو را تضمین نمود و نقش مهمی در تكامل پیروزمندانه انقلاب و ساختمان آن ایفاء كرده است. كمونیستهای نسل گذشته، با این سنت خوب حزبمان آشنائی دارند، اما كماكان با مشكل نحوه اجرای آن تحت شرایط تاریخی نوین دست بگریبانند. با در نظر گرفتن اینكه انبوهی از اعضای جدید با مسئله فراگیری این سنت، انتقال آن از نسل گذشته و پیشبرد آن مواجهند. ما باید این سنت حزب را از نسلی به نسل دیگر منتقل سازیم و آنرا همیشگی كنیم و تداوم بخشیم. چنین سنتی برای تحكیم حزب فوق العاده اهمیت دارد.
تئوری مورد نظر ما در اینجا، تئوری انقلابی پرولتاریا یعنی ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون، و پراتیك مورد نظرمان، پراتیك مشخص انقلابی است ـ پراتیك سه جنبش بزرگ انقلابی، یعنی مبارزه طبقاتی، مبارزه برای تولید و آزمونهای علمی. تلفیق تئوری و پراتیك، بمعنی بررسی و تحقیق و حل مشكلات عملی میباشد كه در پروسه انقلاب و امر ساختمان آن، در مقابلمان قرار می گیرند، با بهره گیری از موضع، دیدگاه و اسلوب ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون. صدر مائو این اصطلاح را بكار میبرد: "پرتاب تیر به هدف".(152) همانگونه كه تیر باید به هدف اصابت كند، رابطه بین تئوری و پراتیك نیز همانند رابطه تیر و هدف است. اگر می خواهیم این تیر تئوری را چنان پرتاب كنیم تا به هدف پراتیك اصابت كند، باید اسلوب زیر را بكار بندیم: "پراتیك را بمثابه هدف و نقطه عزیمت خود قرار دهیم تا بتوانیم تئوری ماركسیستی ـ لنینیستی را برای هدف معینی مطالعه كنیم و مشكلاتی كه در سه جنبش بزرگ انقلابی سر بر می آورند را حل نمائیم، و بتوانیم از این تئوری، موضع و دیدگاه و اسلوبمان را بیرون بكشیم. اگر تئوری و پراتیك از هم جدا شوند، نتیجه اش پرتاب بی هدف است و تیرمان به خطا خواهد رفت. اگرتئوری صحیح را صرفاً در جهت حرافی و روده درازی بی هدف بكار گیریم، و یا آنرا بدین منظور كامل كنیم تا صرفاً آنرا به كناری نهیم و كاری به كار آن نداشته باشیم، در اینصورت چنین تئوری، بی مصرف از آب در می آید، ولو اینكه بهترین تئوری باشد. تنها با پرداختن به مشكلاتی كه در جریان پراتیك انقلابی ظاهر می شوند، تنها با تحلیل و ارزیابی و مطالعه و حل آنها، با استفاده از سلاح تئوریك ماركسیسم ـ لنینیسم است كه میتوانیم تئوری و پراتیك را بهم پیوند دهیم و تیرمان را به هدف پرتاب كنیم.
صدر مائو می گوید: "تلفیق تنگاتنگ تئوری ماركسیستی ـ لنینیستی با پراتیك انقلابی چین یك اصل ایدئولوژیك است كه حزب ما همواره از آن پیروی كرده است." (153) تاریخ حزب ما یكی از نمونه های تلفیق بیش از پیش حقیقت عام و جهانشمول ماركسیسم ـ لنینیسم با پراتیك مشخص انقلاب چین است، و این تاریخ پیروزی كل حزب، تحت رهبری صدر مائو بر خطوط اپورتونیستی راست و "چپ" است. صدر مائو در رهبری مبارزه دراز مدت انقلاب چین، هیچگاه از تحقیق و بررسی پیگیر، ریشه ای و همه جانبه و تحلیل عمیق خصلتهای جامعه چین و موقعیت هر طبقه باز نایستاد. او رشته مشكلات و مسائلی كه در دوران انقلاب دمكراتیك و انقلاب سوسیالیستی در كشورمان سر برون آورد را بدرستی حل كرد و جهتگیری، خط و اصول سیاسی صحیحی را برای حزبمان ترسیم نمود و پیروزیهای نوین و باز هم بزرگتری را در امر انقلاب و ساختمان آن تضمین كرد. تجربه تاریخ حزب نشان داده است كه در نتیجه تلفیق تئوری و پراتیك و پیشروی بر طبق خط انقلابی صدر مائو، حزب همواره تكامل یافته و امر انقلابی همواره پیروزی كسب كرده است. بالعكس هر گاه ما تئوری را از پراتیك جدا كردیم و از خط انقلابی صدر مائو منحرف شدیم، حزب متحمل عقب نشینی شد و امر انقلابی با شكست روبرو گردید. بهمین جهت است كه می گوئیم پیروزی انقلاب چین، پیروزی عظیم تلفیق تئوری ماركسیستی ـ لنینیستی با پراتیك انقلاب چین، پیروزی عظیم خط انقلابی صدر مائو و اندیشه مائوتسه دون میباشد.
وحدت تئوری و پراتیك یك روش انقلابی در مطالعه میباشد كه صدر مائو همیشه از آن دفاع نموده است. دو طرز برخورد متضاد در رابطه با مطالعه ماركسیسم ـ لنینیسم وجود دارد. اولی، طرز برخورد ماركسیستی ـ لنینیستی تلفیق تئوری و پراتیك میباشد. با این طرز برخورد ما تئوری ماركسیستی ـ لنینیستی و روش ماركسیستی ـ لنینیستی را برای پیشبرد مطالعه سیستماتیك در اجزاء و تحقیق و بررسی از محیط اطراف و تلفیق شور انقلابی با كارآیی در عمل بكار می بندیم. با چنین برخوردی به مطالعه، میتوانیم تیر را به هدف پرتاب كنیم. در نقطه مقابل آن، طرز برخورد سوبژكتیویستی جدا نمودن تئوری از پراتیك میباشد. این شیوه مطالعه یك شیوه بد و ضد ماركسیستی ـ لنینیستی است ـ شیوه زیانبار كلیه اپورتونیستها و رویزیونیستها میباشد. میدانیم كه مسئله روش مطالعه به شیوه تفكر ارتباط دارد و به ارگانهای رهبری كننده، كلیه كادرها و اعضای حزب گره میخورد. و مسئله ای است كه بنحوه برخورد ما به ماركسیسم ـ لنینیسم و طرز برخورد كلیه رفقای حزبی در عرصه كار و فعالیتشان ارتباط دارد. بهمین علت هم مسئله روش مطالعه با مبارزه دو خط ارتباط تنگاتنگ داشته است. تقابل و مبارزه بین دو شیوه مطالعه بازتاب مبارزه دو خط در عرصه مطالعه میباشد. "حاكم شدن چنین سبك كاری بر هر كس، زیان رساندن به اوست، تعلیم آن به دیگران زیان رساندن به دیگران است، برای رهبری انقلاب، زیان رساندن به انقلاب است." "نشانه فقدان یا كمبود روحیه حزبی است".(154)
خصوصیت ایدئولوژیك لیوشائوچی و لین پیائو و دیگر شیادانی نظیر آنها و نیز سردمداران خطوط مختلف اپورتونیستی این بود كه ذهن را از عین و تئوری را از پراتیك جدا می كردند. آنها همیشه با حرارت با اصل تلفیق تئوری و پراتیك مخالفت ورزیده و علیه ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون می جنگیدند و در عوض نظریه اصالت تصورات (آپریوریسم) ایده آلیستی را ترویج می كردند. آنان برای بكار بستن رویزیونیسم، ناچار بودند نخست با اصول پایه ای ماركسیسم ـ لنینیسم مخالفت كنند. لین پیائو مدعی بود كه كلاسیك های ماركسیست ـ لنینیست، تنها به امور "گذشته" سروكار دارند و "برای ما عمرشان بسر رسیده" و دیگر "منسوخ" شده اند و مطالعه آنها دیگر ضرورتی ندارد. هدف او از ابداع این تئوری مافوق ارتجاعی، انكار كامل اصول پایه ای ماركسیسم ـ لنینیسم بود تا مهملات رویزیونیستی خود را عرضه كند و توطئه ضد انقلابی احیاء سرمایه داری را متحقق سازد. لین پیائو در همان موقع با تمام توان خود به ضدیت با پراتیك انقلابی برخاست و از تئوری ارتجاعی "نخبگان" دفاع نمود و منكر این شد كه پراتیك سرمنشاء اصلی شناخت میباشد. او مدعی بود كه باید "از ذهن به عین" و "از ایده به واقعیت" حركت كرد. و رابطه بین تئوری و پراتیك، ذهن و عین را وارونه نمود. بنابراین در انتقاد از خط رویزیونیستی و ضد انقلابی لین پیائو، باید مصممانه این روش بد و ضد ماركسیستی ـ لنینیستی در مطالعه را كه او رواج میداد نیز به نقد كشیده و از میان برداریم. برای دفاع از اصل تلفیق تئوری و پراتیك، باید طرز برخورد علمی جستجوی حقیقت از میان واقعیات را برگزینیم. "واقعیات" پدیده ها و اموری هستند كه بطور عینی وجود دارند. "حقیقت" به روابط درونی این پدیده ها و امور اشاره دارد، "جستجوی" حقیقت یعنی مطالعه این روابط. برای اینكه در كار روزمره، طرز برخورد علمی جستجوی حقیقت از میان واقعیات را بكار بندیم باید قوانین عینی حاكم بر تكامل امور عینی را تحت هدایت ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون مطالعه كنیم و خوب دریابیم، باید خط سیاسی و جهتگیری و اصول حزب و همچنین رهنمودهای ارگانهای بالاتر را با وضعیت واقعی منطقه یا واحدمان پیوند دهیم و همچنین باید آنها را به بحث بگذاریم و بطور تام و تمام به اجرایشان بگذاریم، بكوشیم كه ذهنیتمان با عینیت منطبق باشد و تئوری با پراتیك تلفیق شود تا در اجرای كارمان، تیر را به هدف پرتاب كنیم و به نتایج مورد نظر دست یابیم.
برای دفاع از اصل تلفیق تئوری و پراتیك، باید به مطالعه و تحقیق وضعیت اجتماعی بپردازیم. مطالعه و تحقیق، متد علمی ماركسیسم ـ لنینیسم است. آنگاه كه چنین وظیفه ای را در مقابل خود می گذاریم، باید به تحقیق ژرف، ریشه ای و در اجزاء از وضعیت واقعی بپردازیم و سپس داده های گردآوری شده را تحلیل و مطالعه كنیم، "تفاله ها را دور بریزیم و آنچه اصلی و ضروری است را برگزینیم، آنچه را نادرست و دروغ است حذف و آنچه را حقیقی است نگاه داریم، از یكی به دیگری و از برون به درون حركت كنیم... تا از شناخت حسی به شناخت تعقلی جهش كنیم." (155) باید بدانیم چگونه عمده را از غیرعمده تمیز دهیم، جوهر و ماهیت پدیده را خوب دریابیم، حقیقی را از دروغ تمیز دهیم تا به نتایجی دست یابیم كه بیشترین انطباق را با واقعیت داشته باشد، و كارمان را بر پایه واقعیت انجام دهیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر