۱۳۹۰/۳/۱۸

یك درك پایه ای از حزب كمونیست چین - بخش اول


یك درك پایه ای از حزب كمونیست چین

مقدمه بر چاپ فرانسوی (پاریس)‏
این كتاب توسط گروه مولف "درك پایه ای از حزب" تهیه شده است و توسط مركز انتشارات خلق، شانگهای انتشار یافته است. ترجمه (از چینی به فرانسوی) توسط دانیل برژرون (‏Danielle Bergeron‏) از چاپ اول (مارس 1974 ـ 474000 نسخه) انجام گرفته است. عنوان اصلی كتاب درك پایه ای از حزب می باشد. در چاپ فرانسوی بجای كلمه "حزب"، عبارت "حزب كمونیست چین" جایگزین شده است. نقل قول های صدر مائو در اوایل این كتاب در چاپ چینی آورده شده بود. اما چاپ چینی شامل یادداشتهای ضمیمه نبوده و بنابراین یادداشتها، منابع و توضیحات آخر كتاب توسط ما اضافه گردیده است. در این چاپ ما اساسنامه حزب كمونیست چین مصوبه كنگره دهم را نیز گنجانده ایم.‏
‏ پاتریك كسل(‏Patrick Kessel‏)‏

یادداشت ناشر كتاب بزبان انگلیسی
چاپ انگلیسی حاضر از درك پایه ای حزب كمونیست چین توسط انستیتوی نورمن بسیون (‏Norman Bethune Institute‏) از چاپ فرانسوی ترجمه گردیده است. اولین چاپ فرانسوی این كتاب در بهار 1976 توسط دائره نشر نوین (‏Nouvelle Bureau d’edition‏) صورت گرفت و متعاقبا توسط انستیتوی نورمن بسیون تجدید چاپ شد. ترجمه اصل چینی آن به فرانسوی توسط دانیل برژرون (ِDanielle Bergeron‏) انجام شد.متن كامل و همچنین یادداشتهای منابع در آخر كتاب همانگونه كه در چاپ اصلی فرانسوی بود ترجمه شده است.‏

پیشگفتار بر چاپ فارسی
تشكیلات یك مولفه مهم در مبارزه طبقاتی پرولتاریا علیه سیستم ستم و استثمار سرمایه داری است؛ تا جائیكه لنین رهبر كبیر طبقه جهانی ما میگوید: "پرولتاریا بدون سازمان هیچ نیست". حمله به حزبیت پرولتاریا و دستاوردهائی كه طبقه جهانی ما در عرصه فعالیت سازمان یافته و منسجم انقلابی صاحب گشته است، جزئی مهم از كارزار  بین المللی پلید ضد كمونیستی بورژوازی است. آخر بورژوازی هم میداند كه پرولتاریای انقلابی بدون سلاح تشكیلات قادر به نابود ساختن نظم كهن نخواهد بود.‏
بنابراین درك از مفهوم و ضرورت حزب پیشاهنگ طبقه كارگر، و دستیابی به اصول و سیاست تشكیلاتی و سبك كار كمونیستی عرصه ای چشم ناپوشیدنی است. در تاریخ جنبش بین المللی كمونیستی بارها شاهد مطرح شدن این مسئله در جریان مبارزات درونی بوده ایم؛ بدین شكل كه مبارزه میان خطوط ایدئولوژیك ـ سیاسی متضاد عمدتا در دركها و طرحهای متفاوت تشكیلاتی متبلور شده است. مبارزه سرسختانه و آشتی ناپذیر لنین بر سر اصول تشكیلات حزبی در كنگره دوم حزب سوسیال دمكرات كارگری روسیه نمونه ای مشهور از این امر است.‏
در ارتباط با این مسئله باید دانست كه تكامل دیدگاه و اصول تشكیلاتی پرولتاریا چیزی جدا از پروسه تكاملی نبرد طبقاتی نبوده و نیست؛ بلكه كاملا مرتبط و متاثر از تكامل خط ایدئولوژیك ـ سیاسی گردانهای پیشاهنگ طبقه ما و پیشرفت و ارتقاء علم انقلاب پرولتری است. با تجارب معینی كه پرولتاریای جهانی و احزاب كمونیست، و رهبران و آموزگارانش طی دورانی طولانی اندوخته اند، این دیدگاه پالایش یافته و متكاملتر گشته است. رهبران پرولتاریا، از ماركس تا مائو، خود رهبران زبده تشكیلاتی و سازماندهان سترگ مبارزه انقلابی نیز محسوب می شدند.‏
در این زمینه، حزب كمونیست چین تحت رهبری رفیق مائوتسه دون ـ خصوصا در تجربه ساختمان سوسیالیسم و انقلاب فرهنگی، و نیز در جمعبندی از تجربه شكست حزب كمونیست اتحاد شوروی ـ پیشرفته ترین دیدگاه را فرموله و تدوین كرده است. خدمات مائو در عرصه تشكیلات پرولتری را میتوان در ارائه درك عمیقتر، صحیحتر و انقلابیتری از مقولات زیر دید: نقش و جایگاه عنصر آگاه و مسئله رهبری؛ مناسبات میان رهبری كننده و رهبری شونده، سانترالیسم و دمكراسی، تمركز و عدم تمركز؛ مسئله ارتقاء شناخت و رها كردن و بالفعل نمودن انرژی و توان توده ها، تاثیر متقابل ایدئولوژی، سیاست و تشكیلات؛ مبارزه میان خطوط، گرایشات و ایده های متضاد درون حزب؛ چگونگی برخورد به انعكاسات كهنه و نو در حزب؛ و بالاخره ضرورت انقلابی كردن مداوم حزب.‏
اثر حاضر، درك مائوئیستی از تشكیلات حزبی و اصول و سبك كار پرولتاریا را بصورت مدون ارائه میدهد. این اثر را كمونیستهای چینی تحت رهبری صدر مائو بعد از تجربه انقلاب فرهنگی ارائه كرده اند. در عین حال، این اثر مجموعه دستاوردهای پرولتاریای بین المللی از زمان ماركس تاكنون را نمایندگی میكند. لازم به تاكید است كه به این اثر میباید بمثابه یك كتاب آموزش پایه ای در عرصه تشكیلات نگریست و درسهای ارزشمند بیشمارش را درك و جذب كرد كه اساسی ترین آن تعیین كننده بودن خط ایدئولوژیك سیاسی در رابطه با همه امور منجمله تشكیلات و سبك كار است. خصوصا باید توجه داشت كه در بسیاری از سازمانها و احزاب منتسب به جنبش كمونیستی از دهه 60 تا به امروز، آنطور كه باید و شاید به مسئله تشكیلات توجه نشده است. برای سالها درون جنبش كمونیستی ایران دركهای ناقص، تحریف شده، و تكامل نیافته از اصول تشكیلات حزبی رواج داشته و نفوذ دركهای رویزیونیستی در این زمینه كم نبوده است. این هم واقعیتی است كه با شكست انقلاب 57 ـ بر بستر بحران جنبش بین المللی كمونیستی متعاقب مرگ مائو و شكست پرولتاریا در چین ـ شیوع دركهای سراپا انحلال طلبانه را هم شاهد بوده ایم. در همین زمینه بد نیست اشاره كنیم كه بسیاری انشعابات و از هم گسیختگی های سازمانی، تحت عنوان "اختلافات تشكیلاتی و سبك كاری صرف" صورت گرفته است. این خود نشان میدهد كه در میان طیف گسترده ای از نیروهای مدعی كمونیسم، رابطه تنگاتنگ میان ایدئولوژی و سیاست با تشكیلات و تعیین كنندگی خط ایدئولوژیك سیاسی تا چه حد در پرده ابهام فرو رفته است.‏
در خاتمه تذكر این نكته نیز ضروریست كه در گوشه هائی از كتاب، فرمولبندیهای نادرستی در توضیح رابطه كشورها و قوای جهانی در عصر امپریالیسم وجود دارد ـ فرمولبندیهائی كه بر درك پیشرفته امروز پرولتاریای جهانی كه مشخصا در بیانیه جنبش انقلابی انترناسیونالیستی منعكس گشته، منطبق نیست. بعلاوه طی سالهائی كه از انتشار این اثر برای نخستین بار میگذرد، درك پرولتاریای آگاه از مقوله انترناسیونالیسم پرولتری و رابطه انقلاب در یك كشور با انقلاب جهانی، با رجوع به اصول ماركسیسم لنینیسم مائوئیسم، بمراتب جلوتر رفته و صیقل خورده است. این هم نكته دیگری است كه در برخورد به این مقولات در اثر حاضر باید در نظر گرفت.‏
حزب کمونست ایران (کمرکسیست لنینیست- مائوئیست ) ـ پائیز 1369‏

نقل قولهایی از صدر مائو
نیروی درونی پیشبرنده امر ما، حزب كمونیست چین است. اساس تئوریك راهنمای ما ماركسیسم ـ لنینیسم است. (۱)‏
برای هدایت انقلاب به پیروزی، یك حزب سیاسی باید بر درستی خط سیاسی خود و انسجام تشكیلاتیش متكی باشد. (۲)‏
ماركسیسم را بكار بندید نه رویزیونیسم را ، در جهت وحدت بكوشید نه تفرقه ، رك و صریح باشید نه توطئه چین و دسیسه گر. (۳)‏

نقل قولی از صدر مائو
جامعه سوسیالیستی یك دوره قابل ملاحظه طولانی را در بر می گیرد. در دوره تاریخی سوسیالیسم، هنوز طبقات، تضادهای طبقاتی و مبارزه طبقاتی موجود است؛ مبارزه بین راه سوسیالیستی و راه سرمایه داری، و خطر احیاء سرمایه داری وجود دارد. ما می باید خصلت طولانی و پیچیده این مبارزه را تشخیص دهیم. ما باید هوشیاری خود را بالا ببریم. باید آموزش سوسیالیستی را هدایت كنیم. باید تضادهای طبقاتی و مبارزه طبقاتی را بدرستی درك كرده، و حل نمائیم؛ تضادهای بین خود و دشمن را از تضادهای درون خلق تمیز داده و آنها را بدرستی حل نمائیم. در غیر اینصورت یك كشور سوسیالیستی نظیر كشور ما بضد خود تبدیل شده، منحط گشته و احیاء سرمایه داری در آن صورت خواهد گرفت. از هم اینك باید هر سال، هر ماه و هر روز اینرا بخاطر بیاوریم تا بتوانیم درك نسبتا عمیق از این مسئله را حفظ كرده و یك خط ماركسیستی-لنینستی داشته باشیم.(۴)‏
مقدمه
صدر مائو بما می آموزد: «برای افراد جوان تحصیلكرده بشدت ضروری است كه به روستا روند تا توسط دهقانان فقیر و تحتانی آموزش ببینند.»(۵) چند سالی است كه صدها هزار جوان تحصیلكرده، سرشار از شهامت انقلابی، در پاسخ به این فراخوان بزرگ صدر مائو به روستا ومناطق مرزی كشور رفته اند. آنها وجدانا آثار كلاسیك ماركسیستی-لنینستی و آثار صدر مائو را مطالعه كرده، فعالانه درگیر جنبش انتقاد از رویزیونیسم، و اصلاح سبك كار شده، و از صمیم قلب در صف مقدم سه جنبش عظیم انقلابی نبرد كرده و پیگیرانه از مسیر درآمیختن با كارگران و دهقانان پیروی نمودند.(۶) آنان در جریان خدمت به ساختمان یك روستای جدید سوسیالیستی، آگاهی خویش را از مبارزه طبقاتی و مبارزه دو خط به حد عظیمی ارتقاء داده اند. قهرمانان پرولتری مداوما پا پیش می گذارند، یك نسل نوین در حال رشد و شكوفایی است. این یك پیروزی عظیم برای خط انقلابی صدر مائو محسوب می شود.‏
در انطباق با این آموزه صدر مائو كه «به رشد نسل جوان» توجه نشان دهید.»(۷)، ما این «مجموعه برای مطالعه فردی جوانان» را تهیه كرده و منتشر می سازیم؛ با این هدف كه نیازهای جوانان تحصیل كرده ای كه به روستا رفته اند و نیز كسانی كه نزد خود به مطالعه می پردازند را پاسخ گوئیم.(۸) این مجموعه از نظر محتوا بر ماركسیسم-لنینیسم-اندیشه مائوتسه دون استوار است و درك عمومی از فلسفه، علوم اجتماعی و علوم طبیعی و نیز برگزیده ای از آثار لوسیون را دربر می گیرد. (كتاب حاضر فقط جلد اول از این مجموعه است)‏
امیدواریم كه انتشار این مجموعه كمكی عملی به مطالعات جوانان تحصیل كرده در روستا بوده، به آنان كمك كند كه آگاهی خود از مبارزه دو خط و سطح تئوریك، فرهنگی و علمی خویش را ارتقاء دهند. كمك كند كه گامهای بزرگتری بر مسیر سرخ و متخصص بودن، خدمت هرچه بیشتر برای رفع نیازهای ساختمان یك روستای جدید سوسیالیستی و انجام تمامی وظایفی را كه بر دوش دارند، به پیش بردارند.‏
ما صمیمانه از واحدها و مولفانی كه در كار چاپ این مجموعه به ما كمك عظیمی نمودند، تشكر می كنیم. ما از تمامی خوانندگان دعوت می كنیم كه نظرات و انتقادات خود درباره این مجموعه را بروی كاغذ آورده و بدین طریق ما را قادر به اصلاح این اثر نمایند.‏
‏ -- اداره انتشارات خلق، شانگهای
فهرست مطالب

فصل اول: خصلت حزب
اساسنامه حزب كمونیست چین مصوب دهمین كنگره حزب تصریح میكند كه "حزب كمونیست چین حزب سیاسی پرولتاریا، پیشاهنگ پرولتاریاست". داشتن درك درست ازُ ماهیت حزب برای كمك به ساختمان آن، تحكیم رهبری متمركز حزبی، پربها دادن به نقش رهبری كننده حزب بمثابه پیشاهنگ پرولتاریا و تضمین پیروزیهای هر دم عظیمتری برای امر سوسیالیسم در كشورمان، كمال اهمیت را دارا میباشد.‏
ماركسیسم می آموزد كه یك حزب سیاسی محصول مبارزه طبقاتی و در عین حال خود، ابزار این مبارزه میباشد. در جامعه طبقاتی چنانچه یك طبقه مفروض بخواهد، نیروهای خود را جهت مبارزه با طبقات مخالف بسیج و سازماندهی كند و بدین وسیله برای كسب و تحكیم قدرت، برقراری و حفظ سلطه خود بر سراسر جامعه، ناچار است تشكل و رهبری برای خود بوجود آورد كه نماینده منافع و بیان فشرده اراده اش باشد ـ یعنی یك حزب سیاسی. لنین میگوید: "...طبقات را احزاب سیاسی رهبری میكنند..." (9) حزب سیاسی هسته طبقه و طبقه پایه یك حزب سیاسی میباشد. هر حزب سیاسی ناگزیر دارای یك خصلت طبقاتی كاملا معینی میباشد. در جهان هرگز حزبی ماوراء طبقاتی و یا "حزب تمام خلقی" (10) كه منافع یك طبقه معین را نمایندگی نكند، وجود نداشته است.‏
حزب كمونیست چین یك حزب سیاسی پرولتری است. این حزب گردان پیشاهنگ پرولتاریاست كه برپایه تئوری انقلابی و سبك كار ماركسیستی ـ لنینیستی بنا شده است.‏
حزب كمونیست چین یك حزب پرولتری است، زیرا بیان فشرده خصوصیات و كیفیات پرولتاریاست. پرولتاریا عظیمترین طبقه تاریخ بشری است، این طبقه از نظر ایدئولوژیك و سیاسی و قدرت، نیرومندترین طبقه انقلابی است و نماینده نیروهای مولده نوین است كه با پیشروترین اشكال اقتصادی در پیوند میباشد. در جامعه كهن، این پرولتاریا بود كه از ظالمانه ترین بهره كشی و ددمنشانه ترین ستم ها رنج میبرد، آه در بساط نداشت، مالك وسائل تولید نبود و صرفاً از قبل فروش نیروی كار خود زنده بود. پرولتاریا بنا به موقعیت اقتصادی و سیاسی خود، عمیقترین نفرت ها را از طبقات استثمارگر به دل داشت. دارای وسیعترین دید بود و بزرگترین دلبستگی و علاقه را به جمع در مقابل فرد از خود نشان میداد. پرولتاریا رادیكالترین طبقه انقلابی بود و از قویترین احساس انضباط و تشكل پذیری برخوردار بود. پرولتاریای چین در حقیقت امر از یك ستم سه گانه رنج برده است: ستم امپریالیسم، ستم سرمایه داری و ستم فئودالیسم ـ در حقیقت تنها معدود نقاطی در جهان یافت میشوند كه ظلم و ستم طبیعتی این چنین ظالمانه و درنده خو داشته باشد. بهمین دلیل بود كه پرولتاریای چین در مبارزه انقلابی از هر طبقه دیگر قاطع تر و پیگیرتر شركت كرد. بعلاوه پرولتاریای چین در میان دهقانان سلب مالكیت شده و بركنده از روستا عمیقاً ریشه داشت و بهمین خاطر با توده های دهقان یعنی اكثریت عظیم جمعیت كشور پیوندهای طبیعی داشت. در نتیجه اتحاد پرولتاریا و دهقانان را بمراتب ساده تر میساخت. به دلیل كلیه این عوامل در مبارزه طبقاتی پرولتاریای چین ثابت نمود كه انقلابی ترین و جسورترین طبقه می باشد. این طبقه بی آنكه از هیچ جانفشانی و خطری بهراسد، همیشه در پیشاپیش صفوف مبارزه انقلابی قرار داشت، و بنابراین بصورت نیروی رهبری كننده و شكست ناپذیر انقلاب چین درآمد. و حزب كمونیست دقیقاً در این طبقه كه قاطع ترین، پیشروترین و انقلابی ترین طبقه بود پایگاه طبقاتی خود را پیدا نمود. و این نشان می دهد كه حزب ما نه تنها خصوصیات و كیفیات ویژه پرولتاریا را دارا می باشد، بلكه همچنین بیان فشرده آنها نیز می باشد.‏
دلیل دیگر پرولتری و سیاسی بودن حزب كمونیست چین این است كه این حزب حاصل كاربست ماركسیسم ـ لنینیسم در جنبش انقلابی چین است. پرولتاریای چین از بدو تولد خود، لحظه ای از مقاومت علیه ستمگران و استثمارگران خود باز نایستاده است. البته طبقه كارگر چین پیش از جنبش 4 مه(11)، هنوز در مرحله مبارزه خودبخودی سیر می كرد، و نیروی سیاسی مستقلی را تشكیل نمیداد. در سال 1919 تحت تاثیر انقلاب اكتبر و ماركسیسم ـ لنینیسم، جنبش 4 مه در كشورمان علیه امپریالیسم و فئودالیسم براه افتاد و هدایت گردید. پرولتاریای چین در جریان این جنبش بزرگ انقلابی، بمثابه یك نیروی سیاسی مستقل به صحنه تاریخ گام نهاد، و قدرت شگرف و پیكره غول آسا و رشد یابنده اش را به نمایش گذاشت. جنبش 4 مه درعین حال، برای برخی از روشنفكران كه دارای ایده های خام و نپخته كمونیستی بودند، سرچشمه الهام گردید. این روشنفكران به اهمیت مطالعه و اشاعه ماركسیسم ـ لنینیسم و همچنین موقعیت تاریخی پرولتاریا واقف گردیدند و ماركسیسم را به میان انبوه توده ها بردند. و بدین طریق در راه آمیزش و پیوند با كارگران و دهقانان گام نهادند. جنبش 4 مه شاخص آغاز كاربست حقیقت عام و جهانشمول ماركسیسم ـ لنینیسم با پراتیك مشخص انقلاب چین می باشد. این جنبش شرایط را ـ هم در زمینه ایدئولوژیك و هم از نظر كادر ـ برای پی ریزی و بنیان گذاری حزب فراهم ساخت. با آغاز كاربست ماركسیسم ـ لنینیسم با جنبش انقلابی چین، كمونیستهای چین، به نمایندگی صدر مائو با شور و حرارت وظیفه پی ریزی حزب را بعهده گرفتند. در اول ماه ژوئیه 1921 كلیه گروههای كمونیستی سراسر كشور، برای شركت در اولین كنگره حزب كمونیست چین در شانگهای نماینده اعزام داشتند، در كنگره تولد حزب رسماً اعلام گردید. این پروسه تاریخی بوضوح نشان می دهد كه پیدایش حزب كمونیست چین نتیجه ناگزیر گسترش و تكامل جنبش انقلابی پرولتری در چین نو و محصول كاربست ماركسیسم ـ لنینیسم با جنبش انقلابی چین بود.‏
معهذا، دلیل دیگر اینكه چرا حزب كمونیست چین یك حزب سیاسی پرولتری می باشد، این است كه این حزب منافع اساسی و اراده پرولتاریا را به فشرده ترین وجه ممكن بیان نموده و به منافع اكثریت عظیم خلق چین و جهان خدمت می كند.(12) ماركس و انگلس، آموزگاران بزرگ پرولتاریا، در "مانیفست حزب كمونیست" اعلام داشتند: "كلیه جنبش های تاریخی پیشین، جنبش های اقلیت بوده یا نماینده منافع اقلیت جامعه بوده اند. جنبش پرولتری، جنبش خودآگاه، مستقل اكثریت عظیم خلق و نماینده منافع این اكثریت عظیم می باشد." (13) صدر مائو نیز در این رابطه گفته است: "حزب كمونیست حزبی سیاسی است كه در جهت منافع ملت و خلق عمل نموده و مطلقاً هیچ هدف خصوصی را تعقیب نمی كند." (14) این آموزشها خصلت حزب سیاسی پرولتاریا را بروشنی نشان می دهد. و وحدت منافع حزب و پرولتاریا و زحمتكشان دیگر را منعكس می سازند. تشكیل حزب بخاطر منافع و سعادت جمع و یا بخاطر منافع شخصی ـ این وجه ممیزه حزب پرولتری از حزب سیاسی بورژوایی می باشد. پرولتاریا حزب سیاسی اش را می سازد تا از بیخ و بن بورژوازی و كلیه طبقات استثمارگر را سرنگون كرده، محو و نابودی هرگونه نظام استثمار و بهره كشی، و پیكار در راه رهایی خود و تمام بشریت را تحقق بخشد ـ یعنی حزبش را برای سعادت همگان و برای انقلاب و خلق تشكیل می دهد. اما برعكس كلیه احزاب بورژوا یا رویزیونیست، تلاشهایشان را در جهت حفظ منافع طبقات استثمارگر و پاسداری و حراست از نظام ظالمانه استثمار بورژوازی از پرولتاریا و كلیه زحمتكشان سمت و سو می دهند ـ هدف بورژوازی از تشكیل چنین احزابی، تعقیب منافع خصوصی عده ای معدود و خدمت به منافع طبقات استثمارگر می باشد. حزب ما از بدو بنیانگذاریش، بطور خستگی ناپذیر در راه منافع پرولتاریا و تحقق والاترین آرمانهای این طبقه یعنی كمونیسم جنگیده است. صدر مائو كل حزب و خلق را در مسیر بدست گرفتن قدرت از راه مبارزه مسلحانه رهبری كرد. این مبارزه به انهدام "سه كوه بزرگ" (15) كه سدی در برابر پیروزی خلق چین بودند انجامید و چین نو پی ریزی شد. در طی دوره انقلاب سوسیالیستی، حزب ما این بار هم با پیروی از دكترین صدر مائو یعنی ادامه انقلاب تحت دیكتاتوری پرولتاریا، پرولتاریا و خلق كشورمان را در انجام انقلاب سوسیالیستی در عرصه های اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیك رهبری كرد. بالاتر از همه انقلاب كبیر فرهنگی پرولتاریایی كه به ابتكار و تحت رهبری شخص صدر مائو صورت گرفت، موجبات تقویت و تحكیم بیسابقه دیكتاتوری پرولتاریا را فراهم ساخت. و در گسترش و تكامل سوسیالیسم در كشورمان جهش های بزرگی را بوجود آورد. در عرصه بین المللی، حزب ما قویاً از انترناسیونالیسم پرولتری حمایت می كند، با كلیه احزاب و سازمانهای ماركسیستی ـ لنینیستی واقعی و اصیل در جهان متحد می شود و با رویزیونیسم مدرن كه باند رویزیونیستهای مرتد شوروی نمایندگی اش را می كنند، قاطعانه مخالفت می ورزد. حزب ما در طی تاریخ پنجاه ساله موجودیت خود، همواره در راه منافع اساسی پرولتاریا و خلق زحمتكش، و در راه رهایی بشریت به پیكار برخاسته است. تمام این حقایق بوضوح تمام نشان می دهند كه حزب ما یك حزب سیاسی پرولتری است.‏

حزب ما، حزب پرولتاریاست، با این همه برخی خصوصیات، آن را از كل طبقه متمایز می سازد. حزب فقط بخشی از پرولتاریا و آن هم قاطع ترین و رزمنده ترین بخش آن را تشكیل می دهد ـ حزب پیشاهنگ پرولتاریاست. صدر مائو این مسئله را با بیانی روشن توضیح می دهد: "تشكیلات حزبی باید از عناصر پیشرو پرولتاریا تشكیل شده و سازمان نیرومند پیشاهنگ باشد تا بتواند پرولتاریا و توده های انقلابی را در جنگ علیه دشمن طبقاتی رهبری كند." (16)‏
حزب ما پیشاهنگ پرولتاریاست زیرا از عناصر پیشرو این طبقه تركیب یافته است. حزب نمی تواند كلیه آحاد پرولتاریا و یا كلیه انقلابیون را در خود جای دهد ـ بلكه تنها قاطع ترین و پیشروترین عناصر پرولتاریا و همچنین كسانی كه فداكاری بیكران خود را برای رسالت تاریخی پرولتاریا ثابت كرده اند، می توانند به چنین حزبی بپیوندند. البته كلیه اعضاء حزب ما، ریشه پرولتری ندارند، بلكه اعضایی نیز هستند كه از سایر طبقات اجتماعی برخاسته اند. ولی انقلابیونی كه خاستگاه طبقاتی شان پرولتری نیست، بمثابه نمایندگان دیگر طبقات وارد حزب نمی شوند. به این اشخاص تنها وقتی عضویت داده می شود كه آگاهانه جهان بینی خود را تغییر دهند، به ایدئولوژی پرولتری مسلح شوند و پس از مطالعه ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون، موقعیت طبقاتی پیشین خود را رها سازند و در سه جنبش عظیم انقلابی شركت نمایند. بعلاوه باید شرایطی را كه برای عناصر پیشرو پرولتاریا لازم است دارا باشند. بنابراین پذیرفتن این رفقا، بدور از عوض شدن خصلت پرولتری حزب، باعث گسترش صفوف آن و تقویت ظرفیت رزمندگی آن نیز می شود.‏
حزب ما پیشاهنگ پرولتاریاست زیرا اساس تئوریك رهنمون آن ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون می باشد. همانگونه كه صدر مائو می گوید: "حزب ما از آغاز به تئوری ماركسیسم ـ لنینیسم اتكاء داشته است..." (17) صدر مائو در سراسر دوره طولانی مبارزه انقلابی خود، به شیوه ای درست ماركسیسم را جهت خدمت به پراتیك مشخص انقلاب چین بكار برده است. او وارث و نماینده و مدافع ماركسیسم ـ لنینیسم بوده و آن را تكامل داده است. صدر مائو در هریك از مراحل تاریخی تكامل انقلاب، خط سیاسی درست و سیاستهای درستی برای حزبمان ترسیم كرده است. او در كلیه شرایط، توانست بر خطوط اپورتونیستی ودشمنان داخلی و خارجی غلبه نموده و امر انقلابی را به پیروزیهای یكی پس از دیگری رهنمون شود. و حزبمان دقیقاً بخاطر اتكاء همیشگی بر ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون و پیروی از خط انقلابی پرولتری صدر مائو توانسته است خصلت پیشاهنگ پرولتری خود را حفظ نماید، و بصورت هسته رهبری كننده تمام خلق چین در آید.‏
بنا به آموزش ماركسیسم ـ لنینیسم، برای تشخیص اینكه یك حزب واقعاً حزب سیاسی پرولتاریاست یا نه و اینكه پیشاهنگ پرولتاریاست یا نه، نباید صرفاً ریشه اجتماعی اعضاء حزب را مورد مطالعه قرار دهیم، بلكه بجای آن باید اندیشه حاكم بر حزب، برنامه و خط حزب را ملاك قرار دهیم. همانگونه كه لنین می گوید: "برای تشخیص اینكه حزبی واقعاً یك حزب سیاسی كارگران است یا خیر، صرفاً نباید به این توجه كنیم كه اعضاء آن را كارگران تشكیل می دهند یا نه، بافت آن كارگری است یا خیر، بلكه قبل از هر چیز باید رهبری، مضمون اقدامات رهبری و تاكتیكهای سیاسی شان را مورد توجه قرار دهیم و تنها این ملاك است كه تعیین می كند كه واقعاً با حزب سیاسی پرولتاریا سر و كار داریم یا خیر." (18) یك حزب سیاسی پرولتری واقعی باید تئوری ماركسیسم ـ لنینیسم را راهنمای تفكر خود قرار دهد ـ و تنها در چنین صورتی می تواند قوانین تكامل اجتماعی را درك كند، خطی ماركسیستی ـ لنینیستی برای خود برگزیند، و به پیشاهنگ پرولتاریا تبدیل شود و پرولتاریا و توده های انقلابی را در مبارزه علیه دشمن طبقاتی هدایت كرده و بسوی پیروزی سوق دهد. اگر حزب از ماركسیسم ـ لنینیسم رویگردان شود و به پرولتاریا خیانت كند، صرفنظر از اینكه داعیه نمایندگی منافع چه طبقه ای را داشته باشد و چه اسمی روی خود بگذارد و چه بافت و تركیبی داشته باشد، چنین حزبی بهیچوجه نمی تواند حزب سیاسی پرولتاریا بوده و یا حتی پیشاهنگ پرولتاریا باشد بلكه برعكس چنین حزبی یك حزب سیاسی بورژوایی و یك حزب رویزیونیستی است. باند مرتد و رویزیونیست شوروی علیرغم اینكه هنوز تابلوی "حزب كمونیست" را بكار می برد، با این وصف به ماركسیسم ـ لنینیسم كاملا خیانت كرده و در واقع به حزبی رویزیونیستی، فاشیستی كه به منافع بورژوازی انحصاری بوروكرات نوین خدمت می كند، تبدیل شده است.‏
حزب ما پیشاهنگ پرولتاریاست، زیرا دارای تشكیلات محكم و دیسپلین محكم است. این حزب گردان پیشرو و در عین حال گردان سازمانیافته پرولتاریاست. از درجه بالایی از احساس تشكل پذیری و انضباطی آهنین برخوردار است ـ هر عضو حزب باید به یكی از سازمانهای حزبی تعلق داشته و آگاهانه در آن فعالیت كند، باید تصمیمات حزبی را اجرا نماید تا یك جمع سازمانیافته و منضبط، یك گردان رزمنده فوق العاده متمركز را شكل دهند. دقیقاً در نتیجه همین تشكل محكم و انضباط آهنین است كه حزب ما توانسته است كاربست خط درست را تضمین كرده و بر دشمن نیرومند غلبه نماید و انقلاب را تا فتح پیروزی درخشان رهبری كند.‏
‏"حزب كمونیست چین، حزب سیاسی پرولتاریا و پیشاهنگ پرولتاریاست." این عبارت اساسنامه بدرستی خصلت حزب ما را، پیوند آن با پرولتاریا و وجه ممیزه حزب و طبقه را به نحوی صحیح بیان می دارد. آن چه كه حزب ما را به پرولتاریا پیوند می دهد، خصلت طبقاتی این حزب را می سازد. پرولتاریا پایگاه طبقاتی حزب را تشكیل می دهد. آنچه كه حزب را از پرولتاریا متمایز می كند، خصلت پیشرو بودن آن است: حزب، پیشاهنگ پرولتاریاست. مادام كه طبقات و احزاب سیاسی موجود باشند، تفاوت بین پیشاهنگ و سایر تشكلات پرولتری، بین آنها كه عضو حزب هستند و آنها كه نیستند نمی تواند از بین برود. انكار چنین تفاوتهایی بمنزله كوچك شمردن نقش پیشاهنگ و كم بها دادن به نقش نمونه و پیشرو اعضای حزبی است. اما نباید این تفاوتها را بطور انتزاعی بررسی نمائیم. اگر حزب خود را از طبقه و سایر تشكلهای انقلابی توده ای جدا سازد، اگر اعضایش، خودشان را از توده غیر حزبی جدا سازند، با این كار خصلت خود را بمثابه پیشاهنگ پرولتاریا زایل ساخته و باعث می شود كه اعضاء آن نقش شان را بمثابه عناصر پیشرو پرولتاریا از دست دهند. در چنین صورتی حزب دیگر یك حزب سیاسی پرولتری نخواهد بود.‏
صدر مائو در این باره چنین می آموزد: "حزب، پیشاهنگ پرولتاریا و عالیترین شكل سازماندهی پرولتری است. حزب باید كلیه تشكلات دیگر نظیر ارتش، دولت و تجمع های توده ای را رهبری كند." (19) حزب باید كلیه تشكلات و سازمانهای دیگر پرولتاریا را رهبری كند. اگر از چنین كاری سرباز زند، مبارزه پرولتاریا نمی تواند به پیروزی برسد.‏
پرولتاریا، برای دست زدن به مبارزه ای پیروزمندانه نه تنها احتیاج به تشكیل حزب سیاسی انقلابی خود را دارد، بلكه همچنین باید خود را به كلیه تشكلاتی كه برای راه انداختن یك مبارزه انقلابی پیروزمندانه ضروری هستند: نهادهای دولتی، دپارتمان امور نظامی، اتحادیه ها، انجمن های دهقانان فقیر، فدراسیونهای زنان، سازمان جوانان كمونیست، گارد سرخ، گارد سرخ جوانان، و سایر تشكهای توده ای مجهز سازد. این دپارتمانها و تشكلات گوناگون برای انقلاب سوسیالیستی و ساختمان آن و جهت تحقق رسالت تاریخی پرولتاریا، یعنی تحقق كمونیسم واجد نهایت اهمیت هستند و نمی توان از آنها غافل ماند. این دپارتمانها و تشكلات، بسیج پرولتاریا و توده های وسیع انقلابی را میسر ساخته و موقعیت پرولتاریا را در كلیه عرصه ها تقویت و تحكیم می بخشند. بنابراین برای خدمت به آرمان سوسیالیسم، لازم است كلیه تشكلات انقلابی نقش خود را بطور تمام و كمال ایفاء نمایند. اما آنها نمی توانند این نقش را در جهت و راستایی صحیح انجام دهند مگر اینكه تحت رهبری حزب و تحت هدایت خط ماركسیستی ـ لنینیستی اش قرار داشته باشند.‏
تقویت رهبری حزب ـ این امر تحكیم دیكتاتوری پرولتاریا و هدایت امر سوسیالیسم را تا پیروزی تضمین می كند. تشكلات انقلابی پرولتاریا باید تحت رهبری متمركز حزبی در آیند. آنان نمی توانند شرایط ویژه خود را دستاویز ساخته و راساً و بطور خودسرانه و مستقل از حزب عمل نمایند. اگر حزب بر روی آنها اعمال رهبری نكند یا آنان تن به رهبری حزب ندهند، آنگاه بیم آن می رود كه این تشكلات جهت خود را گم نمایند و فریب بخورند و تحت كنترل و بهره برداری بورژوازی قرار گیرند. آنها ممكن است در نتیجه تاثیرات فاسد كننده بورژوازی و گرایشات فكری رویزیونیستی، به زائده سیاسی بورژوازی تبدیل شده و یا حتی بصورت ابزار بورژوازی علیه پرولتاریا در آیند. و به همین دلایل كسانی كه رهبری حزب را رد می كنند، در حقیقت خود را در صف بورژوازی قرار می دهند و در مقابل پرولتاریا می ایستند و دیكتاتوری پرولتاریا را تضعیف نموده و با آن به ستیز بر می خیزند.‏
حزب بالاترین شكل سازماندهی پرولتاریاست و باید رهبری خود را بر همه امور اعمال كند (20) این اصل بنیادین دكترین ماركسیسم در مورد ساختمان حزب می باشد مناسبات میان حزب و سایر تشكلات توده ای، عبارتست از مناسبات بین رهبری كننده و رهبری شونده. این ماهیت و وظایف حزب سیاسی پرولتری است كه موقعیت رهبری كننده و نقش آنرا تعیین می كند، و منافع اساسی پرولتاریا در گرو ایفاء چنین نقشی می باشد ـ این یك حقیقت ماركسیستی ـ لنینیستی است كه مبارزه انقلابی بارها و بارها آن را اثبات نموده است.‏
مبارزه دو خط در درون حزب بر سر مسئله خصلت آن، همواره از حدت زیادی برخوردار بوده است. كلیه رهبران خطوط اپورتونیستی همیشه مترصد بوده اند كه به هر طریق ممكن خصلت حزب سیاسی پرولتاریا را مسخ نمایند و بدینوسیله به هدف جنایتكارانه خود كه اخلال و خرابكاری در انقلاب پرولتری می باشد، خدمت نمایند. در تاریخ جنبش بین المللی كمونیستی، رویزیونیستهای قدیمی مانند برنشتین و كائوتسكی (21)، انواع و اقسام اباطیل را اشاعه دادند، و نهایت كوشش خود را جهت تبدیل حزب پرولتری به یك حزب رفرمیست، اپورتونیست و رویزیونیست بكار بردند. آنها موجبات سقوط و اضمحلال انترناسیونال دوم را فراهم ساختند. این بار رویزیونیستهای مدرن ـ خروشچف، برژنف و اعوان و انصارش ـ ردای ژنده رویزیونیست های سلف خود را به تن كرده، و می كوشند تا ترهاتی را كه در رابطه با "حزب تمام خلقی" بهم بافته اند، رواج دهند و مدعی هستند كه "حزب طبقه كارگر هم اكنون بصورت پیشاهنگ خلق شوروی در آمده و به حزب تمام خلقی تبدیل شده است." چنانكه همگان می دانند، این رویزیونیستها، خصلت پرولتری سیاسی حزب را قلب نمودند و حزب كمونیست اتحادشوروی را كه بوسیله لنین بنیانگذاری شده بود، به حزبی رویزیونیستی و فاشیستی مبدل ساختند. این یك درس بسیار پرارزش برای جنبش بین المللی كمونیستی در بر دارد. در حزب ما، مبارزه بر سر مسئله خصلت حزب همیشه از حدت و شدت زیادی برخوردار بوده است. لیوشائوچی، شیاد و خائن به طبقه كارگر، تمام كوشش خود را جهت اشاعه این ایده صرف كرد: "حزب، حزب توده ها، حزب تمام خلق است." و از این طریق كوشید خصلت حزب را دگرگون سازد. لین پیائو مقام طلب توطئه گر و ضد انقلابی ریاكار و خائن به میهن نیز كوشش های مشابهی را جهت تغییر خط عمومی حزب و برنامه آن بعمل آورد. او با اشاعه به اصطلاح ماركسیسم مبتذل خود امیدوار بود كه حزب ماركسیستی مان را به یك حزب رویزیونیستی و ابزار احیاء ضد انقلاب تبدیل نماید. انقلاب كبیر فرهنگی پرولتاریایی و جنبش انتقاد از لین پیائو و جنبش اصلاح سبك كار (22) كه ابتكار و رهبری شان را شخص مائو بر عهده داشت، توطئه های جنایتكارانه لیوشائوچی و لین پیائو را جهت تغییر ماهیت حزبمان و احیاء سرمایه داری در هم شكستند. حزب ما از درون این مبارزات، صیقل یافته تر، محكم تر و قدرتمندتر از همیشه بیرون آمد. مبارزه بین دو خط درون حزب عمیقاً ثابت می كند كه حفظ و مراقبت از خصلت حزب، یك مسئله پر اهمیت می باشد. این مسئله با سرنوشت حزب و دولت و با این مسئله كه آیا انقلاب پیروز خواهد شد یا شكست خواهد خورد، پیوند ناگسستنی دارد. ادامه ساختمان حزب، بكار بستن ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون، افشاء و خنثی سازی دسیسه های رویزیونیستها جهت مسخ و تغییر خصلت حزب ـ اینها هستند آن تضمین هایی كه باعث می شوند حزب ما همواره خصلت پرولتری خود را حفظ نماید.‏
برای یك كمونیست مهمترین مسئله در مبارزه جهت پاسداری از خصلت پرولتری حزب این است كه روحیه پرولتری حزبی اش را تقویت نماید. ما باید این نكته را درك كنیم كه ساختن یك حزب سیاسی ماركسیست ـ لنینیست و دفاع از خصلت پرولتری چنین حزبی، وظیفه تك تك اعضاء حزب می باشد. حزب به یك ارگانیسم زنده شباهت دارد و تمامی اعضایش در حكم یاخته های آن می باشند كه هر یك پاره ای از پیكر این ارگانیسم را تشكیل می دهند. هرقدر كه روحیه حزبی عضوی قوی تر باشد، هرقدر كه آگاهی او در مورد مبارزه طبقاتی و مبارزه دو خط بالاتر باشد، بهمان اندازه بهتر قادر است نقش نمونه خود را ایفاء كند و روحیه پرولتری حزب بهتر حفظ می شود. یك كمونیست جهت تقویت روحیه حزبی پرولتری خود، ملزم است مجدانه مطالعه كند و بكوشد موضع و دیدگاه و اسلوب ماركسیستی را خوب درك كند. او باید بتواند تئوری و پراتیك را بهم پیوند دهد، خطوط درست و نادرست را از هم تمیز دهد، و قابلیت اش را برای جدا كردن ماركسیسم واقعی از ماركسیسم دروغین بالا ببرد. او باید همیشه خط عمومی حزب و اصل "سه آری و سه نه" (23) را ستاره راهنمای خود قرار دهد و بی پروا به مبارزه ای بیرحمانه علیه خطوط و گرایشات نادرست برخیزد. او برای پیشبرد این مبارزه باید با تمام وجود فعالانه در سه جنبش بزرگ انقلابی شركت كند، برای تغییر جهانبینی خود بطور خستگی ناپذیری تلاش نماید تا اینكه هم از لحاظ ایدئولوژیك خود را با حزب عجین كند و هم خود را چنان تربیت كند كه به یك رزمنده قاطع و مصمم در راه كمونیسم بدل شود.‏

فصل دوم:اندیشه راهنمای حزب ‏
اساسنامه حزب صراحت دارد: "اساس تئوریك حاكم بر تفكر حزب كمونیست چین ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون است." و ساختمان حزب در گرو پیروی از این تئوری و اندیشه راهنمای آن می باشد. این ضامن پیروزی امر انقلابی پرولتاریاست و كلیه اعضاء حزب موظفند بخاطر دفاع از آن بجنگند.‏
ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون درست ترین و علمی ترین و انقلابی ترین حقیقت را بیان می كند ماركسیسم علمی است كه قوانین تكامل طبیعت و جامعه را توضیح می دهد. علمی است كه مبارزه انقلابی پرولتاریا و تمام طبقات ستمدیده و استثمار شده را هدایت كرده و سوسیالیسم و سپس كمونیسم را در سراسر جهان بسوی پیروزی رهنمون می شود. لنینیسم، ماركسیسم عصر امپریالیسم و انقلاب پرولتری است. صدر مائو با تلفیق حقیقت جهانشمول و عام ماركسیسم ـ لنینیسم با پراتیك مشخص انقلاب، ماركسیسم ـ لنینیسم را تداوم داده، از آن دفاع نموده و آنرا تكامل داد. جهان بینی ماركسیسم ـ لنینیسم، ماتریالیسم دیالكتیك و تاریخی است و بر اترین اسلحه برای درك و تغییر جهان می باشد.‏
ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون به ما می گوید كه امحاء سرمایه داری و پیروزی كمونیسم امری قطعی است و سرانجام سوسیالیسم، جایگزین سرمایه داری خواهد گردید ـ و این یك قانون عینی است كه مستقل از اراده بشر می باشد.‏
ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون همچنین بما می آموزد كه پرولتاریا بخاطر نیل به رهایی خود، باید از طریق نیروی مسلح قدرت را بدست گیرد و ماشین دولتی بورژوازی را در هم بشكند، دیكتاتوری اش را برقرار سازد و مالكیت خصوصی بر وسایل تولید را ملغی سازد، در ادامه انقلاب تحت دیكتاتوری پرولتاریا پیگیر بوده تا اینكه بتواند انقلاب سوسیالیستی را تا به پایان ادامه داده و به فرجام رساند. و تنها از این راه می توان بساط استثمار انسان از انسان را از روی زمین برچید و دنیای نوینی، بری از امپریالیسم، سرمایه داری و كلیه نظام های استثمارگر دیگر، بپا نمود.‏
از همه مهمتر ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون به ما می آموزد كه برای انجام انقلاب، داشتن یك حزب انقلابی ضرورت دارد. اگر پرولتاریا بخواهد بمثابه یك طبقه در مبارزه انقلابی عمل نماید، باید حزب سیاسی مستقل خود ـ حزب كمونیست را تشكیل دهد. تنها در این صورت قادر خواهد بود كه توده های وسیع انقلابی را رهبری كرده و بر كلیه طبقات دشمن هم درون و هم بیرون كشور فائق گردیده و رسالت تاریخی را كه بر دوشش قرار دارد تحقق بخشد.‏
ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون شالوده تئوریك و اندیشه راهنمای حزب ما را تشكیل می دهد، زیرا از واقعیات عینی نشئت گرفته و در جهان مادی ثابت نموده كه درست ترین و علمی ترین و انقلابی ترین حقیقت می باشد.‏
ماركسیسم متجاوز از 100 سال پیش به وسیله دو تن از آموزگاران بزرگ پرولتاریا، ماركس و انگلس بنیانگذاری شد. در سال 1840 بسیاری از كشورهای اروپایی به درجه بالایی از رشد و تكامل سرمایه داری رسیده بودند. كلیه تضادهای ذاتی سرمایه داری هر روز حدت بیشتری می یافتند، پرولترهای زیر یوغ استثمار و بردگی همانند حیوانات باركش گذران می كردند. در این جوامع جنبش كارگری با گامهای شتابان به پیش می شتافت. و پرولتاریا می رفت كه بمثابه یك نیروی سیاسی مستقل به صحنه تاریخ قدم گذارد. با این همه جنبش طبقه كارگر نمی توانست بطور خودبخودی تئوری سوسیالیسم علمی را تولید كند و تئوریهای سوسیالیسم تخیلی كه كارگران با آن آشنا بودند، نمی توانستند راه رهایی را به پرولتاریا نشان دهند. در یك چنین شرایط تاریخی بود كه ماركس و انگلس به نیازهای مبارزه انقلابی پرولتاریا پاسخ دادند، شخصاً در پراتیك مبارزات انقلابی آن زمان شركت جستند و تجارب جنبش كارگری را جمعبندی كرده و برنامه یك تحقیق و پژوهش تئوریك طولانی و بغرنج را شروع كردند و نقادانه آنچه از دستاوردهای بشری را كه در عرصه فرهنگی و علمی موجود بودند، جذب نموده و بر اساس آن ماركسیسم را بنا نهادند. انتشار مانیفست حزب كمونیست در ماه فوریه 1848 ـ اثر مشترك ماركس و انگلس ـ اعلام تولد ماركسیسم است. این سند برجسته اساس تئوریك اولیه سوسیالیسم و كمونیسم را پی ریزی كرد. ماركس و انگلس نه تنها دكترین انقلابی پرولتاریا را بوجود آوردند، بلكه همچنین شخصاً مبارزات انقلابی پرولتاریا را رهبری كرده و پیگیرانه و بی امان علیه كلیه گرایشات اپورتونیستی به مبارزه برخاستند و اشاعه وسیع و گسترده ماركسیسم در درون جنبش كارگری را عملی نمودند.‏
رفیق استالین به ما می آموزد: "لنینیسم ماركسیسم عصر امپریالیسم و انقلاب پرولتری است." (24) در آغاز قرن بیستم و پایان قرن نوزدهم جهان وارد عصر امپریالیسم و انقلاب پرولتری گردید. لنین در جریان مبارزه علیه امپریالیسم و اپورتونیستهای رنگارنگ و بویژه رویزیونیستهای انترناسیونال دوم، دكترین ماركسیسم را نمایندگی كرده و مسئولیت پیشبرد آن را بدوش گرفت و از این دكترین دفاع كرده و آن را تكامل داد. لنین كلیه تضادهای امپریالیسم را مورد تحلیل قرار داد و ماهیت ارتجاعی آن را برملا ساخت. او همچنین برای یك رشته از مسائل مهم كه انقلاب پرولتری در عصر امپریالیسم با آنها دست به گریبان بود، و همچنین به مسائل تئوریك و عملی مربوط به برقراری دیكتاتوری پرولتاریا در یك كشور، پاسخ گفت. تحت رهبری لنین بود كه پیروزی بزرگ انقلاب سوسیالیستی اكتبر بدست آمد كه در تاریخ بشر عصر نوینی را گشود و این امر تصادفی نبود. به همین دلیل است كه تئوری انقلاب پرولتری را كه ماركس و انگلس آن را پی ریزی كردند و لنین تكاملش داد را ماركسیسم ـ لنینیسم می نامیم.‏
صدر مائو می گوید: "شلیك توپهای انقلاب اكتبر ماركسیسم ـ لنینیسم را برایمان به ارمغان آوردند." (25) تلفیق ماركسیسم ـ لنینیسم با جنبش انقلابی در چین به پیدایش پیشاهنگ پرولتاریای چین، حزب كمونیست چین پا داد. صدر مائو در سراسر مبارزه انقلابی به شیوه ای درست ماركسیسم ـ لنینیسم را در پراتیك انقلاب چین بكار بست و به انقلاب این توان را بخشید ـ كه در شرایط اجتماعی بی نهایت پیچیده حاكم بر چین ـ به قله های بی سابقه ای صعود نماید. اندیشه مائو تسه دون حاصل پیوند حقیقت و جوهر عام ماركسیسم ـ لنینیسم با پراتیك مشخص انقلاب بود.‏
انقلاب دمكراتیك ما در یك كشور بزرگ نیمه فئودالی و نیمه مستعمره روی داد. در یك چنین كشوری پرولتاریا چگونه می توانست انقلاب را رهبری كند؟ همانگونه كه لنین گفت: "این وظیفه ای بود كه كمونیستهای جهان قبلا با آن روبرو نشده بودند." (26) صدر مائو، با بكارگیری اصول ماركسیسم ـ لنینیسم، تاریخ و موقعیت كنونی كشورمان و نیز تضادهای عمده جامعه را مورد تحلیل قرار داد، او پاسخ درست و درخوری به ماهیت، وظایف، نیروی محركه، اهداف و آینده انقلاب در كشورمان داد. صدر مائو خاطر نشان ساخت كه انقلاب چین تداوم انقلاب اكتبر است و جزئی از انقلاب سوسیالیستی پرولتری جهانی را تشكیل می دهد. انقلاب چین باید در دو مرحله صورت بگیرد: مرحله اول، انقلاب دمكراتیك و پس از آن انقلاب سوسیالیستی. این دو مرحله دو روند انقلابی با ماهیت متفاوت را تشكیل می دهند كه در ضمن تمایز از یكدیگر، باهم پیوندی درونی و متقابل دارند. و تنها به شرط تحقق نخستین پروسه انقلابی دمكراسی بورژوایی است كه پیروزی مرحله دوم انقلاب یعنی انقلاب سوسیالیستی ممكن می گردد. انقلاب دمكراتیك تدارك لازم برای انقلاب سوسیالیستی بشمار می رود و انقلاب سوسیالیستی لزوماً و ناگزیر در پی انقلاب دمكراتیك است. صدر مائو همچنین روشن ساخته است حزب كمونیست كه بر پایه تئوری و سبك كار انقلابی ماركسیستی ـ لنینیستی بنا شده، و ارتش تحت رهبری چنین حزبی و جبهه متحد متشكل از كلیه طبقات و اقشار انقلابی تحت رهبری این حزب، سه اسلحه اصلی برای كسب قدرت و تحكیم آن بشمار می روند. صدر مائو مسیر انقلاب را برای ایجاد پایگاههای انقلابی در روستاها و تصرف شهر از طریق روستا ترسیم نمود. و دقیقاً با در پیش گرفتن چنین راهی بود كه انقلاب چین پس از یك مبارزه مسلحانه 82 ساله، موفق به برانداختن سلطه امپریالیسم و فئودالیسم و سرمایه داری بوروكراتیك و ایجاد چین نوین شد و انقلاب دمكراتیك نوین به پیروزی كامل رسید.‏
كشور ما پس از پیروزی انقلاب دمكراتیك، وارد مرحله انقلاب سوسیالیستی گردید. در جامعه سوسیالیستی پس از آن كه مالكیت خصوصی بر وسایل تولید بطور اساسی مورد تحول سوسیالیستی قرار گرفت، چه تضادهایی عمده می شوند؟ آیا هنوز طبقات، تضادهای طبقاتی و مبارزه طبقاتی در جامعه موجود است؟ وظایف آنی و آتی انقلاب چین كدامند؟ صدر مائو تجربه دیكتاتوری پرولتاریا در جهان و كشورمان را، در وجوه و جوانب مثبت و منفی آن جمعبندی كرده و اثر ارزنده و مهم "درباره حل صحیح تضادهای درون خلق" (27) را انتشار داد. او در این كتاب برای نخستین بار در تاریخ تكامل ماركسیسم ـ لنینیسم، بطور سیستماتیك نشان داد كه پس از آن كه تحول سوسیالیستی مالكیت بر وسایل تولید اساساً انجام گرفت، هنوز هم طبقات به حیات خود ادامه می دهند، تضادهای طبقاتی و مبارزه طبقاتی جریان دارد و پرولتاریا هنوز باید به انقلاب كردن ادامه دهد. صدر مائو در سال 1962، در دهمین پلنوم هشتمین كمیته مركزی، بطور باز هم مفهوم تر و جامع تری خط عمومی حزبمان را برای سراسر دوره تاریخی سوسیالیسم ترسیم نمود. (28) حزب ما تحت هدایت این خط عمومی، توده های سراسر كشور را به پیروزیهای بزرگتری در انقلاب سوسیالیستی و ساختمان سوسیالیسم و به پیروزیهای بزرگ انقلاب كبیر فرهنگی پرولتاریایی رهنمون گردید.‏
انقلاب كبیر فرهنگی پرولتاریایی در كشور ما یك انقلاب سیاسی بزرگ در شرایط سوسیالیسم است، در جریان این انقلاب پرولتاریا با بورژوازی و كلیه طبقات استثمارگر دیگر دست و پنجه نرم می كند، دیكتاتوری اش را تحكیم می بخشد و از احیاء سرمایه داری جلوگیری می كند. در آینده هم بایستی چنین انقلاباتی به دفعات صورت بگیرد. در جریان انقلاب كبیر فرهنگی پرولتری تمامی حزب، تمامی ارتش و تمامی خلق، تحت رهبری صدر مائو دو مقر فرماندهی بورژوازی را كه تحت رهبری لیوشائوچی و لین پیائو قرار داشتند، منهدم ساختند ـ و این ضربه مرگباری بود بر پیكر نیروهای ارتجاعی درون كشور و در سراسر جهان. دكترین صدر مائو درباره ادامه انقلاب تحت دیكتاتوری پرولتاریا و نیز انقلاب كبیر فرهنگی پرولتری كه تحت رهبری و ابتكار مائو صورت گرفت، تئوری ماركسیستی ـ لنینیستی انقلاب پرولتری و دیكتاتوری پرولتاریا را غنا بخشیده و تكامل داد و خدمت بزرگی به ماركسیسم ـ لنینیسم نمود.‏

صدر مائو می گوید: "ماركسیسم ـ لنینیسم اساس تئوریك حاكم بر تفكر ماست" (29) حزب ما همیشه قاطعانه ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون را اساس تئوریك رهنمون اندیشه خود قرار داده است. این تئوری همچون قطب نمایی كلیه فعالیتهای حزب را هدایت كرده و جهت می دهد و راهنمای عمل كل حزب، ارتش و خلق می باشد.‏
ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون اساس تئوریكی است كه خط حزب و سیاستهای حزبمان از آن ملهم می باشد. حزبی كه خود را به ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون مسلح سازد، می تواند قوانین عینی تكامل اجتماعی را درك نموده و بفهمد و قابلیت تحلیل از اوضاع و تشخیص و پیش بینی آینده را پیدا كند، و بر این اساس قادر می شود كه وظایف انقلابی را در هر لحظه تعیین كند و برنامه، خط، جهت گیری و سیاستهایش را به شیوه ای درست فرموله كند. انقلابی كه از رهبری ترسیم شده توسط ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون تخطی می كند، همانند كشتی است كه بدون قطب نما بر اقیانوسی می راند ـ خطر گم كردن راه تهدیدش می كند. تجربه حزب ما در متجاوز از 50 سال بارها و بارها نشان داده است دلیل اینكه جنبش انقلابی مان همواره توانست كلیه موانع را یكی پس از دیگری از سر راه انقلاب بروبد، و كلیه دشمنان با رنگ و لباسهای مختلف را درهم بشكند و پیروزیهای بزرگی را نائل آید، این بود كه صدر مائو خط ماركسیستی ـ لنینیستی درستی را برای حزبمان ترسیم نمود. این خط درست بر اساس ماتریالیسم دیالكتیك و تاریخی استوار است و حاصل تلفیق حقیقت عام ماركسیسم ـ لنینیسم با پراتیك انقلابی اعضای بیشمار توده های وسیع می باشد. و بهمین دلیل است كه با قوانین عینی تكامل تاریخی انطباق و خوانایی داشته، منافع اساسی پرولتاریا و كلیه مردم زحمتكش را نمایندگی كرده و قادر است كه امر انقلاب و ساختمان آن را از پیروزی به پیروزی باز هم بزرگتری سوق دهد.‏
ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون سلاح ایدئولوژیكی است كه حزبمان با آن صفوف انقلابی پرولتاریا را آموزش داده و تحكیم می كند. تجربه طولانی مبارزه طبقاتی پرولتری ثابت كرده كه پرولتاریا بدون رهبری ایدئولوژیك درست، هر قدر هم كه از نظر كمیت بزرگ باشد نخواهد توانست رسالت تاریخی طبقه اش را درك نماید. صدر مائو می دید كه تنها تئوری انقلابی ماركسیسم می تواند پرولتاریا را آموزش دهد و "او را قادر می سازد جوهر جامعه سرمایه داری و مناسبات استثماری میان طبقات اجتماعی و رسالت تاریخی خود را درك كند" (30)، و تنها با چنین دركی است كه پرولتاریا از "طبقه ای در خود" به "طبقه ای برای خود" تبدیل می شود. البته در كشور ما تا آنجا كه از پرولتاریا بمثابه یك كل سخن می گوئیم دیر زمانی است كه از حالت یك طبقه "در خود" خارج گشته و به یك طبقه برای خود مبدل شده است ـ اما در مورد هر فردی كه متعلق به این طبقه است، لازم است همیشه خود را به ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون مسلح ساخته و "سه درك" خود را تعمیق بخشد.‏
نخست او باید دركش را از ماهیت جامعه سرمایه داری تعمیق بخشد. رفقای ما بدون سلاح ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون، تنها می توانند درك یك جانبه ای از این پدیده بدست آورند و تنها نمود خارجی مناسبات موجود در جامعه را درك كنند ولی هرگز نمی توانند به درك ماهیت واقعی آن دست یابند. و علی الخصوص تحت شرایطی كه سوسیالیسم بلاوقفه در جهت پیروزی سیر می كند و سرمایه داری بسوی اضمحلال و فروپاشی پیش می رود، نمایندگان حیله گر بورژوازی با پوشاندن چهره واقعی خود و با انواع و اقسام سوسیالیسم و كمونیسم جعلی و تقلبی به میدان می آیند تا دیكتاتوری پرولتاریا را واژگون ساخته و سرمایه داری را احیاء نمایند. و بهمین دلیل چه در مطالعه و چه در پراتیك، ما باید پیوسته بر درك مان از ماهیت فاسد سرمایه داری افزوده، با تمام وجود به سوسیالیسم عشق بورزیم و آن را بنا نهیم.‏
ثانیاً او باید دركش را از مناسبات استثمارگرانه حاكم بر مناسبات طبقات بالا ببرد. بسیاری از رفقایمان عشق و علاقه بی حد و حصرشان را به حزب و سوسیالیسم ثابت نموده و مالامال از شور و احساس طبقاتی هستند، و این خصلتی بسیار عالی است. ولی اگر این رفقا فقط به همان شور طبقاتی راضی بوده و به آن اكتفا نمایند، و ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون را بمثابه سلاحی در دست نگیرند، هنگامی كه مبارزه طبقاتی و مبارزه بین دو خط شدید و بغرنج می شود، در معرض خطر فریفته شدن و گم كردن جهت قرار می گیرند. بهمین جهت در تمام طول مبارزه باید مجدانه ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون را مطالعه كرده و درك عمیقتری از خصلتها و قوانین مبارزه طبقاتی در دوران تاریخی سوسیالیسم پیدا كنیم و خط عمومی حزب را در این دوره عمیقاً درك كنیم.‏
ثالثاً او باید درك خود را از وظایف تاریخی پرولتاریا تعمیق بخشد. وظایف تاریخی پرولتاریا اساساً عبارتست از محو و ریشه كن كردن طبقات استثمارگر و هر نوع نظام استثماری و استقرار و برپایی كمونیسم در سراسر جهان. و تنها با مسلح كردن خود به ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون و نگرش به مسائل از زاویه منافع كل طبقه و هدف سترگ تحقق كمونیسم، خواهیم توانست به رسالت تاریخی كه بر دوش داریم، واقف گردیم، و این واقعیت را درك كنیم كه آفرینندگان و سازنندگان تاریخ خود مائیم و خواهیم توانست در همه حال و مداوماً انقلاب كنیم و برای تحقق كمونیسم مبارزه نمائیم.‏
ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون "شمشیر" (31) تیزی است كه حزبمان با آن كلیه اپورتونیستها، كلیه رویزیونیستها را به نقد كشیده و بر آنها پیروز می شود. ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون علم مبارزه پرولتاریاست. اصول این علم از كاراكتری مشخصاً حزبی برخوردار است. این تئوری به همگان اعلام می كند كه در خدمت پراتیك انقلابی پرولتاریا و در دفاع از منافع اساسی اوست. حزب سیاسی پرولتری برای حفظ اصالت ایدئولوژیك خود و همواره در مسیر درست پیش رفتن باید با ایدئولوژی بورژوازی و تمامی طبقات استثمارگر و نیز كلیه گرایشات فكری اپورتونیست و رویزیونیست در آویزد. برای انجام دادن این وظیفه خطیر، باید بی امان كلیه گرایشات فكری ارتجاعی را كه بوسیله دشمنان طبقاتی پرولتاریا و اپورتونیستهای درونی و خارجی ترویج می شوند افشاء نموده و به نقد كشید و در این پیكار، شمشیر بر ان ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون را بكار گرفت. دارودسته مرتد و رویزیونیست شوروی كاملا راه خیانت به ماركسیسم ـ لنینیسم را در پیش گرفته و یك كشور سوسیالیستی را به یك كشور سوسیال امپریالیستی بدل كرده اند. (32) دارودسته خروشچف و برژنف بیش از همه در تاریخ جنبش بین المللی كمونیستی خیانتكار بوده اند، باند تاریخی جنایتكاری است كه از جنایات بی حد و مرزشان هرگز نمی توان گذشت. حزب ما با برافراشتن درفش رزمنده ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون به دارودسته مرتد و رویزیونیست شوروی اعلان جنگ بیرحمانه ای داده و چهره كریه سوسیال امپریالیسم شوروی را برای تمام خلقهای انقلابی جهان افشا كرد. و بدین طریق ماركسیسم ـ لنینیسم را مصون نگه داشت. باند ضد حزبی لین پیائو در ضدیت با ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون و همچنین خط عمومی حزب به كودتایی ضد انقلابی دست زد كه هدفش تغییر سیستم سوسیالیستی و احیاء سرمایه داری و تبدیل كشور ما به مستعمره سوسیال امپریالیسم شوروی بود. ولی كل حزب، كل ارتش و آحاد خلق تحت رهبری صدر مائو به ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون مسلح شده و توطئه ضد انقلابی آنان و ماهیت بغایت راست خط رویزیونیستی آنان را افشاء و ریشه و آبشخور این باند مرتد و خائن به كشور را برملا كردند ـ باندی كه سرنوشت ننگینی را برای خود رقم زده و بدست خود گور خود را كند.‏
از آنچه گفته شد نتیجه می شود كه تئوری ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون در استقرار دیكتاتوری پرولتاریا اهمیت درجه اول را دارد. همانگونه كه لنین می گوید: "بدون تئوری انقلابی هیچ حزب نیرومند سوسیالیستی نمی تواند وجود داشته باشد و بدون یك تئوری انقلابی هیچ جنبش انقلابی نمی تواند موجود باشد." (33) خلاصه اینكه كلیه پیروزیها و دستاوردهای حزبمان در انقلاب و در امر سازندگی انقلاب در طول 05 ساله اخیر در زمره پیروزیهای بزرگ ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون هستند.‏

حراست از وحدت حزب گنجینه پر ارزشی برای پیروزی انقلاب پرولتری بشمار می رود. صدر مائو به دو جنبه از این وحدت اشاره می كند: "یكی وحدت درونی حزب و دیگر وحدت حزب و خلق. این دو با ارزش ترین سلاح جهت غلبه بر مشكلات می باشند، و كلیه رفقای حزبی باید به این دو سلاح ارج بگذارند." (84) حزب سیاسی پرولتاریا برای اینكه بتواند پرولتاریا و تمام زحمتكشان را در ماموریت سترگ تاریخی شان یعنی الغاء طبقات استثمارگر و تحقق كمونیسم رهبری كند، باید به خط سیاسی درست و همچنین انسجام تشكیلات خود متكی باشد. تنها یك حزب متحد می تواند توده های وسیع را متحد سازد، یك ارتش انقلابی بزرگ و نیرومند تشكیل دهد، بر دشمنانش چه در داخل و چه در خارج حزب فائق آید و در مبارزه انقلابی پیروز شود. بدون وحدت انقلابی، هیچگونه پیروزی انقلابی میسر نیست. وحدت انقلابی و پیروزی انقلابی همیشه در پیوند تنگاتنگ قرار دارند. و بهمین دلیل پرولتاریا و حزب سیاسی او همواره تقویت مستمر وحدت حزب را بمثابه شرط ضروری برای پیروزی امر انقلاب و ساختمان آن مورد توجه قرار داده و حفظ وحدت انقلابی را شعار رزمنده خود ساخته اند. همانگونه كه سرود انترناسیونال اعلام می دارد: "روز قطعی جدال است، آخرین رزم ما، انترناسیونال است نژاد انسانها" (85)‏
برقراری وحدت حزب، ضامن اجرای خط صحیح است. حزب كمونیست چین هسته رهبری كننده تمام خلق چین است. تنها در صورتی كه حزب متحد باشد می تواند یك ایدئولوژی واحد، اراده واحد و جهت گیری واحد در اقداماتش، داشته باشد. تنها در این صورت است كه می تواند اصول سیاسی درست، كاملا به اجرا درآیند. حزب ما در كوران سالها مبارزه سخت و دشوار انقلابی، تحت رهبری دوراندیشانه صدر مائو و با اتكاء به وحدت و یكپارچگی حزب و خلق توانست كاربست خط عمومی خود را در مرحله دمكراسی نوین تضمین كند، سه دشمن عمده را در هم بشكند، و دولت دیكتاتوری پرولتاریا را برقرار سازد. بعد از انقلاب رهائیبخش، حزب ما بهمین طریق توانست اجرای خط عمومی برای سراسر دوره تاریخی سوسیالیسم تضمین نماید، حملات مكرر دشمنان طبقاتی داخلی و خارجی را درهم شكند و به پیروزیهای بزرگی در انقلاب سوسیالیستی و ساختمان آن دست یابد.‏
كوشش در جهت وحدت یا تلاش بمنظور تفرقه: این معیار مهمی است كه ما را به تشخیص خط درست از نادرست قادر می سازد. وقتی كه از وحدت سخن می گوئیم، منظورمان وحدت برمبنای اصول است، مقصودمان وحدت حول كمیته مركزی حزب به رهبری صدر مائو، وحدت برمبنای خط انقلابی صدر مائو و بنابراین وحدت برمبنای ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون می باشد. وحدت می كنیم تا دیكتاتوری پرولتاریا را تحكیم نمائیم. و تنها با محكم در دست گرفتن این اصول است كه ایجاد وحدت واقعی كل حزب امكان می یابد و در اجرای خط صحیح می توان پیش رفت. رهبران خطوط اپورتونیستی داخل حزب كه رویزیونیسم را در جبهه سیاسی بكار می بندند، پیگیرانه در جهت ایجاد تفرقه در عرصه تشكیلات تلاش می كنند. ریشه سیاسی و ایدئولوژیك تفرقه افكنی، رویزیونیسم است. عناصر رویزیونیست همواره تفرقه افكن هستند ـ این قانونی عینی است كه تاریخ مبارزه دو خط درون حزب صحتش را كاملا ثابت كرده است.‏
در دوران انقلاب دمكراتیك، در میان چن دوسیوها، لوشان لون ها و چان گوتائوها و شركاء (86)، برخی گروههای اپوزیسیون تشكیل دادند، برخی كمیته مركزی شان را برپا داشتند. اینها همگی برای شقه كردن حزب توطئه كردند. چو چین پای، لی لی سان، (87) وان مین و دیگران همگی سكتاریسم را در عرصه تشكیلات بكار بستند، آنها رهبری صدر مائو را بر كمیته مركزی رد كردند. و رفقایی را كه از خط درست دفاع می كردند آماج حمله قرار دادند. در مرحله انقلاب سوسیالیستی، كائوكان، شائوشو چی، (88) پن ته هوا و لیوشائوچی، همگی برای غصب قدرت و احیاء سرمایه داری، در عرصه تشكیلاتی، ائتلافهای ضد حزبی تشكیل دادند و یا خود ستاد مركزی بورژوازی برپا داشتند. لین پیائو، مقام طلب و توطئه گر بورژوا بزرگترین تفرقه افكن در درون حزب بود. او برای اعمال خط رویزیونیستی و اصول سیاسی ضد انقلابی اش، و مخالفت با اصول سیاسی انقلابی پرولتری صدر مائو، بیش از هر كس، متعصبین كوته فكر را بدرون حزب راه می داد، محفل درست می كرد، نیروهای ضد انقلابی را ترغیب می نمود، مقرهای فرماندهی بورژوایی برپا می داشت و با كمیته مركزی حزب به رهبری صدر مائو مخالفت می نمود. او و همدستانش برای خرابكاری در وحدت حزب، ارتش و صفوف انقلابی دست به هر كاری می زدند. آنها برای پیشبرد مقاصد خود خطشان را بسط دادند، در گزینش كادرها اصل تبعیض گذاشتن را وسیعا بكار بستند و پیگیرانه خط بورژوایی و ارتجاعی "زدن اكثریت وسیع بمنظور حفظ یك اقلیت ناچیز" (89) را اجرا نمودند. با جار و جنجال اعلام داشتند كه هدفشان "توزیع مجدد قدرت" بوده و "مبارزه بر سر قدرت رهبری" است، تا اینكه كارشان دست زدن به كودتای مسلحانه ضد انقلابی كشید. آنها به عبث امید بسته بودند كه رهبر كبیرمان صدر مائو را بكشند و كمیته مركزی دیگری برقرار كنند و كشور پرولتاریا را به رویزیونیستهای سوسیال امپریالیسم شوروی تسلیم نمایند. تمامی اینها بوضوح نشان می دهند كه لین پیائو توطئه گر، باندباز و تفرقه گر، دشمن كل حزب، ارتش و خلق بود. لین پیائو برای پرده پوشی فعالیتهای جنایتكارانه خود كه هدفش خرابكاری در وحدت انقلابی و تفرقه افكنی در حزب بود اعلام داشت كه "ما با وجود اختلافاتمان باید با هم همكاری كنیم." این سفسطه، اساس ایدئولوژیك را كه وحدت درون حزب و صفوف انقلابی بر آن استوار است را نفی می كند، مضمون طبقاتی این وحدت را انكار می كند تا شاید بدینوسیله ما را به پشت كردن به اصول انقلابی و دست شستن از مبارزه علیه رویزیونیسم وادار نماید. ما باید به شیوه ای همه جانبه و عمیق این را به شلاق انتقاد بكشیم.‏
وحدت حزب خودبخود تحقق نمی یابد. تا زمانی كه طبقات و مبارزه طبقاتی در جامعه وجود داشته باشد، ناگزیر مبارزه در درون حزب بین دو خط، بین خواستاران وحدت و طالبان تفرقه نیز ادامه خواهد داشت. صدر مائو می گوید: "خارج از حزب، سایر احزاب وجود دارند، در داخل حزب، گروهبندی ها وجود دارند و همواره وضع بدین منوال بوده است." (90) دامن زدن به مبارزه درون حزبی به شیوه ای صحیح، شرط لازم تقویت حزب می باشد. در صفوف حزب رفقایی هستند كه هر چند از نظر تشكیلاتی به حزب پیوسته اند، اما از لحاظ ایدئولوژیك بطور كامل به آن ملحق نگردیده اند.(91) و این همان چیزی است كه به ایده های بورژوایی و خرده بورژوایی امكان می دهد تا مداوماً بروز كنند، و بر سر راه وحدت حزب مانع ایجاد نمایند. بعلاوه، پاره ای از مرتدین، عوامل مخفی، مقام طلبان بورژوا و عوامل بیگانه از طبقه كارگر، امكان می یابند مثل كرم بدرون حزب بخزند. چنین افرادی، عوامل طبقه مالكان ارضی و سرمایه داری در صفوف حزب هستند و برای اجرای نقشه شان بمنظور احیای سرمایه داری، همواره درگیر فعالیتهای تفرقه افكنانه می شوند و بدنبال مختل كردن وحدت حزب می باشند. و این نشان میدهد كه چرا تبارزاتی از عدم وحدت در حزب نیز انعكاسهایی از مبارزه طبقاتی هستند. برای حراست از وحدت حزب و پالایش صفوفش، ما باید خودمان را به اصول ماركسیسم ـ لنینیسم متكی كنیم و فعالانه مبارزه درون حزبی را پیش بریم.‏
برای پیشبرد صحیح چنین مبارزه ای، لازم است سختگیرانه دو نوع تضاد را از یكدیگر متمایز سازیم. در رابطه با رفقایی كه مرتكب اشتباه شده اند، ضروری است مطابق اصل وحدت، مبارزه، وحدت (92) و "آموختن از اشتباهات گذشته بمنظور پرهیز از اشتباهات در آینده و علاج بیماری بمنظور نجات بیمار" (93)، رفتار كنیم تا به دو هدف دست یابیم، روشن كردن ایده ها و متحد ساختن رفقا. و اما در مورد تعداد معدودی عناصر ناباب كه مثل كرم بدرون حزب خزیده اند، كاملا ضرورت دارد آنها را افشاء كنیم، مبارزه قاطعانه ای علیه آنها براه اندازیم، و آنها را از حزب اخراج كنیم. ما قاطعانه با فعالیتهای تفرقه افكنانه رویزیونیست ها مخالفیم، ولی هیچ باكی از آنها نداریم. چرا هیچیك از تلاشهای مكرر رهبران خطوط اپورتونیستی برای شقه كردن حزب موفق نشد؟ آنها شكست خوردند چون ما رهبری دوراندیشانه رهبر كبیرمان و رهبری كمیته مركزی را داریم. چون ما مسلح به یك خط ماركسیستی ـ لنینیستی هستیم، كه آنرا در مبارزه علیه اپورتونیسم و رویزیونیسم محكم در دست گرفته ایم. آنها شكست خوردند چون قلب حزب و خلق هماهنگ می تپد، چون تمامی اعضای حزب وحدت میخواهند و تفرقه را تایید نمی كنند. بنابراین، وقتی كه رهبران خطوط اپورتونیستی، همه را به انشعاب و تكه تكه شدن حزب تحریك كردند، بطور كامل شكست خوردند و كارشان به افتضاح كشیده شد. حزبمان، بعد از خلاصی از شر این غائله، پالوده تر، محكمتر و متحدتر از همیشه از این كارزار بیرون آمد. حزب ما دقیقاً از درون مبارزه هایش علیه اپورتونیسم و رویزیونیسم رشد كرد و در كوره مبارزه بر علیه تفرقه افكنی، به وحدت منسجم تری دست یافت.‏
صریح و رك گوست یا توطئه گر و دسیسه چین؟ این خط تمایز بین انقلابیون پرولتری و مقام طلبان بورژواست. كلیه عوامل بورژوازی كه مثل كرم بدرون حزب خزیده اند، بمنظور ضدیت با خط صدر مائو و اجرای خط رویزیونیستی، ناگزیر بدنبال تحریك های تفرقه افكنانه اند. ابزار تاكتیكی آنان دست زدن به هر نوع دسیسه و توطئه است. ما اعضای حزب كمونیست باید محكم از خط انقلابی صدر مائو پیروی كنیم، یك اتحاد كامل انقلابی برقرار نمائیم و همیشه رك و صریح باشیم.‏
صراحت و رك گویی از كیفیات پرولتاریا و تجسم روحیه حزبی هستند. پرولتاریا سترگ ترین طبقه انقلابی در تاریخ بشری است، طبقه ای با بیشترین وسعت دید، با كمترین خودپسندی، او رادیكالترین طبقه انقلابی است. پرولتاریا حامل و تجسم جهت تكاملی تاریخ میباشد. منافع طبقاتی پرولتاریا با منافع كل زحمتكشان كاملا همسویی دارد. پرولتاریا به حقانیت آرمان خود و پیروزی نهایی اش كاملا اطمینان دارد. بهمین دلیل است كه همیشه آشكارا عقاید و اهداف سیاسی اش را اعلام میدارد. متجاوز از صد سال پیش، ماركس و انگلس با وقار تمام در "مانیفست حزب كمونیست" اعلام داشتند: "كمونیستها عار دارند نظرات و اهداف خود را پنهان كنند. آنها آشكارا اعلام میدارند كه تنها با سرنگونی قهرآمیز كلیه شرایط اجتماعی موجود به هدف نهایی خود دست می یابند. بگذار طبقات حاكم از انقلاب كمونیستی بر خود بلرزند، پرولتاریا چیزی جز زنجیرهایش ندارد از دست بدهد. او جهانی برای فتح دارد." (94) صدر مائو در گزارش سیاسی خود به هفتمین كنگره ملی حزب كمونیست چین صریحاً اعلام میكند: "ما كمونیست ها نظرات سیاسی مان را پنهان نمی سازیم. قطعاً و بدون هیچ تردید آینده ما و برنامه حداكثرمان این است كه چین را بسوی سوسیالیسم و كمونیسم سوق دهیم. هم نام حزبمان و هم جهان بینی ماركسیستی مان با صراحت این آرمان والای آینده را نشان می دهد، آینده ای بس درخشان و پرشكوه." (95)‏
صریح و رك گو باشیم ـ اینست آن سبك كار رزمنده حزب پرولتاریا و ضامن مهم اجرای كامل خط درست. صدر مائو میگوید: "برای پرولتاریا، براترین و موثرترین سلاح داشتن طرز برخورد علمی جدی و رزمنده است." (96) حزب ما بخاطر منافع جمع بنا شده و در خدمت اكثریت عظیم جمعیت چین و جهان قرار دارد. این حزب منافع شخصی را كه از عالی ترین منافع توده های وسیع خلق جدا باشد، تعقیب نمیكند. برای ما كمونیستها خدمت به خلق با تمام وجود هدف والاتری است. در تدوین برنامه، ترسیم خط و جهت گیری و تعیین اصول سیاسی، مسئله تعیین كننده برای حزب ما اینست كه نقطه عزیمت مان منافع توده هاست. پشتیبانی گرم و پرشور توده های وسیع خلق از ما، از همین ناشی میشود. حقیقت با ماست، چنانكه اكثریت عظیم توده های وسیع كارگر و دهقان در كنار ما هستند. و همین ما را قادر میسازد كه بهنگام اجرای اصول سیاسی انقلابی پرولتری صدر مائو، مواضع قاطع داشته، پرچم خود را در برابر چشم همگان به اهتزاز در میآوریم. ما را قادر میسازد با برخورد علمی اتكاء به واقعیات، در میان توده های وسیع انقلابی به ترویج پرداخته و آنها را بسیج كنیم، ما را قادر میسازد خط سیاسی و اصول حزب را آنچنان خوب درك كنیم كه در خدمت توده ها بكارشان گیریم تا آنها را به پیش در راستای خط انقلابی صدر مائو پیروزمندانه رهبری كنیم.‏
صریح و رك گو بودن كیفیت های سیاسی هستند كه هر كمونیستی باید داشته باشد. همانطور كه صدر مائو توضیح میدهد: "یك كمونیست باید بلندنظر، ثابت قدم و فعال باشد، مصالح انقلاب را گرانبهاتر از جان خود بداند و منافع شخصی را تابع منافع انقلاب نماید، او باید همیشه و همه جا از اصول پیروی كند و علیه هر ایده و عمل نادرست بطور خستگی ناپذیر مبارزه نماید..." (97) یك كمونیست از لحظه ای كه به حزب می پیوندد، باید تمام زندگیش را وقف آرمان حزب كند. بهمین جهت است كه یك كمونیست باید از زاویه سیاسی صریح و رك گو باشد، جرات كند نظرات سیاسی اش را بطور علنی اعلام كند و علیه كلیه فعالیتهای زیانبار و گرایشات نادرست مبارزه كند. در عرصه تشكیلاتی، باید در پیروی از اصول حزبی، در ارتباط با تشكیلات رك و بی پرده باشد. از نظر سبك كار هم نباید مانند سیاستمداران بورژوا رفتار كند و درگیر دسیسه چینی و توطئه گری شود.‏
توطئه چینی و دسیسه گری مشخصه های طبقات استثمارگر و احزاب سیاسی شان می باشد. منافع طبقات استثمارگر و منافع توده های وسیع خلق كاملا در دو قطب مخالف همدیگر قرار دارند. طبقات استثمارگر جسارت ابراز مقاصد حقیقی شان كه همان استثمار و ستم و سركوب پرولتاریا و تمام زحمتكشان است را ندارند و بهمین خاطر همیشه كوشش دارند منافع طبقاتی خود را بجای منافع تمام بشریت معرفی كنند. و حتی هنگامی كه هر روزه در جهت پیشبرد مقاصد ضد انقلابی شان تلاش می كنند، برای پوشانده چهره واقعی خود همیشه از دروغهایی نظیر "سعادت، عدالت و فضلیت"، "آزادی، برادری و برابری" (98) و غیره ورد زبان دارند. آنها با این دروغها می كوشند توده های زحمتكش را بفریبند و بر ماهیت دیكتاتوری طبقات استثمارگر سرپوش گذارند تا سلطه ارتجاعی خود را حفظ كنند. سردمداران خطوط اپورتونیستی كه خود را در حزب مخفی كرده اند، همگی نماینده منافع طبقات استثمارگر، یعنی مشتی اندك، می باشند. آنان دشمنان پرولتاریا و زحمتكشان هستند و جرئت ندارند صریحاً اهداف سیاسی ارتجاعی شان را اعلام نمایند. بنابراین آنان تنها از طریق توطئه چینی و دسیسه سازی می توانند به بقای خود ادامه دهند. اگر آنان دست از خدعه و نیرنگ بردارند، توطئه چینی را كنار بگذارند و به هر وسیله ای برای افزودن قدرت خود متوسل نشوند، دست از سفسطه بردارند، آنگاه حتی یك روز هم نمی توانند دوام بیاورند. كلیه سردمداران خطوط گوناگون اپورتونیستی كه در تاریخ حزب ما قد علم كرده اند، بدون استثناء در توطئه چینی و دسیسه گری استاد بوده اند. و اینگونه افراد خواهی نخواهی بطور عینی همین الان هم در صفوف ما موجودند. رفتار و كردارشان مشخصه كلیه اپورتونیستها و رویزیونیستها بوده و از ماهیت طبقاتی ارتجاعی آنان ناشی می شود.‏
لین پیائو و باند ضد حزبی او یك خط رویزیونیستی ضد انقلابی را به مرحله عمل گذاشتند و از انواع و اقسام تاكتیكهای پر نیرنگ ضد انقلابی استفاده كردند. آنها در عرصه سیاسی چنین وانمود می كردند كه مدافع حزب و سوسیالیسم هستند، اما در خفا خنجرهایشان را تیز می كردند. رهبران انقلابی، دیكتاتوری پرولتاریا و سیستم سوسیالیستی را تحقیر می كردند. در عرصه تئوریك، برای ارعاب و تحت تاثیر قرار دادن مردم، چند عبارت ماركسیستی ـ لنینیستی می پراندند و نقل قول از "فلان و بهمان منبع" چاشنی سخنان خود می كردند، اما در واقعیت امر آنها نیرنگ می زدند، فریبكارانه با توهم پراكنی توده ها را گیج می كردند، درست و غلط را بهم می دوختند. سعی می كردند شیادانه ماركسیسم ـ لنینیسم را بغرنج و پیچیده جلوه دهند و آن را تحریف و مثله كنند. در عرصه تشكیلاتی فراخوانهای دروغینی برای "وحدت" صادر می كردند، اما عملكرد واقعی آنان عبارت بود از جذب عناصر ناباب، تشكیل فراكسیون در خدمت منافع خود، ایجاد یك مقر فرماندهی بورژوایی و بالاخره دست زدن به فعالیتهای تفرقه افكنانه. سبك كارشان عبارت بود از تظاهر به اطاعت ولی در واقع مخالفت و سرپیچی، در حرف یك چیز می گفتند ولی چیز دیگری در سر داشتند و نیز داشتن چند چهره. هر وقت هم كه دستشان رو می شد، در دفاع از خود فوراً رنگ عوض می كردند، با انتقاد كننده هم صدا شده و وانمود می كردند كه دارند از خود انتقاد می كنند. گاه هم بنا به ضرورت اشك تمساح می ریختند و برای بهتر رد گم كردن و مخفی شدن قیافه متاثر و معصومی بخود گرفته، مترصد فرصت بعدی می شدند تا بار دیگر خود را نمایان سازند. خلاصه لین پیائو و مشتی متعصب كوته فكر، یك باند توطئه گر ضد انقلابی درست كرده بودند كه "هرگز بدون در دست داشتن "كتاب سرخ" آفتابی نمی شدند و دهانشان همیشه با فریاد زنده باد گشوده می شد. در حضورت سخنان زیبا بر زبان می راندند ولی از پشت خنجر می زدند" (99) آنها سبع ترین دشمنان پرولتاریا و كلیه زحمتكشان بودند. آنها با طرح یك كودتای مسلحانه ضد انقلابی موسوم به "طرح 571" (100)، ماهیت خود را بمثابه یك باند توطئه گر ضد انقلابی و مقام طلب بورژوایی افشاء ساختند. طبعاً آنها هم به همان سرنوشت توطئه گران و مقام طلبان دیگر مبتلا شدند ـ كارشان به رسوایی كشید و بساطشان بكلی برچیده شد.‏
در جریان انقلاب كبیر فرهنگی پرولتاریایی دو مقر فرماندهی بورژوایی به رهبری لیو شائوچی و لین پیائو را سرنگون نمودیم و پیروزی های بزرگی بدست آوردیم. اما مبارزه هرگز متوقف نگردید. مبارزه طبقاتی در جامعه و مبارزه بین دوخط در درون حزب تا مدتهای مدید جریان خواهد یافت. كمونیستها برای اینكه در ادامه انقلاب تحت دیكتاتوری پرولتاریا، فعالین پیشتاز در صف مقدم این انقلاب باشند باید بر روی اصول "سه آری و سه نه" محكم بمانند و در مبارزه علیه كلیه خطوط و گرایشات نادرست جرات كنند.‏
یك كمونیست برای اینكه ماركسیسم را بكار بندد و نه رویزیونیسم را، تا بتواند تحت شرایط یك مبارزه پیچیده، جهت درست و مسیر صحیح را باز شناسد و خط انقلابی پرولتری صدر مائو را به اجرا گذارد، قبل از هر چیز باید "با جدیت بخواند و مطالعه كند و ماركسیسم را خوب بفهمد" (101). ما كمونیستها باید آگاهانه مطالعه كنیم، ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون را كاملا و عمیقاً درك كنیم و فعالانه در پراتیك سه جنبش عظیم انقلابی شركت جوییم، باید درك خود را از روح و جوهر خط انقلابی صدر مائو عمیق كنیم و دائماً سطح آگاهیمان را در چگونه به اجرا گذاشتن این خط ارتقاء دهیم. تنها بدین طریق میتوانیم مستمراً قابلیت خود را برای تشخیص ماركسیسم واقعی از ماركسیسم دروغین، خط درست از خط نادرست و ایده های درست از ایده های نادرست افزایش دهیم. تنها از این راه خواهیم توانست فریب بورژوازی را نخوریم و نفوذ زیانبار ایده های بورژوایی و رویزیونیستی را خنثی كنیم و موضعی پرولتری اتخاذ كنیم، استوار در مسیر سوسیالیسم به پیش رویم و كاربست ماركسیسم و نه رویزیونیسم را ادامه دهیم.‏
یك كمونیست برای اینكه ماركسیسم را بكار بندد و نه رویزیونیسم را، باید از رویزیونیسم و جهان بینی بورژوایی انتقاد كند. براه انداختن كارزار عظیم انتقاد انقلابی، بدین معنی است كه از ایده های پرولتری جهت درهم شكستن ایده های بورژوایی، و از ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو تسه دون برای نقد رویزیونیسم استفاده كنیم. اگر در مرحله سوسیالیسم چنین انتقاداتی را در مقیاس گسترده دامن نزنیم، ایده های بورژوایی و رویزیونیستی آزادانه در میان توده ها پراكنده شده و مسمومشان خواهد كرد و نقش مهلكی را در تخریب زیربنای اقتصادی سوسیالیستی و فاسد كردن حزب ایفا خواهند كرد و كار را به براندازی دیكتاتوری پرولتاریا خواهند كشاند. برای تاكید و پافشاری بر جهت گیری درست سوسیالیستی و برای تحكیم دیكتاتوری پرولتاریا باید از رویزیونیسم و جهان بینی بورژوایی انتقاد كنیم و مبارزه ـ انتقاد ـ تغییر را بنحو درستی در روبنا شامل حوزه های مختلف فرهنگ به اجرا گذاریم. برای دامن زدن به یك نقد اصیل انقلابی، باید ایده براه اندازی جنگ طولانی مدت را درك كنیم و خط عمومی حزب را در جزء جزء آن بفهمیم و از نمونه های منفی توسط لیو شائوچی و لین پیائو، برای نقد عمیق رویزیونیسم سود جوییم. این تنها راه اجتناب از خطر منحرف شدن از جهت گیری عمومی مبارزه و یگانه راهی است كه میتوانیم به كمك آن بین آن اجزایی كه بر خط عمومی منطبق است و آنچه با این خط بیگانه است، خط فاصل روشن بكشیم. امروزه رویزیونیسم در جهان هنوز هم خطر اصلی می باشد. مطالعه ماركسیسم و نقد رویزیونیسم دو وظیفه درازمدت ماست كه ما را قادر خواهد ساخت سطح ایدئولوژیك حزب را ارتقاء دهیم.‏
كمونیستها چه در درون حزب و چه در خارج آن باید وسیعترین عده را متحد كرده و با آنها رك و صریح باشند. ما كمونیستها زمانی كه مسائل گوناگون درون حزب را حل و فصل میكنیم، باید از خود روحیه كمونیستی نشان دهیم، باید به كل حزب و وحدت آن بعنوان یك مسئله اساسی نگاه كنیم و منافع حزب را نقطه عزیمت خود قرار دهیم ـ اینها، اصول مهمی در تحكیم وحدت حزب هستند. در صفوف انقلابیون، كمونیست ها باید در عمل سمبل و نمونه وحدت باشند. كادرهای كمونیست، خواه اهل خود منطقه باشند و یا از منطقه دیگری آمده باشند، كادر نظامی باشند و یا غیر نظامی، خواه كادر قدیمی باشند یا تازه كار، باید همواره منافع حزب و خلق را نقطه عزیمت خود قرار دهند. برای تحكیم حزب، باید از دیدی وسیع و جامع برخوردار باشند، برای یكدیگر ارزش قائل شوند و به همدیگر كمك كنند. كادرها در رابطه با رفقایی كه مرتكب اشتباه شده اند، باید با دقت و تیزبینی بین دو نوع تضاد تمایز قائل شوند. باید به گرمی رفقایشان را در تشخیص و تصحیح اشتباهاتشان یاری دهند و آنان را ترغیب كنند تا بتوانند براساس تمایز روشن بین آنچه بر خط منطبق است و آنچه از خط بیگانه است، در كار جمعی شركت كنند. و از این راه برمبنای اصول ماركسیستی ـ لنینیستی قادر خواهیم بود به وحدت فكر و عمل دست یابیم، وحدتمان را تقویت نماییم و باهم مبارزه كنیم. خلاصه اینكه ما اعضای حزب كمونیست باید با مردم رك و صریح باشیم، باید در هیچ اوضاع و شرایطی خود را ممتاز نشمریم، سكتاریسم را اشاعه ندهیم و یا مخفیانه به فعالیتهای فراكسیونی مشغول نشویم. هرگز نباید شیفته شهرت و منفعت شویم. هرگز نباید نقطه عزیمتمان منافع شخصی باشد و برای دستیابی و رسیدن به موقعیت و جایگاه، به وسایل فریبكارانه متوسل شویم. باید در كلیه امور و در همه زمینه ها از رهنمودهای صدر مائو و كمیته مركزی پیروی كنیم و قاطعانه علیه كلیه فعالیتهایی كه با هدف خرابكاری و اخلال در امر وحدت حزب صورت میگیرند، مبارزه كنیم.‏
كمونیستها باید صادق، رك و صریح باشند. برای اینكه چنین باشیم، ما اعضای حزب كمونیست باید دارای مواضع محكم باشیم و پرچم را چنان به اهتزاز درآوریم تا همگان آنرا ببینند. جرات كنیم به اصول مان محكم بچسبیم و بیباكانه مبارزه نمائیم. باید عقایدمان را پیرامون هر مسئله مهم سیاسی، بطور روشنی فرموله كنیم، باید چه در تایید و چه در مخالفت طرز برخورد روشنی اتخاذ كنیم، رفتار و شیوه حركتمان نباید گنگ و دوپهلو باشد. و برای اینكه رك و صریح باشیم، باید طرز برخوردمان، بیرون كشیدن حقیقت از میان واقعیات باشد. چه در حین صحبت و چه در حل مسئله ای، باید برخوردی كاملا علمی داشته باشیم. نه مبالغه كنیم و نه از اهمیت مسائل بكاهیم، ساده حرف بزنیم، به واقعیات اتكاء كنیم و كارها را صادقانه انجام دهیم. باید سرسختانه علیه سبك كار زیانباری كه در حرف یك چیز میگوید و در عمل كار دیگری میكند، و موافقت و همراهی در حرف ولی عدم موافقت در باطن، و یا مغشوش كردن درست و نادرست مقابله كنیم. نباید عملمان با حرفمان در تضاد باشد. و یا مسئله ای را كه در جلسه از آن دفاع كرده ایم، خارج از جلسه منكر شویم. و بدتر از آن، بخود ببالیم و فخر بفروشیم و برای گسترش نفوذ خود تلاش كنیم و سبك كار مبتذل بورژوایی را وارد حزب كمونیست سازیم. كمونیست ها پیشاهنگان پرولتاریا هستند، ما باید در عرصه سیاسی رك و صریح باشیم، دل بزرگی داشته باشیم، متواضع و محتاط باشیم، مغرور و زودرنج نباشیم. بیرحمانه خود را مورد موشكافی (102) قرار دهیم. اگر مرتكب اشتباه شدیم، باید از این اشتباهات آگاهانه درس بگیریم و آنها را تصحیح نماییم. ما نباید طوری عمل كنیم كه گویا میخواهیم مریضی مان را برای اجتناب از درمان پنهان كنیم، و یا اشتباهاتمان را برای خودداری از قبول انتقاد، پنهان سازیم. و بدتر از آن، اشتباهاتمان را توجیه كرده و خود را محق جلوه دهیم و یا اشتباهاتمان را به گردن دیگران بیندازیم. صدر مائو میگوید: "من معتقدم كه كارها را باید صادقانه انجام داد، زیرا بدون برخورد صادقانه، تحقق هیچ امری در این دنیا مطلقاً ممكن نیست." (103) ما باید كاملا از این آموزش صدر مائو پیروی كنیم، گفتار و كردارمان صادقانه باشد و افرادی بی پرده، رك و صادق باشیم.‏
اصول "سه آری و سه نه" سلاح ایدئولوژیك نیرومندی است كه در مبارزه دوخط هدایتمان میكند. باید از آموزش های صدر مائو درباره این سه اصل پیروی كرده و در جریان مبارزه های طولانی كه در پیش داریم، این آموزشها را چه امروز و چه در آینده در اعماق قلبمان حفظ كنیم. باید این سه اصل را محكم در دست بگیریم و بشیوه ای فعال و درست، به مبارزه دوخط در درون حزب دامن زنیم تا بتوانیم انقلاب سوسیالیستی را به فرجام رسانیم.‏

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر