فصل 12
پیش روی بسوی كمونیسم
از جامعه سوسیالیستی به جامعه كمونیستی
تئوری اقتصاد سیاسی سوسیالیستی كه توسط ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون پیش گذاشته شده، قوانین حركتی شکل گیری و توسعه روابط تولیدی سوسیالیستی را بطور علمی تجزیه و تحلیل میكند. علاوه بر این، این تئوری ضرورت تاریخی تكامل جامعه سوسیالیستی به جامعه كمونیستی را آشكار میسازد. كمونیسم عالیترین آرمان پرولتاریا و میلیونها خلق زحمتكش است. كمونیسم، كاملترین، مترقی ترین، انقلابی ترین و معقول ترین نظام اجتماعی است. كمونیسم هدف نهائی انقلاب پرولتری است. صدر مائو خاطر نشان كرد: « آن هدف نهائی كه تمامی كمونیستها در پی تحققش هستند، ایجاد جامعه سوسیالیستی و كمونیستی است.» (1) هر زن یا مرد رزمنده انقلابی در سراسر عمرش باید بخاطر كمونیسم نبرد كند.
كمونیسم، روند غیر قابل اجتناب تكامل تاریخی است
جامعه سوسیالیستی یك مرحله ضروری در مسیر جامعه كمونیستی است
لنین خاطر نشان کرد که: « نوع بشر از سرمایه داری بطور مستقیم فقط می تواند به سوسیالیسم گذر كند. بعبارت دیگر، به مالكیت اجتماعی ابزار تولید و توزیع محصولات بر حسب میزان كاری كه هر فرد انجام می دهد.» (2) در جامعه سوسیالیستی، مالكیت عمومی بر ابزار تولید برقرار شده، خلق كاركن به همه كاره جامعه و موسسات، و ماركسیسم به اندیشه راهنمای جامعه بدل گشته است. از این رو، جامعه سوسیالیستی دارنده عناصر كمونیسم است. با این وجود، جامعه سوسیالیستی صرفا مرحله اول جامعه كمونیستی است؛ هنوز یك جامعه نارس كمونیستی است. در جامعه سوسیالیستی، چه در روابط تولیدی و چه در روبنا، كماكان سنن سرمایه داری و علائم متولد شدن از بطن جامعه سرمایه داری، حق بورژوائی و ایدئولوژی حق بورژوائی وجود دارند. اگر از زاویه روابط طبقاتی به جامعه سوسیالیستی نگاه كنیم، كماكان طبقات، تضادهای طبقاتی و مبارزه طبقاتی در سراسر حیات این جامعه موجود است؛ مبارزه بین پرولتاریا و بورژوازی، بین راه سوسیالیستی و راه سرمایه داری، موجود است. از این رو، جامعه سوسیالیستی با جامعه كمونیستی تفاوت دارد.
وظیفه تاریخی پرولتاریا در دوران سوسیالیستی، اعمال دیكتاتوری همه جانبه بر بورژوازی در كلیه عرصه ها و در تمامی مراحل تكاملی انقلاب، کاملا مغلوب کردن بورژوازی، بطور عام محو تمامی طبقات و تمایزات طبقاتی، محو تمامی روابط تولیدی كه پایه ظهور طبقات و تمایزات است، محو تمامی روابط اجتماعی که بر آن روابط تولیدی منطبق است، دگرگون كردن كلیه ایده های منتج از آن روابط اجتماعی، و تداوم بخشیدن به حركت جامعه سوسیالیستی بسوی جامعه ای عالیتر و رشد یافته تر، بسوی جامعه كمونیستی، است. بنابراین، جامعه سوسیالیستی تدارك ضروری جامعه كمونیستی محسوب میشود. و جامعه كمونیستی به نوبه خود گرایش عینی تكاملی جامعه سوسیالیستی است.
پس، یك جامعه رشد یافته كمونیستی چیست؟
جامعه كمونیستی، كاملترین، مترقی ترین، انقلابیترین و معقول ترین جامعه است
كمونیسم علمی، مفهومی دقیق دارد. بنا بر ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائو، جامعه كمونیستی جامعه ای است كه طبقات و تمایزات طبقاتی را كاملا نابود كرده است. جامعه ای كه در آن، كل مردم دارنده درجه بالائی از آگاهی كمونیستی و اخلاق كمونیستی اند. جامعه ای كه در آن وفور تولید اجتماعی وجود دارد. جامعه ای كه در آن اصل « از هركس بر حسب توانش، به هركس بر حسب نیازش» اجرا می شود. جامعه ای است که در آن، دولت زوال یافته است.
ماركس خاطر نشان كرد: « در مرحله بالاتر جامعه كمونیستی، بعد از اینكه تبعیت برده وار فرد از تقسیم كار، و همراه با آن آنتی تز میان كار فكری و كار یدی از میان رفته است؛ بعد از اینكه كار نه فقط به یك وسیله زندگی بلكه به نخستین خواست زندگی تبدیل شده است؛ بعد از اینكه نیروهای تولیدی نیز با تكامل همه جانبه فرد رشد كرده است، و همه چشمه های ثروت تعاونی با وفوری بیش از پیش فوران كرده است؛ فقط آنوقت می توان از افق محدود حق بورژوائی در تمامیت خود فراتر رفت. فقط آنوقت جامعه بر درفشهای خویش خواهد نوشت: از هركس بر حسب توانائیش، به هركس بر حسب نیازش!» (3) طبق تئوری ماركسیستی كمونیسم علمی، تحقق جامعه كمونیستی مستلزم ایجاد شرایط زیر است:
یکم، نابودی کامل كلیه طبقات و تمایزات طبقاتی، منجمله تمایزات بین كارگر و دهقان، شهر و روستا، كار فكری و كار یدی، و محو كامل حق بورژوائی. در جامعه كمونیستی، مبنای احیای سرمایه داری كاملا نابود گشته است. همه مردم به كمونیستهای نوین و کاملا تکامل یافته تبدیل خواهند شد. مردم بطور آگاهانه قوانین عینی تكامل اجتماعی درك كرده و جامعه كمونیستی را بی وقفه به پیش خواهند راند. البته نابودی طبقات و تمایزات طبقاتی بمعنای آن نیست كه در جامعه كمونیستی هیچ تضاد و مبارزه ای وجود نخواهد داشت. در آنجا تضادهایی بین روبنا و زیربنای اقتصادی، و روابط تولیدی با نیروهای تولیدی كماكان موجود خواهد بود. و كماكان مبارزاتی بین پیشرو با عقب مانده، بین خطوط صحیح و اشتباه آمیز جاری خواهد بود. بنابراین حتی در جامعه كمونیستی هم ادامه انقلاب ضروری خواهد بود.
دوم، برقراری یك نظام واحد مالكیت كمونیستی بر ابزار تولید توسط عموم مردم. در جامعه كمونیستی، نظام كمونیستی مالكیت توسط تمام مردم به یگانه زیربنای اقتصادی تبدیل خواهد شد. پیشرفته ترین روابط تولیدی كمونیستی كه بر این نظام مالكیت مبتنی است، سریعترین تكامل ممكن برای نیروهای تولیدی را تضمین خواهد كرد. بدین ترتیب، بارآوری كار با شتاب بیسابقه ای افزایش خواهد یافت. برای دستیابی به مالكیت كمونیستی توسط تمام مردم، ایجاد شرایط در مرحله تكاملی سوسیالیستی امری ضروری است. این بدان معناست كه حق بورژوایی در نظام مالكیت باید نهایتا نابود شود، مالكیت کلکتیو سوسیالیستی تدریجا به سطح مالكیت سوسیالیستی تمام مردم، ارتقا یابد و سپس به مالكیت كمونیستی تمام مردم، تبدیل شود. كمونهای خلق كه توسط خلق چین ایجاد شده بهترین شكل سازمانی است كه این گذار را تسهیل می كند.
سوم، ایجاد وفور بسیار در محصول اجتماعی. هنگام برقراری جامعه كمونیستی، نیروهای تولیدی اجتماعی به سطحی نوین توسعه یافته اند. توانایی مردم در غلبه بر طبیعت دهها هزار بار بیشتر از حال حاضر خواهد بود. در آن موقع، مردم بطور كامل از منابع طبیعی در خدمت جامعه بشری استفاده كرده و محصول اجتماعی وافری را برای رفع نیازهای كل جامعه و كل کارگران ایجاد خواهند كرد. در آن موقع، تولید كالایی خاتمه خواهد یافت. كالاها و پول كه در حیطه اقتصاد كالایی قرار دارند، بالاخره از صحنه تاریخ کنار رفته و به موزه تاریخ سپرده خواهند شد. سطح تكامل نیروهای تولیدی اجتماعی در جامعه كمونیستی با سطح فعلی تكامل نیروهای مولده قابل مقایسه نیست. برای تحقق كمونیسم، رشد عظیم نیروهای تولیدی اجتماعی ضروری است.
چهارم، پرورش درجه بالایی از آگاهی ایدئولوژیك كمونیستی و معیارهای اخلاقی كمونیستی در میان كل مردم. جامعه كمونیستی تفكر بورژوایی و تمامی مفاهیم خودخواهانه را بطور همه جانبه محو خواهد كرد. دیگر كار صرفا یك وسیله زندگی (یك شیوه تامین معاش) نبوده بلكه، به خواست درجه اول زندگی تبدیل خواهد شد. كل جهان شاهد یك ظهور كاملا نوین، اندیشه نوین، فرهنگ و آداب نوین و معیارهای ایدئولوژیك نوین خواهد بود. رفتار پرولتاریا به عملكرد عموم تبدیل خواهد شد. درست همانطور كه صدر مائو خاطرنشان كرد، « عصر كمونیسم جهانی زمانی فرا خواهد رسید كه كل نوع بشر داوطلبانه و آگاهانه خود و جهان تغییر دهد.» (4) البته حتی در آن موقع هم كماكان تضادهای میان پیشرو و عقب مانده، درست و نادرست، ماتریالیسم و ایده آلیسم وجود خواهد داشت. در آن موقع كماكان بین مردم مبارزه جاری خواهد بود. اما ماهیت و شكل مبارزه با آنچه در جامعه طبقاتی وجود دارد تفاوت خواهد كرد.
پنجم، بكاربست اصل « از هركس برحسب توانش و به هركس برحسب نیازش». هنگام برقراری جامعه كمونیستی از آنجا كه كلیه ابزار تولید تحت یك نظام واحد مالكیت كمونیستی تمام مردم قرار خواهد گرفت، تفاوت اساسی بین كار فكری و یدی نابود خواهد شد، محصول اجتماعی بحد وافر رسیده و آگاهی ایدئولوژیك مردم بنحو عظیمی ارتقا خواهد یافت، و دیگر كار صرفا وسیله ای برای زندگی نبوده بلكه خواست درجه اول زندگی خواهد بود، توزیع فرآورده های مصرفی شخصی دیگر توسط سهم كار افراد در جامعه تعیین نخواهد شد. معیار این توزیع، نیازهای افراد خواهد بود. در آن موقع، كلیه نیازهای منطقی در زندگی مادی و فرهنگی افراد بطور كامل تامین خواهد شد.
ششم، دولت بطور اتوماتیك زوال خواهد یافت. با نابودی كامل امپریالیسم، سرمایه داری و تمامی نظامات استثمارگرانه در كل جهان، و با نابودی طبقات و تمایز طبقاتی، دولت بعنوان ابزار مبارزه طبقاتی ضرورتا ناپدید خواهد شد. صدر مائو خاطرنشان كرد: « وقتی طبقات ناپدید شوند، همه وسایل مبارزه طبقاتی ـ مانند احزاب و ماشین دولتی ـ عملكرد خود را از دست داده، ضرورت آنها خاتمه یافته، بنابراین تدریجا زوال خواهند یافت و رسالت تاریخی شان بپایان خواهد رسید. آنگاه جامعه بشری به مرحله عالیتری گذر خواهد كرد.»(5) صدر مائو مدتها پیش به ما رهنمود داد: « كمونیسم هم یك دستگاه كامل ایدئولوژی پرولتری است و هم یك نظام اجتماعی نوین است. كمونیسم با هر ایدئولوژی یا نظام اجتماعی دیگر فرق دارد. كمونیسم، كاملترین، مترقی ترین، انقلابی ترین و معقول ترین نظام در تاریخ بشر است.» (6) جامعه كمونیستی، جامعه ای است با درخشندگی و زیبایی نامحدود؛ ایده آلترین جامعه نوع بشر است.
كمونیسم دروغین همان سرمایه داری واقعی است
« دیالكتیك تاریخ چنان بود كه پیروزی تئوریك ماركسیسم، دشمنانش را واداشت که نقاب ماركسیستی به چهره زنند.» (7) باند مرتد رویزیونیستهای شوروی و خائنانی نظیر لیوشائوچی و لین پیائو، ماركسیست های دروغین معاصرند. آنها از برچسب كمونیسم برای احیای سرمایه داری سود می جویند.
كمونیسم دروغین رویزیونیستهای شوروی، نمونه و نماینده تمامی اشكال كمونیسم دروغین معاصر است. نقطه عزیمت رویزیونیستهای شوروی مواضع ارتجاعی نظیر" تئوری نیروهای مولده" و تئوری " طبیعت بشری" است. اینها یاوه گوئی می كنند كه « كمونیسم انسانی ترین و خیرخواهانه ترین نظام ایدئولوژیك است و مترادف است با همه چیز برای خلق و برای شادی خلق » و مانند یک خوراك « گوشت و لوبیای لذیذ» است. آنها هیچگاه صحبت از نابودی كلیه طبقات و تمایزات طبقاتی، یا از تحدید و لغو نهایی حق بورژوایی كه زمینه پیدایش بورژوازی و سرمایه داری است، نمی کنند. آنها كمونیسم علمی را كاملا از محتوای انقلابی اش تهی می سازند. این نوع كمونیسم نه فقط قلابی است بلكه بسیار ارتجاعی است. این كمونیسم حول دیدگاه منحط بورژوایی بنا گشته است. این كمونیسم برحسب شیوه زندگی بورژوایی شكل گرفته است. این كمونیسم دروغین و سرمایه داری راستین است.
در چین نیز، خائنینی نظیر لین پیائو در پی استقرار كمونیسم دروغین بودند. آنها اعلام می كردند كه كمونیسم یعنی « مالكیت عمومی و باید واژه مالكیت را بر پرچم خویش با تاكید حك كنیم.» آنها اعلام می كردند كه كمونیسم به معنای "ثروتمند كردن همگان" است. این گروه ضد مارکسیست هرگز از نابودی مالكان و بورژوازی حرفی نزدند. تمام توجه آنها به دو واژه "عمومی" و "مالكیت" بود. مفهوم طبقاتی این "عموم" چه بود؟ مفهوم طبقاتی آن مالكیت چه بود؟ روشن است. ”عمومی“ آنها همان بود كه كنفسیوس و همپالگانش تبلیغ می كردند و می گفتند: ” زمانی كه تائوی كبیر در جهان رخ بنماید، یك روح عمومی بر سراسر كائنات حكم خواهد راند.“ بنابراین منظور از ”عمومی“، عموم برده داران، فئودالها و بورژوازی بود! منظورشان از ” مالكیت“ نیز مالكیت برده داران، فئودالها و بورژوازی بود. ثروتمند شدن فقط می توانست به آن معنا باشد كه مشت قلیل طبقات استثمارگر میلیونر شوند. اگر این مرتدان موفق به پیشبرد توطئه هایشان می شدند، پرولتاریا و توده های وسیع كاركن بار دیگر ابزار تولید را از كف داده و در مرداب دشواری ها و رنجها به مقام بردگان تنزل می یافتند. این همان چیزی است كه در اتحادشوروی اتفاق افتاده است. گروه رویزیونیستهای شوروی ثروتی را كه پرولتاریا و توده های وسیع كاركن مشتركا خلق كرده اند، مصادره كرده است. این ثروت به ” مالكیت“ عمومی یك قشر نازك بورژوازی بوروكرات ـ انحصاری تبدیل شده است. بار دیگر توده های وسیع خلق در اتحادشوروی زندگی فلاكتباری را می گذرانند و گویی در دوران تزار بسر می برند و گرفتار گرداب دشواری ها هستند. صدر مائو بگونه ای نافذ خاطرنشان كرد: ” اتحادشوروی امروز تحت دیكتاتوری بورژوازی، دیكتاتوری بورژوازی بزرگ، دیكتاتوری نوع آلمان فاشیستی، دیكتاتوری نوع هیتلری قرار دارد.“ (8) بنابراین، واضح است كه خط ” مالكیت گرائی عمومی“ كه باند لین پیائو مدافع آن بود با كمونیسم علمی مورد نظر ماركسیسم در تضاد بوده و از همان جنس كمونیسم دروغین مورد نظر رویزیونیسم شوروی است.
تاریخ جنبش كمونیستی بروشنی نشان میدهد: كمونیسم روند مقاومت ناپذیر است. هر چقدر هم كه مرتجعین برای بازگرداندن چرخهای تاریخ سخت تلاش كنند، كمونیسم نهایتا در سراسر جهان به پیروزی خواهد رسید.
تحقق كمونیسم یك انقلاب عمیق اجتماعی است
ادامه انقلاب تحت دیكتاتوری پرولتاریا تنها راه تحقق كمونیسم است
پرولتاریا در گذار از جامعه سوسیالیستی به جامعه كمونیستی باید بورژوازی و ایدئولوژی بورژوازی را كاملا شكست داده و كلیه طبقات و تمایزات طبقاتی را نابود كند. بنابراین، این تحول هم در حیطه روابط تولیدی و هم در روبنا، معرف جهشی كیفی بوده و دربرگیرنده یك رشته انقلابات عمیق اجتماعی است.
قدرت دولتی تحت دیكتاتوری پرولتاریا، ” برای مردمی كه پیروز شده اند حكم خوراك و پوشاك را دارد.... كه حتی یك لحظه هم نمیتواند بدون آن سر كند. این پدیده عالی، طلسمی است كه مردم را حفاظت میكند؛ گنجی است كه قبل از محو كامل و همه جانبه امپریالیسم در خارج مرزها و طبقات درون كشور، تحت هیچ شرایطی نباید از آن دست كشید.“ (9) صدر مائو بر مبنای اصول اساسی ماركسیسم از تجربه تاریخی دیكتاتوری پرولتاریا جمع بندی كرد و تئوری ادامه انقلاب تحت دیكتاتوری پرولتاریا را ارائه داد. قبول تئوری ادامه انقلاب تحت دیكتاتوری پرولتاریا مستلزم توانائی در بكاربست شیوه، تئوری و نگرش ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون در بررسی و تحلیل جامعه سوسیالیستی، و پافشاری بر خط عمومی حزب در سراسر دوران تاریخی سوسیالیسم است. این امر حلقه كلیدی تحكیم هر چه بیشتر دیكتاتوری همه جانبه پرولتاریا بر بورژوازی در حیطه های سیاسی، ایدئولوژیك، فرهنگی و آموزشی است. این ضامن اساسی ساختمان سوسیالیسم و انجام گذار به كمونیسم است.اعمال یا عدم اعمال دیكتاتوری پرولتری همه جانبه بر بورژوازی، و پیروی قاطعانه یا عدم پیروی از ادامه انقلاب تحت دیكتاتوری پرولتاریا، اهمیت اساسی داشته و تعیین می كند كه ما در حال پیشرفت بسوی كمونیسم هستیم یا در حال عقب گرد به جانب سرمایه داری. گروه رویزیونیستهای شوروی بشدت تلاش دارند تئوری ماركسیستی كمونیسم علمی را تحریف كنند. آنها ادعا میكنند كه برای گذار از سوسیالیسم به كمونیسم، نه انقلاب ضروری است، نه مبارزه طبقاتی و نه دیكتاتوری پرولتاریا. آنها به نحو مسخره ای اعلام میكنند: ” در جامعه سوسیالیستی طبقات متخاصم بهیچوجه وجود ندارند و بنابراین، عبور از سوسیالیسم به كمونیسم دربرگیرنده انقلاب اجتماعی یا تخاصم طبقاتی نیست.“ اگر چه این گروه رویزیونیست فراخوان تحقق كمونیسم را میدهد، اما این صرفا پرده ساتری برای فریب خلق، خرابكاری در دیكتاتوری پرولتاریا، و احیای سرمایه داری است. رویزیونیستهای شوروی از طریق نفی تئوری پایه ای ماركسیستی در مورد وجود طبقات، وجود تضادهای طبقاتی و مبارزه طبقاتی، دیكتاتوری پرولتاریا را منحل كرده، ادامه انقلاب تحت دیكتاتوری پرولتاریا را خاتمه داده، بورژوازی را برای حمله به پرولتاریا بسیج نموده، دیكتاتوری پرولتری را به دیكتاتوری بورژوائی و نظام سوسیالیستی را به نظام سرمایه داری تبدیل میكنند.
فقط با پافشاری بر ادامه انقلاب تحت دیكتاتوری پرولتاریاست كه میتوان دیكتاتوری پرولتاریا را تحكیم بخشید، از احیای سرمایه داری جلوگیری كرد، سوسیالیسم را ساخت و همه شرایط ضروری برای تحقق كمونیسم را ایجاد نمود.
پرچم انترناسیونالیسم پرولتری را برافرازید و از انقلاب جهانی پشتیبانی نمائید
عصری كه ما در آن بسر میبریم، عصر امپریالیسم و انقلاب پرولتری است. صدر مائو خاطر نشان كرد: ” از زمان تولد هیولای امپریالیسم، امور جهان تنگاتنگ بهم بافته شده و جدا كردن آنها غیر ممكن است.“ (10) ما برای دستیابی به كمونیسم باید امپریالیسم، سرمایه داری و كلیه نظامات مبتنی بر استثمار انسان از انسان را كاملا نابود كنیم. بدین طریق، تمامی نوع بشر بطور كامل رها خواهد شد. بنابراین، كسب قدرت سیاسی در یك یا چند كشور و استقرار جامعه سوسیالیستی توسط پرولتاریا، به معنای خاتمه انقلاب نیست. پرولتاریا فقط با رهائی تمامی نوع بشر است كه میتواند سرانجام خود را رها كند. این بدان خاطر است كه سرمایه، نیروئی بین المللی است. تا زمانیكه كماكان امپریالیسم، سرمایه داری و نظامات استثمارگرانه وجود دارند، مسلما در مقابله با كشورهای سوسیالیستی از دو شیوه ارتجاعی مداخله مسلحانه، و نفوذ و اختلال مسالمت آمیز استفاده خواهند كرد. تحت چنین شرایطی، دولت سوسیالیستی همواره با خطر تجاوز و خرابكاری از سوی امپریالیسم و سوسیال امپریالیسم روبرو خواهد بود. از آنجا كه سرمایه یك نیروی بین المللی است، هدف پرولتری فقط میتواند یك هدف بین المللی باشد. لنین بعد از آنكه پرولتاریا در انقلاب اكتبر قدرت سیاسی را كسب كرد و رشد انقلاب سوسیالیستی و ساختمان سوسیالیستی را آغاز نمود، بروشنی و دقت چنین خاطر نشان ساخت: ” پیروزی نهائی فقط در مقیاس جهانی و فقط از طریق تلاش مشترك كارگران همه كشورها امكان پذیر است.“ (11) استالین در مبارزه اش با ترتسكی، از لنینیسم پیروی و دفاع كرد. اما گروه مرتد خروشچف ـ برژنف مرتبا ادعا كردند كه در اتحاد شوروی، سوسیالیسم نه فقط به پیروزی كامل، كه به پیروزی همه جانبه دست یافته است. این خیانت محض به لنینیسم است. هدف از ادعای مسخره این گروه مرتد در سطح داخلی، پرده افكندن بر مبارزات حاد میان پرولتاریا و بورژوازی، و مخفی كردن توطئه احیای سرمایه داری در كشور شوروی بود. از لحاظ بین المللی، این خیانت به ماركسیسم برای اشاعه این توهم بود كه گویا سرشت تجاوزگرانه امپریالیسم عوض شده است؛ اینان بر سر هژمونی با ”ابرقدرت“ دیگر وارد مبارزه شده بودند و می خواستند این كار زشت خود را بپوشانند.
صدر مائو از لنینیسم در مقابل تحریف و خیانت رویزیونیسم مدرن دفاع كرد و آن را غنا بخشید. او خاطر نشان كرد: ” ما پیروزی عظیمی بدست آورده ایم. اما طبقه مغلوب همچنان مبارزه خواهد كرد. این افراد كماكان در اطراف ما هستند و این طبقه كماكان موجود است. بنابراین نمیتوانیم از یك پیروزی نهائی حرف بزنیم. حتی تا چند دهه دیگر هم نمیتوانیم. ما نباید هشیاری خود را از دست بدهیم. طبق نقطه نظر لنینیستی، پیروزی نهائی یك كشور سوسیالیستی نه فقط تلاشهای پرولتاریا و توده های وسیع خلق كشور را طلب میكند، بلكه در گرو پیروزی انقلاب جهانی و الغای نظام استثمار انسان از انسان در كل جهان نیز هست؛ كه بر این مبنا، تمامی نوع بشر رها خواهد شد. بنابراین حرفهای سطحی در مورد پیروزی نهائی انقلاب در كشور ما نادرست است. این خلاف لنینیسم است و با واقعیات جور در نمی آید.“ (12) برای دستیابی به پیروزی نهائی در انقلاب سوسیالیستی و رسیدن به كمونیسم در سراسر جهان، پرولتاریای كشورهای گوناگون درفش انترناسیونالیسم پرولتری را به اهتزاز درآورده، از یكدیگر پشتیبانی كرده، همدوش هم مبارزه نموده، شجاعانه به پیش تاخته و استوارانه از خط عمومی ماركسیستی كمونیسم بین المللی پیروی میكند.
در عصر امپریالیسم و انقلاب پرولتری، بخشی از نظام امپریالیستی به موزه تاریخ سپرده شده است. بخش محتضری كه باقی مانده، به خورشیدی كمرنگ می ماند كه پشت تپه غرب گم میشود. این آخرین تقلاها و آخرین نفسهای اوست. او نیز بزودی روانه موزه خواهد شد. دكترین و نظام اجتماعی كمونیستی سراسر جهان را با درخشش ده هزار تندر همزمان روشن میكند؛ مانند كوه های سر به فلك كشیده و اقیانوسهای مواج، قدرتمند است. كمونیسم باید همیشه جوانی و شادابی خود را حفظ كند. اقتصاد سیاسی ماركسیستی خود را بر قوانین عینی تكامل جامعه بشری مبتنی می كند؛ حركت و تكامل روابط تولیدی در اشكال گوناگون جوامع را تجزیه و تحلیل كرده و به این نتیجه گیری علمی میرسد كه نظام سرمایه داری محكوم به نابودی بوده و نظامات سوسیالیستی و كمونیستی به ناگزیر غالب خواهند شد. اقتصاد سیاسی ماركسیستی پرده از گرایش عمومی تكامل تاریخی برمیدارد و سلاح ایدئولوژیك قدرتمندی برای پرولتاریا در انجام انقلابست.
تاریخ از طریق مبارزه تكامل می یابد. جهان در دل بی ثباتی پیشروی میكند. طلیعه جهان نوینی كه در آن از امپریالیسم، سرمایه داری و نظامات استثمارگرانه نشانی نیست، پدیدار گشته است. صدر كبیر، مائوتسه دون به ما می آموزد: ” آینده روشن است؛ راه پر پیچ و خم است.“ (13) بگذارید درفش ظفرنمون ماركسیسم ـ لنینیسم ـ اندیشه مائوتسه دون را هر چه رفیعتر به اهتزاز درآوریم، با پرولتاریای بین المللی و خلقها و ملل ستمدیده جهان متحد شویم، ثابت قدم باشیم، از هیچگونه فداكاری نهراسیم و هر مانعی را تا كسب پیروزی پشت سر نهیم!
منابع مهم مطالعاتی و رجوع
ماركس و انگلس، مانیفست كمونیست
ماركس، نقد برنامه گوتا
لنین، دولت و انقلاب
مائو، درباره دمكراسی نوین
یادداشتها
1 ـ مائو، انقلاب چین و حزب كمونیست چین، منتخب آثار مائو جلد 2 صفحه 331
2 ـ لنین، وظایف پرولتاریا در انقلاب ما، كلیات آثار لنین جلد 24 (1974) صفحه 84-85
3 ـ ماركس، نقد برنامه گوتا، صفحه 17
4 ـ مائو، درباره پراتیك، جلد یك صفحه 308
5 ـ مائو، درباره دیكتاتوری دمكراتیك خلق، جلد 4 صفحه 411
6 ـ مائو، درباره دمكراسی نوین، جلد 2 صفحه 260
7 ـ لنین، مقدرات تاریخی آموزش كارل ماركس، كلیات آثار جلد 18 (1973) صفحه 584
8 ـ نقل شده در لنینیسم و سوسیال امپریالیسم، مجله پكن ریویو شماره 17 (24 آوریل 1970) ص 7
9 ـ مائو، چرا باید كتاب سفید را مورد بحث قرار داد، جلد 4 صفحه 444
10 ـ مائو، درباره تاكتیكهای علیه امپریالیسم ژاپن، جلد یك صفحه 170
11 ـ لنین، گزارش به نشست مشترك كمیته اجرائی مركزی سراسر روسیه و شورای مسكو، درباره سیاست خارجی، كلیات آثار لنین جلد 27 صفحه 372-373
12 ـ نقل شده توسط لین پیائو در: گزارش به نهمین كنگره حزب كمونیست چین ـ مندرج در اسناد مهم انقلاب كبیر فرهنگی پرولتاریائی – انتشارات زبان های خارجی پكن 1970 صفحه 62-63
13- مائو، نقل شده در اسناد كنگره دهم حزب كمونیست چین- صفحه 37
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر